هیچ کسی را از کارآفرینی نمیترسانم/ با دست خالی شروع کردم
به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجان غربی، خدیجه محمدی بانوی کارآفرین و فعال در عرصه تولید مشبک چوب و مجری برتر نمایشگاههای استانی است که اعتقاد دارد نباید هیچ کس را از ورود به کارآفرینی و عرصه تولید ترساند چون هر هدفی و آرزویی حتی در مدت کم دست یافتنی است.
گلسازی را از برنامههای تلویزیونی یاد گرفتم
وی به خبرنگار ما گفت: اگر شرایط زندگی خودم را برای شما توضیح دهم خواهید فهمید در بدترین شرایط هم میتوان سرپا ایستاد و کاری کرد کارستان؛ من 21 سال داشتم و در حالی که برای فرزند دوم باردار بودم، مجبور شدم کار در منزل را شروع کنم، با توجه به اینکه خانوادهام سنتی و سختگیر بودند ابدا به خارج از منزل رفت و آمد نداشتم و جایی را نمیشناختم بنابراین از برنامههای تلویزیونی گلسازی با خمیر چینی را یاد گرفتم.
این بانوی موفق با بیان اینکه همسرم دانشجو بود و شغلی نداشت، اظهار کرد: فروش گل را اندک اندک ادامه دادم تا اینکه فرزند دوم به دنیا آمد، تصور کنید تا چه اندازه سخت است، بدون اینکه درآمد مکفی وجود داشته باشد، کار کردن و نگه داشتن دو بچهای که با فاصله 20 ماه از یکدیگر به دنیا آمده بودند، آن هم برای خانمی که خودش 21 سال دارد.
محمدی اظهار کرد: بعدها که گل مخملی مرسوم شد، از آنها درست کردم، وقتی همراه خانوادهام به بازار میرفتم، نگاه میکردم در مغازهها چه نوع محصولاتی وجود دارد و سعی میکردم از آنها درست کنم، هر گل را به قیمت 40 تومان درست میکردم و میفروختم.
این بانوی کارآفرین اظهار کرد: بعدها به من گفتند برای پیشرفت در هنر به اداره کل میراث فرهنگی استان مراجعه کنم، وقتی به این مجموعه رفتم اولین سوالی که از من پرسیدند این بود چه هنری بلد هستم و آیا بر هویهکاری مسلط هستم یا نه؟ من با وجودی که حتی یک بار هویه را از نزدیک ندیده بودم، گفتم بله بلد هستم، سپس از من خواستند یک نمونه کار ببرم، پس به یک مغازه مراجعه کرده و دستگاه هویه و کتاب امانت گرفتم، ازغروب تا صبح فردا به کتاب نگاه کردم و از روی آن مطالعه کرده و یاد گرفتم و کار کردم تا اینکه توانستم یک نمونه کار قابل ارائه درست کنم که خوشبختانه قبول کردند.
پله پله رشد کردم
محمدی اضافه کرد: در نهایت سال 1384 با اختلاف بسیار شدید از همسرم جدا شدم و 14 سال به من اجازه ندادند فرزندانم را ببینم پس طبیعی است فشار روانی شدیدی را متحمل میشدم برای اینکه غصه کمتری سراغم بیاید خودم را با کارهای هنری سرگرم کردم، تنها حمایتی که برخوردار شدم این بود که بعد از طلاق در خانه پدری ساکن شدم وگرنه کسی از من پشتیبانی نکرد و حتی یک ریال به من کمک نشد، پله پله قدم به قدم رشد کردم.
وی اضافه کرد: آرام آرام در گلهای خمیری پیشرفت کرده و مجسمههای خمیری درست کرده ولی خمیرسازی از نظری روحی من را راضی نمیکرد احساس میکردم باید هنر خوب و جدیتری را یاد بگیرم پس در نمایشگاهها با صنایع چوبی آشنا شدم.
با وجودی که تصادف کرده بودم اما یادگیری مشبک چوب را آغاز کردم
این بانوی موفق اضافه کرد: یادگیری جدی صنایع دستی چوبی را از سال 1384 شروع کردم، حتی تصادف کرده بودم و یک دستم در گچ بود ولی با این همه برای یادگیری به کلاس میرفتم و در آن وضعیت کندهکاری یاد میگرفتم.
این بانوی موفق اضافه کرد: در آغاز کارم با موانع زیادی روبه رو میشدم، به عنوان مثال به من چوب نمیفروختند، برای افراد شاخص این رشته سنگین بود این کار توسط یک خانم دنبال شود، تا اینکه در نهایت مجبور شدم بروم خودم چوب بخرم، خودم خشک کنم، برش دهم و روی آن کار کنم.
وی ادامه داد: مانع دیگری که با آن رو به رو شدم این بود که محصولاتم را از من خریداری نمیکردند در حالی که از سایر تولیدکنندهها خریده و به داخل و خارج از کشور صادر میکردند ولی به هر حال من ناامید نشدم چون هر کسی به من بگوید « تو نمیتوانی یا نباید این کار را انجام دهی» بیشتر لج میکنم، پس به نمایشگاهها رفتم و در آنجا تولیداتم را به فروش رساندم.
محمدی اضافه کرد: آذربایجان غربی در زمینه هنرهای چوبی میتوانست رشد کند ولی این اتفاق نیفتاد که دلیل آن نبود حمایتهای کافی است؛ در دورهای آموزشهای رایگان کوتاه مدت توسط میراث فرهنگی با حضور اساتید برجسته و صاحبفن برگزار میشد که من در آن دوره این هنرها را یاد گرفتم و به بازار کار وارد شدم.
علیرغم سوختگی چهره همچنان به کارم ادامه دادم
این بانوی هنرمند گریزی به یکی از خاطرات خود زد که در آن دچار سوختگی شد و این طور تعریف کرد « دی ماه بود و انشعاب گاز نداشتیم و مجبور بودیم با کپسول بخاری را روشن کنیم به همین خاطر در حالی که من متوجه نشده بودم، بخاری خاموش شده و گاز داخل آن پر شده بود برای سرکشی کردن به کنار بخاری رفته بودم، وقتی فندک را روشن کردم فقط یک لحظه صدای شنیدم و سعی کردم چشمهایم را باز نگه دارم، با وجودی که همه جا را تار میدیدم ولی حس میکردم اگر چشمهایم را ببندم هرگز نخواهم دید، همین اتفاق باعث شد صورتم جراحی شود و دو سال برای بیرون رفتن از منزل و قرار گرفتن در جای روشن و آفتابی ممنوع شدم، اما باز کارم را ادامه دادم.
وی در اشاره به یکی از خاطرات خود، گفت: در نهایت سال 1385 همراه یکی از دوستانم کارگاه دایر کردیم، زمان نهار که میشد دوستم معمولا از من میپرسید نهار میخوری؟ منم میگفتم نه میل ندارم، او هم به تبع من نمیخورد، ولی این روزها آن ایام را یادآوری میکنیم و کلی میخندیم، چون من پول نداشتم میگفتم میل ندارم، این شرایط برای دوستم نیز وجود داشت، او هم خیالش راحت میشد چون او هم امکان تهیه و سفارش غذا نداشت.
این بانوی هنرمند با بیان اینکه اگر دو تا سه سال قاطعانه و با عزم راسخ برای رسیدن به هدفی که داریم، تلاش کنیم، خداوند به درآمد فرد برکت میدهد، گفت: من در سال 1389 توانستم ماشین و زمین بخرم، گرچه آن زمان کسب درآمد به نسبت امروز راحتتر بود ولی با این همه یقین دارم، اگر کسی اراده کند به خواسته خودش میرسد.
محمدی اضافه کرد: نهتنها برای خودم درآمدزایی کردم بلکه بچهها و شوهر خواهرم را نیز وارد این عرصه کردم و این باور را در آنها ایجاد کردم «میتوانید کار کنید، بفروشید و پیشرفت کنید و با غصه خوردن نمیتوان به هیچ جایی رسید».
تحمل انواع نیش و کنایه به بهانه مطلقه بودن
وی اضافه کرد: گفتنی نیست بار سنگین کنایهها را به عنوان یک زن مطلقه به دوش کشیدم مبنی بر اینکه «در شهرستانهای مختلف چه کار میکنم و کجا هستم»، تا اینکه به نقطه کنونی رسیدم و اعضای خانوادهام به من اعتماد کردند و باور کردند در بیرون از منزل فقط کار است و کار و کار یعنی فرصتی برای خوشگذرانی ندارم وقتی هم که مجری نمایشگاهها شدم مشغلهام به مراتب بیشتر شد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه علاوه بر فعالیت هنری، در زمینه راهاندازی نمایشگاههای صنایع دستی و سوغات فعالیت میکند، گفت: متاسفانه افراد سودجو فضا را در دست گرفتهاند و فقط به فکر درآمد خودشان هستند و هرگز شرایط غرفهدار، درآمد و هزینههای او را در نظر نمیگیرند.
این بانوی موفق اضافه کرد: مواقعی که من نمایشگاه برپا میکنم گاهی پیش می آید که برای هزینه ایاب و ذهاب و حمل بار هم کمک می کنم، گرچه این مسائل به من ارتباطی ندارد من باید اجاره غرفه را دریافت کنم ولاغیر؛ ولی مستمر در نمایشگاه میگردم و متوجه هستم چه کسی میفروشد چه کسی نه؛ پس شرایط افراد مختلف را در نظر گرفته و در صورت امکان از آنها حمایت میکنم؛ ادعا نمیکنم پتروس فداکار هستم و همیشه از حق خودم میگذرم؛ چون بارها پیش آمده است که غرفهدار ادعا کرده فروش نداشته است ولی ما شاهد همه اتفاقات در غرفهها هستیم.
انتهای پیام