به گزارش خبرگزاری بسیج از البرز، متن خطبه حجت السلام والمسلمین رادمرد امام جمعه ماهدشت، مبنی بر دهه کرامت، روز معلم ومسائل شهری و منطقهای، به شرح زیر است:
پیرامون ۷ ویژگی بسیار مهم و ضروری یک فرزند صالح در مکتب امام سجاد علیه السلام سخن میگفتیم به ویژگی بصیرت رسیدیم و اولین راهکار برای داشتن بصیرت را در خطبه گذشته بررسی کردیم و آن تقویت باورها و اعتقادات دینی بود.
دومین راهکار کسب و ارتقاء بصیرت: تشخیص صحیح و دقیق حق و باطل، خدای متعال در سوره (رعد/۱۷) میفرماید: أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ.
خداوند از آسمان آبى فرستاد و از هر دره و رودخانهاى به اندازه آنها سیلابى جارى شد، سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد و از آنچه (در کورهها) براى بدست آوردن زینت آلات یا وسائل زندگى آتش روى آن روشن مىکنند نیز کفهایى مانند آن به وجود مىآید-، اما کفها به بیرون پرتاب مىشوند ولى آنچه به مردم سود مىرساند (آب یا فلز خالص) در زمین مىماند خداوند اینچنین مثال مىزند.
تفسیر: ترسیم دقیقى از منظره حق و باطل. از آنجا که روش قرآن، به عنوان یک کتاب تعلیم و تربیت، متکى به مسائل عینى است، براى نزدیک ساختن مفاهیم پیچیده به ذهن انگشت روى مثلهاى حسى جالب و زیبا در زندگى روزمره مردم مىگذارد، در اینجا نیز براى مجسم ساختن حقایقى که در آیات گذشته در این سوره پیرامون توحید و شرک، ایمان و کفر و حق و باطل گذشت، مثال بسیار رسایى بیان مىکند.
از نکات بدست آمده این است؛
۱- همیشه بهرهها به میزان آمادگیها است و لیاقتها است! از این آیه ضمنا استفاده مىشود که در مبدا فیض الهى هیچگونه بخل و محدودیت و ممنوعیت نیست که فیض و هدایت خودش را شامل حال انسانها کند، همانگونه که ابرهاى آسمان بدون قید و شرط، همه جا باران مى بارند، و این قطعههاى مختلف زمین و درهها هستند که هر کدام بمقدار وسعت وجود خویش از آن باران بهره مىگیرند، زمینِ کوچکتر، بهرهاش کمتر و زمین ِوسیعتر، سهمش بیشتر است و همین گونه است قلوب و ارواح آدمیان در برابر فیض و هدایت خدا!
هرچه قلب ما آمادهتر باشد بهره مان از فیض الهی بیشتر است، بنابراین در مسیر حق هر چه انسان این آمادگیها را بیشتر کند، تشخیص آن از باطل برای او روشنتر و واضحتر خواهد شد.
۲- باطل تنها در یک لباس ظاهر نمىشود، یکى از خصائص باطل این است که هر" لحظه به شکلى و هرزمان به لباس دیگرى در مىآید"، تا اگر او را در یک لباس شناختند، در لباس دیگر بتواند چهره خود را پنهان سازد، در آیه فوق نیز اشاره ظریفى به این مساله شده است، آنجا که مىگوید: کفها نه تنها بر آب ظاهر مىگردند، در هر کورهاى که فلزات ذوب مىشوند کفهاى تازه به شکل جدید و در لباس تازهاى آشکار مىشوند، و به تعبیر دیگر حق و باطل همه جا وجود دارد، همانگونه که کفها در هر مایعى به شکل مناسب خود آشکار مىشود.
بنا بر این باید هرگز فریب تنوع صورتها را نخوریم و در هر کجا، منتظر باشیم، که باطل را با صفات ویژهاش بشناسیم و آنها را کنار بزنیم.
۳- بقاى هر موجود بسته به میزان سود رسانى او است!
در آیه مورد بحث مىخوانیم آنچه به مردم سود مىرساند باقى و بر قرار مىماند (وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ).
نه تنها آب که مایه حیات است میماند و کفها از میان مىروند، بلکه در فلزات چه آنها که براى" حِلیه" و زینتند و چه آنها که براى تهیه" متاع" و وسائل زندگى.
در آنجا نیز فلز خالص که مفید و سودمند یا شفاف و زیبا است میماند و کفها را بدور ریخته میشود و به همین ترتیب انسان ها، گروهها، مکتب ها، و برنامهها به همان اندازه که مفید و سودمندند، حق بقاء و حیات دارند، اگر انسان مىبیند مکتب باطلى مدتى سر پا ست این به خاطر آن مقدار از حقى است که به آن آمیخته شده که به همان نسبت حق حیات پیدا کرده است!
چون إنّ الباطلَ کانَ زَهوقا، باطل بالاخره از بین رفتنی است.
۴- چگونه حق، باطل را بیرون مىریزد.
فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً کلمه" جفاء" که به معنى پرتاب شدن و به بیرون پریدن است، نکته لطیفى در بردارد و آن اینکه باطل به جایى مىرسد که قدرت نگهدارى خویش را ندارد و در این لحظه از متن جامعه به خارج پرتاب مىگردد، و این در همان حال است که حق به جوشش مىآید، هنگامى که حق به خروش افتاد، باطل همچون کفهاى روى دیک که به خارج پرتاب مىشود بیرون مىافتد و این خود دلیلى است بر اینکه حق همیشه باید بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد!
برای جوشیدن و خروشیدن حق، حق مداران همیشه باید از دفاع از حق کوتاه نیایند و در دام مصلحت اندیشی و مصلحت سنجی و تساهل و تسامح نیفتند.
۵- مبارزه حق و باطل همیشگى است.
قرآن در اینجا براى مجسم ساختن حق و باطل مثالى گفته (مثال باران، سیل، ذوب فلرات و ...) که مخصوص به زمان و مکان معینى نیست، صحنهاى است که همه سال در نقاط مختلف جهان در مقابل چشم انسانها مجسم مىشود و این نشان مىدهد که پیکار حق و باطل یک پیکار موقت و موضعى نیست و جریان دارد مگر آن زمانى که جهان و انسانها به صورت یک جامعه مطلوب (همچون جامعه عصر قیام مهدى (عج)) در آید که پایان این مبارزه اعلام گردد، لشگر حق پیروز و بساط باطل برچیده شود و بشریت وارد مرحله تازهاى از تاریخ خود گردد و تا زمانى که این مرحله تاریخى فرا نرسد باید همه جا در انتظار برخورد حق و باطل بود و موضعگیرى لازم را در این میان در برابر باطل نشان داشت.
این آموزههایی است که باید در شرایط مناسب، متناسب با سن فرزندانمان آگاهی و تربیت ایجاد کرد، تا در دوران جوانی و بالاتر که میخواهد در اجتماع نقش آفرینی کند، بصیرت همیشه همراه او باشد و همیشه در کنار این تلاشها دعا کنیم که وَ اجعلهم بُصرآء خدایا فرزندانم را اهل بصیرت قرار بده.
از محضر امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسیدند که خیر و نیکی و خوبی در چیست؟ حضرت فرمودند: خیر و نیکی آن نیست که دارائی و فرزندت بسیار گردد، بلکه خیر چند امر است که اولین آن این است که علم و دانش انسان زیاد باشد (وَ سُئِلَ عَنِ الْخَیرِ مَا هُوَ؟ فَقَالَ لَیسَ الْخَیرُ أَنْ یکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ، وَ لَکِنَّ الْخَیرَ أَنْ یکْثُرَ عِلْمُکَ... (حکمت ۹۴)).
از نگاه مبارک صاحب نهج البلاغه، دانش یکی از وجوه برتری انسان تراز است، دانش، وجود انسان را کارآمد، بابرکت و مؤثر میسازد، این حدیث علاوه بر تمجید از دانشاندوزی، معلم و استاد را ارجمندتر از هر قشر دیگری محسوب میدارد.
از منظر حضرت حیات معنوی و اجتماعی جامعه وامدار خدمات، اندیشه و دانش و توسعه ارزشهای اجتماعی اهل دانشی که شاخص آن معلمین و اساتید تراز هستند.
یکی از اهداف کلان، راهبردی و حیاتی برای انقلاب اسلامی، تربیت نسلی متناسب و هماهنگ با آموزههای اسلام و مکتب تشیع در کنار علوم جدید بوده است.
از همینروی در تمام طول دوران پساز انقلاب، فعالان جبهه انقلاب سعی کردهاند با تربیت و پرورش معلمین و مربیانی متناسب با ویژگیهای معلم تراز در تعلیم و تربیت اسلامی، به رشد و شکوفایی نظام آموزشی که وظیفه خطیر تربیت نسل و ساخت انسانهای با کرامت را داراست، دست پیدا کنند.
مطمئناً بارزترین الگوی جمهوری اسلامی از تعریف معلم تراز، شهید مرتضی مطهری بوده است و «اینکه روز معلم را در سالگرد شهادت شهید مطهری قرار دادند، یک معنای نمادین و پرمغز و پرمضمونی دارد».
امام خمینی (ره) در تبیین اهمیت جایگاه معلمی، آنرا در ردیف شغل خدا و پیامبر قرار میدهد و میفرماید «شما معلمین، یک شغل بسیار بزرگ دارید که همان شغل الله است، و یک مسئولیت بسیار بزرگ دارید که همان مسئولیت انبیا است.
مقام معظم رهبری در تکریم شخصیت و ویژگیهای مطلوب معلم تراز انقلاب اسلامی میفرمایند: «یک کشور اگر بخواهد به سرافرازی برسد، به رفاه و غنا برسد، به علم و تفوّق علمی منتهی شود، اگر بخواهد مردم شجاع، آزاده، فهمیده، عاقل، خردمند و متفکر تحویل جامعهی بشری دهد، باید این زیرساخت اصلی را درست کند؛ زیرساخت تعلیم دوران کودکی و نوجوانی، این، شأن معلم است»؛ لذا مسئله تعلیم و تربیت در جامعه انقلاب اسلامی بسیار حائز اهمیت است و کسانیکه در این عصر و زمان در عرصه تعلیم و تربیت قدم و قلم میزنند انسانهای قابل احترامی هستند که اسلام عزیز جایگاه خاصی را درنظر گرفته که همه باید به آن توجه کنند و قدردان و قدرشناس باشند فلذا به نوبه خودمان از همه عزیزان معلم قدرشناسی میکنیم و این روز را تبریک عرض میکنیم.
حضرت آقا در دیدار دستاندرکاران برنامههای قرآنی صدا و سیما، حدیث بسیار مهمی را مطرح فرمودندکه یَا ثَابِتُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ کَانَ وَقَّتَ هَذَا اَلْأَمْرَ فِی اَلسَّبْعِینَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ اِشْتَدَّ غَضَبُ اَللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِینَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثْنَاکُمْ فَأَذَعْتُمُ اَلْحَدِیثَ فَکَشَفْتُمْ قِنَاعَ اَلسَّتْرِ وَ لَمْ یَجْعَلِ اَللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ یَمْحُوا اَللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْکِتابِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَحَدَّثْتُ بِذَلِکَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ کَانَ کَذَلِکَ. ابو حمزه ثمالی گوید: «شنیدم امام باقر علیه السلام میفرمود:ای ثابت همانا خدای تبارک و تعالی این امر را در هفتاد وقت گذاشت، چون حسین صلوات الله علیه کشته شد، خشم خدای تعالی بر اهل زمین سخت گشت، آن را تا صد و چهل بتاخیر انداخت.
سپس که ما بشما خبر دادیم، آن خبر را فاش کردید و از روی پوشیده پرده برداشتید، بعد از آن خدا برای آن وقتی نزد ما قرار نداد. خدا هر چه را خواهد محو کند و ثابت گذارد و اصل کتاب نزد اوست. ابو حمزه گوید: من این حدیث را بامام صادق علیه السلام عرضکردم، فرمود: چنین بوده است.» و نکات مهمی پیرامون آن بیان داشتند: اولین نکته مهم در این بیان حکیمانه بود. طبق روایت، در تقدیرات الهی تحولی در سال ۷۰ هجری مقدر شده بود که با شهادت امام حسین (ع) و رفتار مردم، این تقدیر به سال ۱۴۰ هجری موکول شد که بعدها این زمان نیز تغییر پیدا کرد و ما به عنوان جامعه بشری، در فضای پیامدی این تغییر بزرگ روزگار میگذرانیم و اگر میخواهیم این وضعیت را میتوانیم تغییر دهیم: «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد: ۱۱)؛ بنابراین فرامتن بیان رهبر حکیم انقلاب، گویای تأثیر اعمال انسانها در تغییر مسیر تقدیر الهی است.
کوتاهی خواص در یاری ائمه (ع) برای تشکیل حکومت اسلامی
در تقدیرات الهی این بوده که با فاصلهی سیسال از شهادت امیرالمؤمنین (ع) و ده سال بعد از شهادت امام حسین (ع)، امر حکومت به دست اهلبیت (ع) برگردد. منتها، نتیجه به این بزرگی، کِی حاصل میشود؟ وقتی مردم، مقدماتش را با اراده و با تصمیم خودشان فراهم کرده باشند. خدای متعال که با کسی قوم و خویشی ندارد! کاری که به عهدهی مردم بود، انجام نگرفت. کاری که به عهدهی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بود، آنها انجام دادند؛ اما کاری که به عهدهی خواص بود - از عبداللهبنجعفر و عبداللهبنعباس تا بقیه - انجام نشد.
حتی همانهایی که بعد به کربلا آمدند و همراه با امام حسین (ع) جنگیدند، در زمان جناب مسلم، کاری که باید میکردند، نکردند؛ کوتاهی کردند، والا مسلم آنطور نمیشد؛ باید قضیه را تمام میکردند که نکردند. خُب؛ این نکردنها، موجب شد که حادثهی کربلا پیشآید. بعد حضرت میفرماید: «فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَینُ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللهِ تَعَالَی عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَی أَرْبَعِینَ وَ مِائَة»؛ یعنی تا سال ۱۴۰ یعنی هفتاد سال عقب افتاد. سالهایی است که بنیعباس بر سر قدرت بودند. سال صدوچهل، دوران زندگی امام صادق (ع) است؛ لذا حضرت آقا فرمودند: این همان چیزی است که بنده قبل از آنیکه این حدیث را ببینم، از روال زندگی ائمه (ع) به نظرم میرسید که دوران حکومتی که امام سجاد (ع) آنجور برایش کار میکند و امام باقر (ع) آنجور کار میکند، میافتد به دوران امام صادق (ع). شهادت امام صادق (ع) سال صدوچهلوهشت است.
صدوچهل یعنی بعد از صدوسیوپنجی که صدوسیوپنج منصور میآید روی کار، اگر منصور روی کار نمیآمد، یا اگر حادثهی بنیعباس پیش نمیآمد، تقدیر عادی الهی این بود که در سال صدوچهل باید حکومت الهی و حکومت اسلامی سرِ کار بیاید و ائمه (علیهم السلام) اینجور داشتند کار میکردند؛ بنابراین ائمه (ع) کار خودشان را کردند، تلاش خودشان را کردند، مردم را جمع کردند، شیعه را احیا کردند و کوتاهی نکردند؛ ولی کسانیکه بایستی به میدان میآمدند، خواصی که میبایست در هنگام لازم حرف بزنند، در هنگام لازم اقدام کنند، در هنگام لازم فکر کنند، در هنگام لازم تشکل ایجاد کنند، نیامدند؛ لذا بنیعباس حکومت را به دست گرفتند. بعد میفرماید: «ما به خواصمان گفتیم؛ آنها افشا کردند: «فَأَذَعْتُم» آن وقت خدای متعال، عقب انداخت. شیعیانِ زمان امام صادق (ع) از این تقدیر الهی، آگاه بودند و منتظر تحقق حکومت ائمه معصومین (ع) بودند.
اما افشاگریها و کمکاریهای برخی شیعیان باعث تأخیر در این تحول شد. این نگاه، مسئولیت انسانها در برابر وعدههای الهی را برجسته میکند و نشان میدهد که عملکرد جامعهی مؤمنان میتواند در تحقق یا تعویق اهداف الهی نقش داشته باشد. همان طور که گفته شد این حدیث سیاسی مهم، بیانگر نگاه پویا به تقدیر الهی در اندیشه ناب شیعی است که بر اساس آن، عملکرد انسانها میتواند زمانبندی برخی از طرحهای الهی را تغییر دهد.
این حدیث سیاسی مهم، صرفا نقلی تاریخی و یا تحلیل تاریخی نیست، بلکه راهنمای حرکت به سمت ظهور و تحقق همان تقدیر الهی است که موضوع بحث ماست.
بخصوص آنجا که حضرت آیت الله خامنهای، در تبیین علت محقق نشدن حکومت امام صادق (فَأَذَعْتُمُ الْحَدِیثَ فَکَشَفْتُمْ قِنَاعَ السَّتْرِ) تصریح دارند: «.. شما افشا کردید، خدا عقب انداخت.
یعنی اگر شیعیان دهانشان قرص بود و افشا نمیکردند، شاید همان وقت قضیه تمام میشد؛ و شما ببینید تاریخ چقدر تغییر پیدا میکرد! اصلاً مسیر بشر یک مسیر دیگری میشد و امروز دنیا، دنیای دیگری بود.
یعنی: کوتاهیهای ما، یک جا دهانلقّیمان، یک جا کمک نکردنمان، یک جا اعتراض کردن بیخودیمان، یک جا صبر نکردنمان، یک جا تحلیل غلطی که از اوضاع میکنیم، گاهی تأثیر میگذارد، آن هم تأثیرات تاریخی! یعنی اینجور مسیر را عوض میکند؛ لذا خیلی باید مراقبت کرد»
خب حادثه غمباری در بندرعباس در بندر شهید رجایی رخ داد که همه را متاثر کرد که جا دارد ما هم به نوبه خودمان تسلیت عرض کنیم، از دست دادن برخی از هموطنامان را و رهبر انقلاب در واکنش به این حادثه پیامی صادر کردند که اگر این پیام را در کنار پیامهای دیگر ایشان در زمان بحرانهای مشابه مانند ماجرای سانچی، پلاسکو، متروپل و... قرار دهیم برخی چارچوبهای مشترک پدیدار میشود.
از جمله این که:
الف: معتبرسازی دستگاههای داخلی: رهبرانقلاب با خطاب قرار دادن دستگاههای متولی اغلب سعی میکنند، در برابر خط خودتحقیری و بیعرضه نشاندادن دستگاههای داخلی نظامات داخل کشور را تقویت کرده و وظایف مهمی را یادآوری کنند.
دستور برای بررسی و پیگیری و حتی برخوردهای قضایی همه یک فرامتن مهم را در افکار عمومی جلو میبرد و آن اینکه نظام اسلامی معتبر است.
ب: تقدیر از فعالان میدان: عموما رهبرانقلاب از همه کسانی که در میدان مقابله با بحران نقش فعال داشتهاند تقدیر میکنند.
باید توجه کرد دستگاهها و افراد زیادی در این روزها وارد میدان میشوند و شبانه روز خود را صرف کنترل و مدیریت بحرانپیشآمده میکنند.
گاهی این موارد به نامبردن از افراد نیز ختم میشود مثلا در ماجرای متروپل رهبرانقلاب از وزیر کشور وقت به دلیل تلاشهای وافر به نام تقدیر کردند.
ج: شناسایی نقاط ضعف برای جلوگیری از تکرار بحران: یکی از الگوهای دستوری رهبرانقلاب در بحرانها دستور ایشان برای بررسی و شناسایی آسیبگاههایی است که کشور از آن مسیر دچار خسارت شده است، این مسیر هم جنبه روانی برای مردم دارد و هم جنبه مدیریتی.