قزوین_ بسیج، جانباز و رزمنده و آزاده سرافراز جنگ تحمیلی در هشت سال دفاع مقدس با عکس غواصان دست بسته قبل از شهادت ماندگار شد، حاج حمزه صابری فر وقتی در کربلای ۴ اسیر شد ۷ فرزند داشت که آنها را به امام خدا سپرد و برای اطاعت از امر ولی فقیه راهی جبهه شد،حمزه صابری فر از رزمندگان بیت المقدس در آزادی خرمشهر است که با اشک های پر از احساس خاطرات دوران خون و حماسه را روایت می کند. از نمازهایی که رنگ و بوی عاشورا به خود می گیرد تا نمازی که جهاد و شهادت را بیمه می کند به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر و عملیات بیت المقدس خبرگزاری بسیج از حاج حمزه صابری فر گزارشی تهیه کرده که در دو قسمت از نظر مخاطبین می گذرد.
سپاه تجلی همه ارزش های انبیا و اولیاست
حاج حمزه صابری رزمنده و جانباز سرافراز دفاع مقدس که جز نیروهای عملیاتی آزاد سازی خرمشهر است در خصوص سپاه پاسداران و بسیج نظر متفاوتی دارد و معتقد است: سپاه را ما نمی شناسیم من در اسارت دیدم که دشمن از نام سپاه و پاسدار می ترسد امروز آمریکا و اسراییل هم بیشترین هجمه ها را به سپاه پاسداران و نیروهای بسیج در دستور کار دارند و سپاه تجلی همه آرزوها و ارزش های انبیا و اولیاست.
حاج حمزه معتقد است: سپاه تجلی عظمت اسلام و پیوند بین امت و امامت است، من دارای چهار فرزند داشتم به جبهه رفتم و در خرمشهر ۲۶ساله ساله بودم، ابتدا به فرمان امام در سال ۱۳۶۰به جبهه میمک اعزام شدم، سپس دومین بار به جبهه میانی در قصر شیرین و گیلانغرب اعزام و در عملیات مطلع الفجر شرکت کردم در مرحله سوم آزادسازی بستان و عملیات فتح المبین را تجربه کردم در جبهه جنوب راننده جیب ۱۰۶ شدم و آموزش های لازم را در این خصوص دیدم.
متوسلیان تکه ای نان خشک برداشت
حاج حمزه بعد از ۲۰ روز مرخصی به همراه یک گروهان از ۱۴۰نفره به پادگان دوکوهه بر میگردد که یکی از پادگانهای اعزام نیرو به منطقه عملیاتی بیت المقدس بود در دو کوهه احمد متوسلیان را می بیند که عصا به دست با اندامی لاغر و استخوانی با نیروهای عمل کننده صحبت می کنند هنگام ناهار فقط تکه ای نان خشک بر می دارد همان می شود سهم فرمانده ارشد است، حاج حمزه می گوید: شاید متوسلیان به نسل های آینده و مسئولان گوشزد کرد که تمام سهم من از انقلاب یک تکه نان خشک است و شهادت بی نام و نشان بقیه برای اهل دنیا بماند، در دوکوهه یک موتور تریلر کوهستان و جیب ۱۰۶ به ما دادند تا آب بندی کنیم و برای مناطق عملیاتی مورد استفاده قرارگیرد ما نمی دانستیم در خرمشهر منطقه دشت است که هیچ مانع و پوششی جز خاکریز ها و سنگرهای دست ساز نداریم. فرمانده گردان شهیداکبر حاجی پور بود، از دوکوهه به همراه ۱۴۰ نفر از بچه های قزوین به در مقر انرژی اتمی کنار رود کارون مستقر شدیم، شبها ساعت ۲۱ حرکت کردیم بیش از ۲۵ کیلومتر تمرین پیاده روی می کردیم در اصل دشت پیمایی بود.
روز ولادت امیرمومنان عملیات بیت المقدس شروع شد
تجهیزات و مهمات انفرادی برابر سازمانی به همه دادند و اعلام کردند برای یک عملیات سنگین مهیا باشید، پس از مدتی پیاده روی بچه های ارتش را دیدم که در حال احداث پل بر روی رودخانه برای انتقال نیرو و تجهیزات بودند هوا تاریک شده بود که با نیروهای دشمن درگیر شدیم.
روز ولادت حضرت علی (ع) سیزده رجب با رمز یا علی ابن ابی طالب (ع) عملیات شروع شد. هنگام نماز مغرب و عشا بود با تیمم نماز خوانده شد که دو فرمانده شهید سید ناصر سیاهپوش و اکبرحاجی پور هم به نماز ایستادند. پس از درگیری مجدد متوجه شدیم به پشت عراقی ها رسیدیم و در سنگر عراقی ها مدتی استراحت کردیم.
در نقطه صفر نبرد حرکت میکردیم
متوجه شدیم ماشین های بنز مایلر کمپرسی نو دست نخورده توسط عراقی ها رها شده بود نیروها برای بازگشت به عقب از آن استفاده کردند و در تمام مسیر دور ماشین آتش تهیه می ریختند اما کمپرسی را نمی زدند فکر میکردند نیروهای خودی عراق هستند که به سمت جاده خرمشهر حرکت می کنند، فقط یک خاکریز بین ما و نیروهای عراقی بود بچه ها پیاده شدند و اعلام کردند با نارنجک دستی تانک ها، ادوات و نفرات را مورد حمله قرار دهید خرمشهر جایی که نخل هایش هم ایستاده جان دادند، خرمشهر با تن زخمی ماند اما زانو نزد تا دوستان وفادارش برگردند.
ایمان رزمندگان برگ برنده میدان بود
تانک ها لوله های خود را بر روی خاکریز گذاشته بودند و عقبه نیروهای مارا می زدند یک نفر شهید دادیم، اما از ۲۵ تانک مستقر در خط پدافندی عراق آرپی جی زن ها شش تانک را منهدم کردند و بقیه تا ۵۰۰ متر عقب نشستند، ما آموزش افسران انگلیس، آمریکا و اروپا را ندیده بودیم اما قدرت ایمان رزمندگان کارآمدتر از همه طرح های دنیا زدگان بود
پس از ساعتی درگیری تجهیزات برای انهدام یگان زرهی عراق رسید بچه ها فرغون هایی را پیاده کردند که هرکدام ۳۰ گلوله آرپی جی و سه خدمه داشت، درگیری به شدن ادامه داشت آن قدر خاکریز را زده بودند یک متر ارتفاع آن کاهش پیدا کرده بود، پس از مدتی آتش دشمن فروکش کرد و من به پشت خاکریز خودم را رساندم دیدم نیروهای عراقی در دو دسته توسط نفربرها پیاده شدند و در پناه تانک ها به سمت نیروهای ایرانی می آیند، دوباره پیش بچه ها برگشتم و به اسحاق زهرایی و قاسم خدابنده گفتم این نیروها در دو دسته ۲۰۰ و ۱۵۰ نفری دارند به سمت بچه ها می آیند بزنید، در نهایت با شلیک های پیاپی بیش از ۳۰۰ نفر تلفات گرفته شد و تعدادی تانک هم منهدم گردید.
اولین پاتک عراق با شکست سنگین مواجهه شد
با تلفات سنگینی عراق در نقطه مقابل ما که به ایستگاه حسینیه معروف بود نیروهای خودی متوجه پاتک عراق در جاده خرمشهر شدند تعدادی از نیروها به سمت عراقی ها رفتند و تعداد زیادی سلاح سبک و تجهیزات انفرادی غنیمت آوردند و برخی از افراد ما فاقد سلاح بودند تجهیز شدند، لذا برای استراحت و تجهیز قوا به اهواز رفتیم و بیش از دو روز در آنجا استراحت کردیم و مجدد به همان نقطه درگیری برگشتیم شب را با دعای توسل گذراندیم، اینکه می گویند بسیج آموزش نداشت دروغ است در حالی که از صفر تا صد تجهیزات، لجستیک، تاکتیک طراحی می شد.
انتهای پیام/۱۰۰۲/