کمی که توی جاده جلوتر بری به یه مسجد در سمت راست بر میخوری که دور اون خرابه ها و خاکریزهایی پیداست که من عاشقشم که اگر توهم بشنوی داستاناشو عاشقش میشی که انشالله توی پستهای بعدی مفصل بهتون توضیح میدم.
بعد از مسجد دیده بانی جلوتر که بریم میخوریم اول یادمان خین که با ورود به خاکریز دو جداره و عبور از کانال میرسیم روی دژ.
در محل این نهر، سه عملیات مهم کربلای ۴ و ۵ و
والفجر ۸ به انجام رسیده و یادگارهای بسیاری را از آن زمان با خود به همراه دارد؛
ازجمله لاشهی فلزی بسیار بزرگی در کنار نهر که هم شبیه یک کشتی یا قایق بزرگ بود
و هم شبیه یک بالگرد یا هواپیما.
در آن سوی نهر و آن سوی شط پاسگاه
مرزی عراق و جزایر مختلفش که اسامی عجیب به زبان عربی داشت، دیده میشدند. و جالب
بود که رنگ آب در تلاقی نهر و شط متفاوت بود و میتوانستی آب این دو را به دلیل
اختلاف عمق از هم تفکیک کنی.
و خدا میداند چه رازهایی در دل
این نهر خوابیده و چند پیکر و دست و پا به قعر آن فرو رفته است.