به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از دیده بان، محافل تاریخ نویسی وابسته به غرب که سال ها تلاش کرده اند همزمان به تحریف تاریخ ،چهر ای غیرواقعی از عناصر،رجال و حوادث تاریخی به نسل جدید انقلاب ارائه دهند،همواره بدنبال سانسور اناد متغن تاریخی بالاخص اسناد لانه جاسوسی و اسناد ساواک بوده اند.
چرا که این اسناد به ابعاد ژنهان و دقیق فعالیت افراد در دوره پهلوی اشاره دارد و می تواند معادلات ایشان را برای نسل جدید بر هم بزند.
در خصوص رجال مربوط به دوره پهلوی از روسای سیستم مخوف ساواک گرفته تا عناصر درباره وابسه به آمریکا و انگلیس،همواره تلاش شده است تا اغلب چهره ای به ظاهر علمی و آکادمیک به این افراد اختصاص یابد.
بارخوانی و بررسی اسناد ساواک در راستای این امر می تواند راهگشا و مفید واقع شود.
متن زیر به بخشی از کتاب رجال پهلوی به روایت اسناد که مربوط به احسان نراقی است اشاره دارد که توجه مخاطبین را به آن جلب می کنیم.
يكي از مناقشه برانگيزترين مسائلي كه پيرامون زندگي احسان نراقي وجود دارد، چگونگيِ همكاريِ او با سازمان اطلاعات و امنيت رژيم شاهشناهي،ساواک است.
احسان نراقي، از زمان حضور در ژنو و شركت در فعاليت هاي كمونيستي و ارتباط با حزب كمونيست سوئيس، با روابط تشكيلاتي، به خوبي آشنا شد. همين مسئله بود كه او را به زندگي مشترك تيمي، با زن و شوهري كمونيست سوق داد، ولي دستور حزب، مبني بر جدايي از آنان را نپذيرفت.
بازگشت احسان نراقي به ايران در سال 1331 ش، كه به زعمِ او، به دليل قطعِ ارز تحصيلي صورت گرفت!و شركت در فعاليت هاي پنهاني نيز، نشان از آگاهي كاملِ او به روابط تشكيلاتي دارد. روابطي كه او را به يك افسر فرانسوی متصل مي كند و در جريان بند و بست هاي پشت پرده قرار مي دهد.
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 ش، احسان نراقي با كوله باري از تجارب، به فرانسه رفت و در آنجا نيز، در كنار ادامه تحصيل، براي مؤسساتي كه با اهداف خاص تشكيل شده بود، فعاليت كرد و زماني هم يونسكو را براي حضور هرچه حساب شده تر بيگانگان در خاورميانه ياري داد و در نهايت در سال 1336 ش در مسير اين تلاش، به ايران رسيد.
در اين موقع، ساواك تأسيس شده بود و با دقت كامل به بررسي سوابق افرادي كه در گذشته،داراي فعاليت هاي سياسي بودند،مشغول بود.
احسان نراقي به ساواك احضار شد و در كمال صداقت، گذشته ي خود را براي بازجويِ خويش،توضيح داد و پس از اتمامِ بازجويي، در برگه ي ضميمه اي نوشت:
اينجانب، با نهايت صميميت و صداقت، حاضرم اطلاعات و معلومات خود را در اختيار مقامات رسمي بگذارم. نظر به تخصص و حرفه اي كه در پيش دار م، در زمينه مسائل اجتماعي، داراي نظريات و مطالعاتي بوده و معتقد به اصلاحات اساسي و رفرم هائي اجتماعي هستم و در اين مورد،حاضر به همه گونه همكاري با مقامات ذي صلاحيت مي باشم.
احسان نراقي، در اين مصاحبه، به خوبي توانمندي خود را براي چگونگي همكاري با سيستم اطلاعاتي رژيم شاه، تبيين كرد و چون به لحاظ تشكيلاتي، حرف هايي برايِ گفتن داشت كه بازجویی هاي ساوام صلاحیت شنیدن آن را نداشتند مدت بيش از يك ساعت، وقت خواست و درخواست نمود تا ناگفتني هاي خود را به مسئولين ساواك بگويد.
كسي كه در اين موقع با او گفتگو كرد، حسن پاكروان بود. در اين گفتگو، مطالبي بينِ آنان رد و بدل شد، كه احسان نراقي را براي هميشه، مد حگويِ پاكروان نمود او اذعان می کند:
آشنائي من با پاكروان در سال 1336 ، بعد از اخذ دكتراي از سوربن پاريس بود، كه از طرف يونسكو براي مأموريت به ايران آمدم ساواك مرا احضار كرد،پاكروان كه در آن موقع معاون ومسئول امور بين الملل ساواك بود براي من وقت ملاقات داده بود و اولين سئوال ايشان اين بود كه شما كه مشاور يونسكو هستيد، چه مبلغي ماهيانه از يونسكو دريافت مي كنيد؟ من گفتم: چون مي خواهم در ايران بمانم و در دانشگاه تهران شروع به كار كنم، به طور نيم وقت براي يونسكو كار مي كنم، يعني مسائل مربوط به شروع تحقيقات اجتماعي را براي آنها مي فرستم و از اين بابت،مبلغي حدود هزار دلار در ماه دريافت مي كنم. بلافاصله پاكروان گفت: اگر ما، يعني ساواك، همين تحقيقات را با آزادي كامل، طبق نظر خودتان از شما بخواهيم و به شما ماهيانه سه هزار دلاربدهيم، شما با ما كار مي كنيد؟ گفتم: نه
البته، احسان نراقي، مدتي بعد از اين ادعا، اين گفته ي خود را تغيير داد و در گفتگو با فصلنامه تاريخ معاصر ايران در سال 1381ش، گفت:با صراحت به شما مي گويم كه، پاكروان هر كمكي از من مي خواست به او مي كردم و به پاكروان گفته بودم: مايل نيستم كارمند تو باشم، ولي از نظر فكري و عملي، هرگونه كمكي از من بخواهي انجام مي دهم.
ضروري به نظر مي رسد كه، توجه خوانندگان محترم را به عبارت " ولي از نظر فكري و عملي، هرگونه كمكي از من بخواهي" جلب کنم تا میزان همکاری های او با ساواک به ارائه تحقیق و پژوهش منتهی نشود و همکاری عملی او نیز مورد توجه قرار بگیرد.
احسان نراقي، در سال 1351 ش، در رابطه با چگونگي همكاري با پاكروان مي گويد:يك روز با سرلشكر پاكروان در ايران صحبت كردم و به او گفتم: در جلسه ديشب جبهه ملي چنين تصميم گرفته شده. پاكروان از من پرسيد: چه كسي اين پيشنهاد را كرده؟ به او گفتم: ديگر نام اشخاص را از من نپرس، من در كليات مي توانم به شما كمك كنم. من كه مأمور شما نيستم و به همين منظور پاكروان بارها از من معذرت خواسته است.
ارتباط مستقيمِ او با حسن پاكروان، موجب شد تا در سال 1338 ش، در موقعي كه براي صدور امتياز مجله علوم اجتماعي به نام وي، به سوابق وابستگي او به حزب توده اشاره و نوشته شد:حاضر گرديده كه اطلاعات فني و تخصصي خود را در اختيار مقامات دولتي بگذارد؛ ليكن هنوز از وجودش استفاده نشده است،ولي حسن پاكروان كه در جريان فعاليت هاي او قرار داشت، در ذيل آن نوشت:صحيح است. سوابقي داشته و بعداً به كلي از حزب كناره گيري كرده، ولي البته سوابق او، قبلاً نشان مي دهد كه فعاليت داشته است.
به همين دليل بود كه رده هاي پائين ساواك كه در جريان فعاليت هاي او قرار نداشتند، استفاده از او و مؤسسه مطالعات را پيشنهاد مي كردند:با توجه به موقعيت حساسي كه نامبرده در مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دارد و با توجهبه اينكه بررسي هاي اجتماعي در شئون مختلف، بستگي زيادي به امور اطلاعاتي و امنيتي دارد، در صورتي كه با نامبرده مذاكره شده و در طرح بررسي هاي مورد نظر از وي استفاده گردد، بسيار مفيد خواهد بود
و باز مي نوشتند:
در صورتي كه با نامبرده مذاكره شده و در طرح بررسي هاي مورد نظر، از وي استفاده گردد، بسيار مفيد خواهد بود و در نهايت، سرهنگ ليقواني كه احسان نراقي و جايگاه او را براي بهره گيري هاي اطلاعاتي بسيار مناسب تشخيص داده بود، در زماني كه مسئله مسافرت او به آمريكا مطرح شد، در اين باره نوشت:منظور اين بخش، اين است كه نامبرده، با يكي از مقامات ملاقات نموده و با توجه به اينكه: اولاً شغل او در داخل كشور حساس است و ممكن است مورد استفاده قرار گيرد و ثانياً مسافرتهاي اوبه خارج از كشور، با تعليمات قبلي مفيد خواهد بود، مذاكرات لازم با او بشود. ضمناً در مورد طرح هاي مورد نظر نيز، اگر ادارات كل هفتم و سوم كل دوم، طرح هائي تهيه كرده اند، يا امكان تهيه آن را دارند، ارائه نموده و اگر ندارند، با كمك خود دكتر نراقي، ممكن است تهيه شود. اين طرح ها ممكن است در زمينه هاي ذیل باشد: بررسي عقايد عمومي ،بررسي اجتماعي.
چون احسان نراقي از روز اول، خود را در اختيار حسن پاكروان گذاشته بود، چگونگيِ همكاري او،همواره مورد سئوال پرسنل ساواك قرار داشت.
در گزارشی آمده است:مشاراليه پس از احضار و شرفيابي به حضور تيمسار معاونت دوم ساواك، مراتب انزجار خود را از
حزب منحله توده ابراز و خود را آماده همكاري با ساواك معرفي نموده؛ كما اينكه اين مطالب، با ذكر دلائل را مفصل در بازجويي اظهار داشته، تا آنجا كه بازجوي مربوطه را تحت تأثير بيانات خود قرار داده است. چنانچه اين استنباط صحيح و يادشده با سپردن تعهد لازم، در زمره مأمورين ساواك قرار گرفته باشد معلوم نيست چه وظيفه اي دارد؟ آيا مأمور نفوذي است، يا وظيفه او تبليغ
عليه مرام كمونيستي است.
درباره نحوه رفتار وي در ژنو، با وظيفه او مغايرت دارد؛ زيرا اطلاعيه مذكور، دلالت بر آن داشته كه دكتر نراقي، از تماس با توده اي ها و دكتر رادمنش در ژنو خودداري مي كند و باز اطلاعيه ديگري كه حكايت از تبليغ مشاراليه عليه مرام كمونيستي در كلاس هاي دانشگاه مي نموده است.
جالب اين است كه در گزارشی، براي اولين بار، از همكاري احسان نراقي در آموزش نيروهايساواكي پرده برداشته شده است!
پس از اينكه اين حرف و حديث ها، پيرامون چگونگي همكاري او با ساواك مطرح شد، اداره كل نهم كه با آموزشِ مستقيم نيروهاي سازمان جاسوسي اسرائيل به وجود آمده بود، مأمور تحقيق درباره اين موضوع شد و حوزه ي همكاري او را، رئيس ساواك و اداره كل سوم، معرفي نمود:نامبرده، حضور تيمسار رياست ساواك شرفياب گرديده و به اداره كل سوم هم مراجعه نموده است؛ ولي با ساواك تهران، تاكنون همكاري نداشته است،شايد همين مسئله بود كه سرهنگ مولوي، رئيس ساواك تهران را مجبور به گزارش ذيل نمود:دكتر احسان اله نراقي، استاد و سرپرست مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، وابسته به دانشكده ادبيات بوده كه زماني نيز با تيمسار پاكروان در تماس بوده و در دانشكده ساواك نيزتدريس مي نموده است.
و اين، مطلبي بود كه مدتها قبل، دكتر معين الدين مرجائي، از اعضاي حزب مردم، با صراحت آن را بيان كرده بود:
دكتر نراقي، عامل سازمان امنيت و رئيس قسمت اجتماعي سازمان امنيت مي باشد. او به سازمان امنيت، طرق محبوبيت و جذب به طرف دستگاه را مي آموزد.
پس از علني شدنِ روابط احسان نراقي با ساواك، افرادي مانند خليل ملكي كه رهبري جامعه سوسياليست ها را به عهده داشت و برخي از ديگر افرادي كه در شبكه هاي روشنفكري غربي و شرقي وجود داشتند و همچنين تعدادي از دانشجويان، در زمان هايي كه در مسير فعاليت هاي خود، با ساواك برخورد مي كردند، از او، به عنوان واسطه، بهره مي بردند:ضياء صدقي توسط خليل ملكي به دكتر نراقي متوسل و بالاخره موفق به كسب اجازه مسافرت به خارج گرديد،اكنون، عده اي از دانشجويان، براي آزادي 8 نفر دانشجو، با احسان نراقي، كه يكي از استادان دانشكده علوم است؛ مرتب در تماس هستند و خود نراقي، رابط بين دانشجويان و سازمان امنيت مي باشد و مأمور سازمان امنيت است و اكثر مواقع در دانشگاه، با دانشجويان در مورد ماركس پايه گذار كمونيسم، صحبت مي كند، در صورتي كه نبايد چنين صحبت هائیبا دانشجويان مطرح نمايد.
افشاي همكاري با ساواك، وجهه ي او را تحت الشعاع قرار داده بود.در بين طبقات فرهنگي و دانشجويان مؤسسه علوم اجتماعي، شايعه بسيار قوي وجود دارد كه نامبرده عضو ساواك مي باشد و به طور كلي وجهه خوبي بين طبقات مزبور ندارد معرفي مي شد؛ 5 كيامرز شاملو هم كه يكي « معاون عمومي سازمان امنيت » و از اين بالاتر، به عنوانِ از اعضاي هيئت اجرائيه جبهه ملي بود، مي گفت:
دكتر احسان نراقي، كه مربوط به مطالعات و تحقيقات سازمان امنيت است، در ظاهر خود را طرفدار دانشجويان جبهه ملي نشان مي دهد.
در شهريور ماه سال 1345 ش كه خبر دعوت وي از احمد اشرف، براي تدريس در دانشگاه تهران، به ساواک رسید،براي پرس و جو درباره ي سفر او به خارج از کشو،یكي از پرسنل ساواك به نام کشاورز تصميم به احضار او به ساواك گرفت، ولي رئيسِ وي در ذيلِ برگه ي اين تقاضا نوشت:
آقاي كشاورز، با توجه به پي نوشت قبلي مديريت، اين شخص با ساواك همكاري دارد، لزومي به احضار وي نيست.
افشاي همكاري احسان نراقي با ساواك، از يك سو و جدايي حسن پاكروان از اين سازمان، از ديگر سو، سطحِ همكاري هاي او با ساواك را، در حد يك همكار خياباني تنزل داد، تا برخي از گزارشات خود را به صورت تلفني به اطلاع برساند:
با حضور نعمت الله نصيري در جايگاه رياست ساواك، موقعیت احسان نراقي نيز، ضعيف شد، اختلافات او با هويدا، سبب شد تا ساواك، تلفن هاي نراقي را، با نام مستعار "مدیر" تحت شنود قرار گرفت
در اين شرايط، پرويز ثابتي كه به تازگي مديركل سوم ساواك شده بود، از موقعيت استفاده كرد و خود را به نراقي نزديك كرد. همين نزديكي بود كه او را به يكي از همكاران دائمي ثابتي تبديل نمود وبه طرح دور نمودنِ جلال آل احمد از ايران، در موقع تشكيل كانون نويسندگان منجر شد:
"چون آقاي دكتر نراقي، قبلاً در اين باره با اينجانب مذاكره نموده بود، مراتب موافقت ساواك با اعزام آل احمد به افغانستان، تلفني به ايشان اطلاع داده شد. ثابتي با وجود اين همكاري ها، اميرعباس هويدا، با مساعدت ساواك، تصميم به دور نمودنِ او از ايران گرفته بود. علت ظاهري اين تصميم، زياده روي هاي احسان نراقي در نظریه پردازي و مخالفت هاي ضمني با او بود:
احسان نراقي، مدير مؤسسه تحقيقات و مطالعات اجتماعي، اظهار داشته: مدتي است آقاي هويدا نخست وزير، مخصوصاً پس از مطرح شدن موضوع انقلاب آموزش عالي، مطالبي عليه وي بيان داشته و او را تهديد مي كند به اينكه: ساواك نسبت به وي نظر مساعدي ندارد و اگرتاكنون از طرف ساواك اشكالي براي وي فراهم نشده، به خاطر آن است كه ساواك مي داند كه نخست وزير از او حمايت مي كند. آقاي نخست وزير تهديد كرده اند: در صورتي كه احسان نراقي در زمينه مسائل مربوط به انقلاب آموزش عالي، در جهت سياست دولت حركت نكند، به ساواك اطلاع خواهد داد كه در آينده نراقي مورد حمايت من نمي باشد.
كنترل هاي ساواك، به جز كشف ارتباطات گسترده غيراخلاقي نراقي، هيچ نتيجه اي نداشت، جز اينكه، همكاري هاي او با ساواك را مستحكم تر نمود:
طي اين مدت، )بيش از 5 ماه( فعاليت مضره اي از او ديده نشده و در مصاحبه هائي كه با ملاحظات مختلف با وي به عمل آمده، فردي ميهن پرست و علاقمند به اعتلاي ايران شناخته شده و در مواقع لزوم، از همكاري با ساواك دريغ نورزيده است،استحكام و تنزّلِ اين همكاري، به ميزاني بود كه مأموريت يافت تا از مهماني منزل خويش، گزارشِ مكتوبي به ساواك بدهد.
اين رويه ادامه داشت تا اينكه، سخنراني او در مؤسسه مديريت آموزش و پرورش، مورد حساسيت شاه قرار گرفت و دستور پيگيري آن را صادر نمود.
احسان نراقي در روز 27 مهرماه سال 1347 به ساواك احضار شد و ضمن توضيح سوابقِ خدمات خود گفت:
هميشه سعي دارد در سخنراني هايش، مطالبي را در خير و صلاح مملكت مطرح سازد و اضافه نمود كه: در كنفرانس مزبور، غير از اولياء وزارت آموزش و پرورش و عده اي از مديران مدارس تهران، دانشجويان يا افراد ديگري حضور نداشتند تا بتوانند در سطحي كه قرار دارند، بهره بردار ي هاي منفي نمايند توصيف كرد.