خبرهای داغ:
مقدم‌فر:

برخی می‌خواهند کشور را تقدیم آمریکا کنند

حمیدرضا مقدم فر کارشناس سیاسی و فرهنگی گفت: اساساً خصومت ما با آمریکا ریشه‌های عمیق هستی‌شناختی دارد و مبنایی‌تر از آن است که با یک مذاکره مستقیم درباره موضوعاتی چون عراق یا پرونده هسته‌ای مرتفع شود.
کد خبر: ۸۵۵۲۶۱۱
|
۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۸
به گزارش خبرگزاری بسیج، در روزهای پس از جمع‌بندی مذاکرات هسته‌ای، برخی افراد جریان خاص، به‌صورت هماهنگ بر طبل ایجاد رابطه مستقیم با آمریکا پس از اجرای توافق می‌کوبند و مدعی‌اند: مشکلات ما و آمریکا به پایان رسیده است و توافق هسته‌ای به‌معنای شکستن تابوی مذاکره با آمریکا و داشتن روابط حتی در سطح بازگشایی سفارتخانه‌هاست.


«وطن امروز» با دکتر «حمید مقدم‌فر»، کارشناس سیاسی و فرهنگی در این باره به گفت‌وگو نشسته است.

***

دبیرکل حزب کارگزاران در سخنان اخیر خود به این نکته اشاره می‌کند که آنها سال‌ها پیش چاره حل مشکلات خارجی کشور را مذاکره مستقیم با آمریکا دانسته بودند اما مورد تهاجم قرار گرفتند و مشکلات بسیاری برای‌شان ایجاد شد، ولی امروز با حاکم شدن عقلانیت بر جامعه، همان راه مذاکره مستقیم دنبال می‌شود، نظر حضرت‌عالی درباره این اظهارات چیست؟

در پاسخ به این قبیل اظهارات که این روزها از زبان برخی چهره‌های غربگرا در مطبوعات و سایت‌ها شنیده می‌شود و حاکی از ذوق‌زدگی احساسی آنان از نتایج مذاکرات است، باید به نکاتی اشاره کرد. چیزی که امثال آقایان مهاجرانی و کرباسچی در گذشته و حال از مفهوم مذاکره مستقیم با آمریکا توقع داشته و دارند، بسیار فراتر از نتایج مذاکرات هسته‌ای اخیر است. آنها در پی عادی‌سازی رابطه با آمریکا و اعلام دوستی و مودت جمهوری اسلامی با این دولت مستکبر به‌عنوان خروجی مذاکرات مستقیم هستند، یعنی جمهوری اسلامی دست از آرمان به‌ظاهر پرهزینه تقابل و خصومت با آمریکا بردارد، از شعار مرگ بر آمریکا تبرّی بجوید و با از دست دادن استقلال خود،‌ رهبری آمریکا در مسائل منطقه و جهان را بپذیرد. به‌عبارت دیگر سقف مطالبات ایشان از مذاکره با آمریکا، فراهم شدن مسیر دوستی و همکاری میان تهران و واشنگتن و تقدیم کریمانه استقلال و وابسته شدن کشور است. اما مذاکرات هسته‌ای اخیر حتی در صورت تأیید و اجرایی شدن هرگز به این معنا نیست.

در این مذاکرات، یک کشور مستقل که بنا به اراده خود و به‌خلاف میل و رضایت همه ابرقدرت‌های جهانی به‌ویژه آمریکا به‌دنبال دستیابی به فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای بود، پس از بیش از یک دهه مقاومت جانانه و کامل کردن و بومی‌سازی این فناوری در کشور و رسیدن به نقطه غیرقابل بازگشت که در غنی‌سازی 20درصدی اورانیوم تبلور یافت، به‌اقتضای منافع و مصالح خود تصمیم گرفت با حفظ مواضع اصولی و خطوط قرمز خود و با دست پر پای میز مذاکره برود و به‌ازای واگذاری برخی امتیازات تاکتیکی قابل مذاکره، امتیازاتی نظیر رفع تحریم‌ها، به رسمیت شناخته شدن برنامه هسته‌ای و برداشته شدن فشارهای سیاسی را دریافت کند. اما چنین توافقی همان‌طور که رهبران هر دو کشور بر آن تأکید ورزیدند، هرگز به‌معنای عادی شدن روابط و مناسبات ایران و آمریکا و رفع خصومت‌های مبنایی فی‌مابین نیست. از یک‌سو رهبر معظم انقلاب، آمریکا را اتم مصادیق استکبار دانستند و امت حزب‌الله را به کسب آمادگی برای تداوم مبارزه با استکبار پس از اتمام مذاکرات فراخواندند؛ و از سوی دیگر مقامات آمریکایی هم به‌صراحت اظهار داشتند همچنان ایران را دشمن خود تلقی می‌کنند و نمی‌توان از این توافق، انتظار تغییر رفتار جمهوری اسلامی در موضوعات دیگری مانند تحولات خاورمیانه را داشت.

پس این مذاکرات را باید مذاکره با خصم با حفظ مواضع اصولی و آرمان‌های انقلابی دانست نه سازش و اعلام دوستی با آمریکا و نوشیدن جام زهر که زمانی برخی جریانات سیاسی در داخل کشور به‌دنبال آن بودند. چنین مذاکراتی با خصم حتی در سیره معصومین(ع) نیز مسبوق به سابقه است، برای مثال زمانی که پیامبر اکرم(ص) با نماینده مشرکان در حدیبیه به مذاکره نشست و پیمان صلح امضا کرد و حتی به‌هنگام نگارش متن توافق، نرمش‌هایی نیز نشان داد، هیچ‌کس اقدام ایشان را به‌منزله کنار آمدن با اردوگاه کفر تلقی نکرد بلکه همان توافق تاکتیکی زمینه‌ساز فتحی عظیم و غلبه بر مشرکان در آینده‌ای نزدیک شد. امروز هم هیچ تحلیلگر منصفی در سراسر جهان، جمهوری اسلامی را سازشکار یا دست‌کشیده از آرمان‌های خود لقب نمی‌دهد. اساساً خصومت ما با آمریکا ریشه‌های عمیق هستی‌شناختی دارد و مبنایی‌تر از آن است که با یک مذاکره مستقیم درباره موضوعاتی چون عراق یا پرونده هسته‌ای مرتفع شود.

آیا شما میان آرمان‌گرایی از یک‌سو و عقلانیت و واقع‌گرایی از سوی دیگر تعارضی می‌بینید و به‌نظر شما آیا درست است که بگوییم جمهوری اسلامی در گذشته به‌واسطه آرمان‌گرایی در سیاست خارجی، رویکردی غیرعقلانی داشته و امروز با اعتدال‌گرایی و واقع‌گرایی به عقلانیت رسیده است؟

بستگی دارد به اینکه چه تعریف و برداشتی از عقلانیت داشته باشیم، اگر عقلانیت را براساس نگرش ماتریالیستی به‌صورت عقلانیت ابزاری و محاسبه سود و زیان صرف مادی تعریف کنیم که مدنظر جریان روشنفکر غربگرا در داخل کشور است، طبعاً آرمان‌گرایی نسبتی با عقلانیت ندارد. بر پایه همین نگرش به عقلانیت است که همین آقای کرباسچی در سال 88 در فیلم انتخاباتی مهدی کروبی می‌گفت: «عزت مردم ما به این است که شکمشان سیر باشد!» اما اگر عقلانیت را براساس آموزه‌های اسلامی به‌عنوان «ما عُبد به الرحمن و اکتُسب به الجنان» [عقل آن است که به آن خدا عبادت شود و به‌وسیله آن بهشت کسب و تحصیل گردد] تعریف کنیم، آن وقت آرمان‌گرایی و پافشاری بر اصول متعالی و سرپیچی از پذیرش ذلت اطاعت از مستکبران، حتی اگر به‌ظاهر هزینه‌بر و تهدیدزا هم باشد،‌ عین عقلانیت است که منطق عاشورای حسینی(ع) به‌وضوح بر همین عقلانیت استوار است.

نکته دیگر آنکه اساساً آرمان‌گرایی در تقابل با عقلانیت فنی هم نیست، بدین معنا که ما نیز معتقدیم برای دستیابی به آرمان‌ها باید در وهله اول شناخت صحیحی از وضعیت فعلی و وضعیت مطلوب داشت و با بهره‌گیری حداکثری از عقل و علم به‌سوی آن آرمان حرکت کرد. اختلاف ما با امثال آقای کرباسچی و اشخاصی مانند جناب آقای هاشمی در مسئله عقلانیت نیست؛ بلکه تفاوت آنجا بروز و ظهور می‌یابد که آقایان رویکرد کاملاً «پراگماتیستی» در سیاست پیشه کرده‌اند.

وجه تفاوت اساسی و بسیار جدی ما از منظر سیاسی و اندیشه‌ای با آقایان آنجاست که ما به‌عنوان «آرمان‌گرایان واقع‌گرا» به حقایق و ارزش‌های مستقل و متعینی در خارج از خودمان، قائلیم و از عنصر بسیار ارزشمند عقلانیت در راستای نیل به آن حقایق و ارزش‌های فطری استفاده می‌کنیم و در این راه همان‌گونه که عرض شد، ممکن است سختی‌های موقت را نیز به جان بخریم. مهم‌ترین ارزش فطری که به‌اذعان بسیاری از اندیشمندان، پایه و اساس تمام ارزش‌های دیگر است، «عدالت» است و ما برای برقراری عدالت در دنیا بر مبنای استراتژی انسانی «لاتَظلمون و لاتُظلمون» حاضریم هزینه هم بدهیم.

با این حال، آقایان که رویکرد پراگماتیستی را در عمل اختیار کرده‌اند، هرچند در گفتار و اظهار قطعاً این مسئله را رد خواهند کرد اما واقعیت آن است که در عمل، «حقیقت» و «ارزش»ی جز منافع شخصی و مادی خود متصور نیستند. بر همین اساس است که برخی آقایان شخصیت‌های متفاوتی در طول زمان از خود نشان می‌دهند. آقای هاشمی و اصلاح‌طلبان در یک برهه کاملاً بر ضد یکدیگر و در تقابل با هم حضور دارند و در زمانی دیگر به‌منظور دستیابی به هدف مشترک که همان قدرت است، به ائتلاف می‌رسند و این در حالی است که به‌اذعان و اعتراف خود از اختلافات فکری هم برخوردارند. اصلاح‌طلبان و آقای هاشمی و دوستانش که به‌اعتقاد ما رویکرد پراگماتیستی را در دستور کار سیاسی خود قرار داده‌اند، هدف مشترکشان قدرت یافتن قبیله ‌سیاسی خود است.

برخی آقایان امروز گمان می‌کنند منافع مادی خود و جناح ‌متبوعشان در اتخاذ چنین مواضعی و ابراز کرنش در برابر غرب است، اما همین آقایان اگر پس از گذشت زمان شرایط را وفق مراد آمریکا نبینند، در همه مواضع امروزشان تجدیدنظر اصولی خواهند کرد؛ چرا که اساساً اصول مستقلی در سیاست‌ورزی خود ندارند و تنها به منافع ظاهری امروزشان فکر می‌کنند.

لذا در پایان باید به این حضرات بگوییم هنوز اتفاق خاصی نیفتاده و به‌اذعان کارشناسان، ثمرات احتمالی توافق هسته‌ای در صورت عدم بدعهدی طرف مقابل پس از حدود یک سال به‌تدریج نمایان خواهد شد، پس بهتر است عجله نکنند و با پرهیز از ذوق‌زدگی مفرط اجازه دهند گذر زمان و مشاهده رفتار طرف مقابل مشخص کند که آیا راهکار مذاکره مستقیم با خصم به‌نفع کشور است یا خیر.

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار