وحشت ساواک از گسترش تبلیغات سیاسی در روستاها
به گزارش بسیج، فعالیتهای انقلابی روستائیان نقش قابل توجهی در پیروزی انقلاب اسلامی داشت و تقریباً همزمان با فعالیتهای صورت گرفته در شهرها آغاز شده بود. اما در سالهای منتهی به سال 1357 بهتدریج اعتراضات معمول در روستاها به اعتراضات برنامهریزی شده تبدیل میشود، تحولی که در درجه اول تحت تاثیر خواست روحانیون و در درجه دوم تحت تاثیر فعالیت نیروهای تحصیلکرده در مناطق روستایی بود. این مسئله در گزارشات و فعالیت های فراوان ساواک که در این نوشتار به آن پرداخته شده به خوبی دیده می شود.
شروع سال 1357 برای نهضت اسلامی در مناطق روستایی دورهی پرتحرک و سراسر مبارزهای را رقم زد.
در گزارش 2/1/37 در مورد پخش نوارهای سخنرانی انقلابی آمده است: «اخیراً نوار سخنرانی مضره و تحریک آمیز ... بهوسیلهی پسر بچهی [حدود] پانزده ساله در منطقهی درب گجیل بهعنوان نوارخامی به قیمت پنجاه ریال به فروش میرسد و فروشنده پس از فروش یواشکی به خریدار میگوید که نوار خامی نیست در منزل گوش نماید». در سومین روز فروردین گزارشهایی در مورد پاره کردن عکسهای شاه در منازل روستایی ارائه شده است. بهعنوان نمونه، گزارش ذیل که حاوی نکات در خور توجهی است عیناً آمده است: «در مورخهی 3/1/37 واعظ محلی روستای خیرآباد سلطانیه در منزل شخصی ... ضمن موعظه و دعا به خمینی و شریعتمداری، در پایان سخنانش به صاحبخانه میگوید: تو که این عکسها را به دیوار چسباندهای عکس شاه اگر در اینجا نماز بخوانی باطل است. شخص اخیرالذکر با شنیدن این وضع سرش را پایین انداخته وسپس بهسوی ... رئیس خانهی انصاف قریهی مزبور میگوید: «حاج آقا عکسهای شاهنشاه را میگوید و بهدنبال آن بلند میشود و عکسها را پاره میکند».
حمایت روستاییان از انقلاب علاوه بر تظاهرات سیاسی، در استان یزد ابعاد جدیدتری مییابد. در همین روز در بخش اشکذر روحانیای که به منبر رفته بود «ضمن سخنرانی مذهبی اظهار میدارد: «مردم چرا شما پول، پتو و پوشاک به شهدای دین نمیدهید».
بهتدریج از اعتراضهای معمول در روستاها اعتراضهای برنامهریزی شده در این مناطق بروز مییابد و خواستههایی از طرف سخنگویان روحانی انقلابی در این مناطق مطرح میشود:
بهعنوان نمونه، در قریهی امامزاده یوجان روحانیای میگوید: «برای اینکه به این سرو صداها خاتمه داده شود و مردم مسلمان بیجهت از بین نروند، دولت بایستی اقدامات زیر را انجام دهد: وزارت آموزش و پرورش مانند سایر کشورهای اسلامی در اختیار مراجع تقلید باشد. پنج نفر از علمای برجسته، که از طرف حوزهی علمیه انتخاب شوند، در دانشگاههای قانونگذاری باشند تا قوانین منطبق با دستورات اسلامی وضع شود. دولت از بودجهی مملکت به حوزههای علمیه کمک کنند. کلیهی سینماها، عرق فروشها و معروفهخانهها تعطیل و برچیده شوند. دولت به پسران و دختران هنگام ازدواج کمک مالی نماید. عید نوروز و سیزده، که سنتی زردشتی و مغایر با احکام اسلام است، ملغی و دولت این روزها را تعطیل اعلام نکند». در توضیحات ساواک پیرامون این گزارش آمده: «فرد یاد شده دارای تعصبات خشک مذهبی است و در خمین و روستاها به این گونه تبلیغات ادامه میدهد.»
این امر موجبات ارتباط گستردهی روستاییان باشهرنشینان را فراهم آورد. گزارشها حاکی از انتقال اعلامیهها به مناطق مختلف کشور از جانب نیروهای انقلابی در روستاها بعضاً موجب درگیری و دستگیری افراد میشد، که از آن جمله دستگیری دو نفر در روستای ساقی استان مازندران است. فعالیتهای انقلابی جهت ترویج این اندیشه توسط نیروهای تحصیلکرده در مناطق روستایی بهوقوع میپیوست. از جمله در گزارش 20/1/37 چنین آمده است:
«نامبردهی بالا از عناصر مذهبی و طرفدار خمینی است. بهوسایل گوناگون اطلاعات گروهها را اخذ و برای دیگران بازگو میکنند و اعلامیههایی که اخیراً منتشر شده به دست او رسیده...که برای مطالعه در اختیار دوستانش نیز گذاشته و نوارها و کتب مذهبی را ... پنهان نموده و به افراد خامی ... میفروشد... و هر چندگاه یکبار بهعنوان پیک نیک اسلامی به شهرکها و دهات و بخشهای اطراف بندر عباس میروند و نشر عقاید میکنند.»
همچنین، آخوندی مقیم قم به قریه سبحان (مرکز بخش سبحاسرود) آمده و علناً سخنان توهینآمیز به شخص اول مملکت و دولت به زبان آورد. ضمناً در منزل شخص یاد شده وجوهی جمعآوری و به نجف ارسال میگردد. همچنین در تاریخ 8/1/37 تعدادی از اعلامیههای انقلابی روحانیون و مراجع تقلید در اربعین شهدای تبریز در بخش تکاب آذربایجانغربی توزیع که پنج نفر در این ارتباط دستگیر شدند.
در گزارش دیگری آمده: «اطلاع واصله حاکی است صبح روز 9/1/2537 چهارشنبه بازار شهرستان شاهی، که بهطور سنتی هر چهارشنبه تشکیل و روستاییان برای فروش کالا و تهیهی مایحتاج خود به شاهی وارد و در آنجا تجمع مینمودند، تشکیل نشده است. نیز در مورد انگیزهی عدم مسافرت روستاییان مینویسد: «انگیزهی عدم مسافرت روستاییان به شهر، همبستگی با متعصبین مذهبی به مناسبت چهلمین روز قیام تبریز بوده است». در همین روز نیز بنا بر اطلاع ساواک، یک دستگاه کپی از مدرسهی راهنمایی بخش کلاردشت به سرقت رفته و از نیروهای انتظامی و امنیتی درخواست پیگیری و کمک شده است.
فرزندان دانشجوی کشاورزان یکی دیگر از مجاری انتقال اطلاعات و تجارب انقلابی است. بهطور نمونه، گزارش ساواک از نامهی دو خواهر روستایی که یکی از آنها در دانشسرای راهنمایی یزد مشغول به تحصیل بوده و طی نامهای به خواهرش در یکی از روستاهای یزد گزارشی از فعالیتهای انقلابی ارائه نموده و میگوید: «یادت هست بهت گفتم جامعه پوست میندازه؟ حال دیگه دارند زیاد میشن. کجاست دکتر علی شریعتی روانش شاد وپاک ببیند هموطناشو ... ببیند که سکوت از بین رفته و شعار این نسل همان گفتهی خودش شده است: اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر.»
تظاهرات توأم با حمله به اماکن دولتی در تاریخ 11/1/37 پس از وقایع یزد، که در گزارش ساواک آمده، در سپیدان فارس بهوقوع پیوست؛ در این حمله چهار نفر توسط مأمورین ژاندارمری دستگیر شدند. همچنین، در لارستان به بخشداری منطقه حمله و یک خودرو را آتش زدند و در مرودشت نیز نمایشگاه اسناد و مدارک پنجاه سال سلطنت خاندان پهلوی در آتش سوخت. بهتدریج اعتصاب و سخنرانی به اقدامات تخریبی و حمله به اماکن دولتی در مناطق غیرشهری همانند کنارک نیز کشیده شد.
در خوزستان در روز 12/1/37 پس از پایان مجلس ختمی که به مناسبت فوت یکی از اهالی اندیمشک در مسجد برگزار گردیده بود، جمعیت هنگام خروج از مسجد ضمن دادن شعار به نفع روحالله خمینی، قصد برپا کردن تظاهراتی خیابانی داشتند که مأموران با شلیک تیرهوایی و دستگیری هفت نفر جمعیت را متفرق کردند، ولی متعاقب آن عدهای از جوانان در برابر بخشداری اندیمشک اجتماع کرده و مراتب اعتراض خود را ابراز داشتند.
اعتراضات مردم در شادگان در مورد عدم توجه دولت سبب گردید تا کارشناسان امنیتی توصیه نمایند تا « به منظور جلوگیری از فاسد شدن افکار جوانان و سر و سامان دادن به وضع نابسامان منطقه»؛ کلیهی مدارس روستایی حوزهی شادگان «از حالت سپاهی و عادی... درآمده و بهصورت مدرسهی عشایری درآیند». همچنین «مراقبت دایم و مستمر مأمورین انتظامی و جلوگیری از اجحاف شیوخ به مردم روستا»، ایجاد مراکزی از قبیل خانهی جوانان روستایی و روستاها برای تعلیم و ترویج زبان فارسی و تقویت مبانی ملی مردم ...، انشعاب برق برای روستاها و ترغیب روستاییان به استفاده از تلویزیون که به نوبهی خود در تعلیم زبان ملی و مبانی میهنی بسیار مؤثر است.
بهتدریج درجهی نفرت جوانان انقلابی روستایی و باورهای راسخ آنان در فعالیتهای انقلابی به منصهی ظهور رسید. گزارش مشروح ذیل از اسناد ساواک، حاوی نکات جدید و در خور توجهی است. موضوع در اسناد موجود چنین آمده است: «نامبردهی بالا محصل سال سوم نظری بخش گلوگاه میباشد و اخیراً نیز برادر وی بهعلت نوشتن شعار مضره و تخریب شیشههای سینما مهتاب گلوگاه بهوسیلهی ژاندارمری دستگیر گردید». وی پس از ترک منزل و رفتن به تهران در خانهی اقوام «مطرح نموده که در چهلمین روز کشتهشدگان تبریز در مراسمی که در مسجد برگزار و سپس با تحریک مردم اقدام به شکستن شیشهی بانک » نموده است. وی در پاسخ مخالفت اقوام میگوید: از راهی که انتخاب کرده منصرف نمیشود: «اگر ناخن هایش را بکشند و اگر چشم هایش را از حدقه در بیاورند، از این کار دست برنخواهد داشت» وی اضافه میکند که: مگر شما مسلمان نیستید، برادران دینی ما را در تبریز و قم به گلوله بسته و کشتهاند، ما هم باید تظاهرات برپا نماییم و به هر مأموری که برخورد نمودیم با چوب و سنگ حمله کنیم و عدهای از مأمورین دولت را به انتقام خون کشتهشدگان تبریز به قتل برسانیم.
در بخش چالوس از توابع شهرستان نوشهر نیز افراد ناشناس با پرتاب سنگ، شیشهی درب دبیرستان را شکسته و با انداختن پارچهی آغشته به نفت به داخل آموزش و پرورش قصد به آتش کشاندن آنجا را داشتند.
در گزارشها همچنین بهتدریج از نارضایتی کارکنان مرتبط با روستاها و در مناطق روستایی سخن به میان آمده است. بهطور نمونه گزارش 24/1/37 حاکی است: «کارمند سازمان تعاون روستایی بافت... در دهستان دهسر (از توابع بافت) در حضور تعدادی از همکاران خود ضمن بیان مطالبی خلاف مصالح مملکت و انتقاد از رژیم سلطنتی، اظهار داشته: خداوندا! شاه ایران را سرنگون بفرما تا ملت ایران از شر او راحت شوند.»
سازمان یافتگی نیروهای انقلابی در مناطق روستایی از فروردین سال 1357 بهطور فزاینده در اسناد ساواک تشکیل شده است. بهطور نمونه در گزارش 15/1/2537 آمده در قریهی گرجیمحلهی بهشهر در هنگام جمعآوری هیزم توسط زنان قریهی مذکور «عدهای از افراد غریبه و مشکوک را مشاهده کردند که موجب وحشت زنها گردید، ولی یکی از افراد ناشناس به زنها مراجعه و اظهار مینماید: ما با شماها کاری نداریم و هدف دیگری داریم. لطفاً به رفقای ما اطلاع بدهید که در جنگل منتظرشان هستیم، فوراً به ما ملحق شوند و سپس اسامی چند نفر از متعصبین مذهبی گرجیمحله را میبرد». در گزارش کارشناس ساواک نیز آمده است: «با توجه به تشکیل جلسات افراد مذهبی در قریهی گرجیمحله، توزیع اعلامیههای مکرر هنوز هم ادامه دارد». در همین ایام این رخدادها بعضاً نیز بهصورت پخش اعلامیههای ضد رژیم در جادهی هراز ـ آمل توسط افراد نقابدار بهوقوع پیوست که گزارش آن به ژاندارمری منعکس شد.
در کازرون نیز دبیر دبیرستان راهنمایی در بالاده در مسجد قریه بالای منبر رفته، مردم را تحریک نموده و به اغتشاش و خلع سلاح پاسگاه دعوت مینماید. ضمناً در خبر اضافه شده است که غیرنظامیان مشروحهی ذیل ساکن قریهی مذکور در منزل مسکونی خود تعدادی کتب مضره نگهداری نموده که جهت مطالعه بین دانشآموزان و روستاییان توزیع مینمایند. همچنین، گروهان ژاندارمری کاشان در 17/1/37 در قریهی برزک، معلمی را به اتهام قرائت شعار مضره به دانشآموزان قریه و داشتن اعلامیههای مضره دستگیر مینماید.
در روستاهای دامغان استان سمنان نیز گزارش یکی از زنان معلم سپاهی در مورد اتفاقات قریهی غنیآباد در تاریخ 17/1/37 گویای شعاع تأثیرات نیروهای انقلابی است که کارشناس ساواک آن را به روحانیون استان مرتبط نموده و از طریق عوامل محلی به منصهی ظهور رسیده است. گزارش حاکی است که «به مدرسه رفتم. مشاهده کردم که تمثال اعلیحضرت و علیاحضرت پاره شده و تمثال والاحضرت ولیعهد را درون توالت انداختهاند و مقداری از اعلامیهها در میان راه دفتر و کلاسهای دبستان ریخته شده بود.»
همچنین در قریهی کوشک گرمسار نیز شبها بهصورت محرمانه مجالس خصوصی تشکیل و مطالعهی کتابها و نوارهای انقلابی برای اهالی ارائه میشود و گردانندگان آن دبیران منطقه، یک راننده، یک کارمند جنگلبانی و یک کارگر ساختمانی بودند و حاکی است: تقریباً تمامی اقشار در روستاها در فرایند نهضت انقلابی متشکل گردیدند. در بخش آستانهی اشرفیه، نهضت انقلاب ایران همچنین بهطور روز افزون گسترش مییافت. بهطوریکه در 18/1/2537، شش نفر از طلاب محلی به جرم انتشار اعلامیههای انقلابی دستگیر شدند.
با شایعهی سفر شریعتمداری به تبریز در 20/1/1357 تمهیدات فراوانی جهت حضور روستاییان در تبریز تدارک دیده شده بود که با تکذیب شریعتمداری بهوقوع نپیوست، ولی تحلیل کارشناس ساواک مبنی بر اینکه «مقصود از این گفته آن است که به این وسیله مردم روستاها را به شهر بیاورند و در تظاهرات شرکت دهند» در خور توجه است. در کریم آباد ورامین نیز رانندهی اتوبوس صنایع نظامی پارچین ضمن شرکت در جلسات مذهبی گاهی افراد دیگری را نیز جهت شرکت در جلسات مذهبی، به پیشوای ورامین میبرده است.
گزارشهای دیگر حاکی است: این موضوع انتشار اعلامیههای انقلابی به بخش مینودشت گرگان نیز کشیده شده و در بین محصلین توزیع گردیده که نگرانی مقامات امنیتی و نظامی منطقه را برانگیخته است. در بهبهان نیز در همین ایام گزارشی پیرامون یکی از دبیران مدارس راهنمایی منعکس شده که به اتفاق یکی از روحانیون بومی که فرزندش طلبهی دینی قم در قریهی کردستان بهبهان در پوشش قرائت قرآن، روستاییان را علیه مصالح مملکتی تحریک مینماید. در ادامهی سند نیز آمده است: «نامبرده به سایر دهات بخش مرکزی بهبهان نیز تردد دارد.»
همچنین در مذاکرات صورت گرفته بین تعدادی از دانشجویان شیرازی و برازجانی اطلاعات درخوری پیرامون مسائل انقلابی در روستاها مبادله میشود. «... در هقایه، یکی از روستاهای برازجان، هزاران کتاب ضددولتی وجود دارد و در جستجویی که از طرف ساواک بوشهر شد حتی نتوانستند کوچکترین آثاری از آن به دست بیاورند. همچنین در بخش بستان، از توابع دشت میشان خوزستان، شب هنگام افراد ناشناس مبادرت به پاشیدن قیر ذوب شده به تابلوی ساختمان حزب رستاخیز در بخش مذکور نموده بودند (20/1/37).»
در بخش باشت از توابع گچساران نیز معلمان انقلابی و مذهبی در آگاهسازی و تحریم شرکت در مراسمهای دولتی نقش بسزایی داشتند. از سروستان فارس نیز گزارشهای تحرکات انقلابی با هدایت فرهنگیان منطقه انتشار یافت.
ادامهی این انتشار اعلامیهها به نصرآباد تفت نیز توسط دانشجویان حومهی این مناطق محقق شد و در گزارش ارتباط این افراد با گروههای برانداز اصفهانی در دانشگاه اصفهان مورد تأیید قرار گرفته است. در آذربایجان شرقی و از طریق ژاندارمری مشکینشهر پنج نفر از روحانیون و ساکنین قریهی پیرکندی ...به اتهام توزیع اعلامیهی پخش نوار، که بر علیه مملکت پر شده بود، دستگیر شدند. انعکاس گزارش آن به وزارت کشور حاکی از آن است که موضوع تا چه مرحلهای عمق یافته بود. در آبیک قزوین نیز مباحث کلاسهای آموزشی به صحنهی مباحث سیاسی و انقلابی و سؤالات مطروحه پیرامون آن تبدیل گردید.
در سندی جالب و تقریباً منحصر بهفرد اسامی دانشآموزان بخش دوانگهی ساری، که نشریات مذهبی «راه حق» از قم برایشان ارسال میشده، ذکر گردیده و نظریات کارشناسی ساواک این بود که ارسال این قبیل نشریات از قم به مصلحت نیست. افراد ذیل با محلههای مختلف تقریباً گسترهی جغرافیایی را در انتشار آگاهی مذهبی در این بخش فراهم میآورند،. شامل؛ رضایی از قریهی شلمدره، شیرزاده و شیرزاد از قریهی مرگاوعلیا، باکری و کمالی از قریهی پاشاکلا، رمضانی از قریهی جورجاده، قربانی و وندادی از قریهی محبی و تقوی از قریهی تلارم. این سند حاکی از آن است که تحصیلکردگان روستایی دسترسی قابل توجهی را به آثار دینی داشته بودند.
همانطور که قبلاً آمد؛ تشکلیافتگی نیروهای انقلابی جوان در سطح روستاها در سال 1357 ابعاد جدیدی یافت. به طور نمونه در آبادی زارچ از توابع شهرستان یزد تعدادی از جوانان و دانشجویان و محصلین فوقدیپلم هیئتی به نام هیئت دینی تشکیل و عدهای از جوانهای محل را بالاجبار میطلبند و وارد آن هیئت مینمایند. این هیئت ضمن بحث دینی، به انتقاد اجتماعی و سیاسی میپردازد. همچنین در «سرچشمهی زارچ کتابخانهای بنا کردهاند که شخصاً کتابهایی چاپ و به اطراف و اکناف پخش مینماید که عامل اصلی آن هم شیخ ... است که از شهرستان قم آمده.»
همچنین در تاریخ 30/1/37 یکی از مدیران دبیرستان بخش اشنویه از توابع شهرستان نقده در آذربایجانغربی به علت داشتن تعدادی دستنویس مضره حاوی مطالبی علیه حزب رستاخیز ملت ایران توسط مأمورین ژاندارمری محل دستگیری گردید. در آبادی اطراف شهرستان خرمآباد لرستان در دبستان ماسور در 31/1/37 فرد یا افراد ناشناسی ضمن پاره کردن تمثالهای مبارک شاهنشاه آریامهر، روی کمد یکی از کلاسها نوشتهاند: ما از این عکسها نمیخواهیم. اگر از این عکسها بزنید پاره خواهیم کرد.
سید عبدالرضا حجازی از روحانیون جنوب شهر از سیاستهای رژیم در زمینهی کشاورزی و اصلاح اراضی انتقاد میکند (3/3/37). «سال 1343 وزیر کشاورزی وقت، هنگام تقسیم اراضی، زمین عدهای را گرفت و به گردن کلفتها داد »...
حاج حاتم در کرج در گزارشی به تاریخ 14/3/37 انتقادات خود را، بنا به گزارش ساواک، چنین بیان نمود:
«کلیهی مطالب وی دربارهی مندرجات روزنامه و جملات کشور و کاخ جوانان و یا دربارهی رادیو و فیلمهای تلویزیون خود که چگونه جوانان را منحرف میکنند و سپس، مواردی دربارهی عقبماندگی امور کشاورزی در ایران صحبت کرد و گفت: کشاورزی را در ایران از بین بردهاند.»
در گزارش ساواک آمده:
«موضوع: حاجی اصغر سمتی معلم قریهی نوبندگان»
نامبردهی بالا مدتی است که در دبستانهای قریهی نوبندگان نفوذ کرده و با اظهارات سوء تحریکآمیز موجب انحراف آموزگاران و محصلین گردیده است.
نظریهی شنبه: خبر صحت دارد.
نظریهی یکشنبه: نامبردهی بالا یکی از روحانیون و وعاظ قریهی نوبندگان در شهرستان فسا میباشد که با همکاری تعدادی از متعصبین مذهبی در فسا فعالیتهای مذهبی خود را دنبال و طرفداران افراطی وی اقداماتی در جهت توزیع اعلامیه و نوشتن شعارهای مضره انجام داهاند.»
همچنین در اعلامیهای به مناسبت تعطیلی 15 خرداد 1357 با ذکر از بین بردن زراعت و ثروت ملی به عنوان یکی از موارد مورد انتقاد جهت تعطیلی و در ادامه افزوده است: به پیروی از نظرات مراجع عظام و رهبران ملی همگی روز دوشنبه 25 خرداد 1357 در خانههای خود به تحصن نشسته زن و مرد، کاسب و کارمند، روحانی و بازاری، کشاورز و کارگر دانشجو و دانشآموز دانشگاه و فرهنگی، پیر و جوان ... تا 5 بعداز ظهر.
در یک گزارش بسیار جالب که تحت عنوان «تظاهرات» موضوعبندی شده است، چنین آمده است:
«اخیراً آقایان حسن سیفی و علینقی نیکزاد کارمندان دادگستری شهرکرد در یک صحبت خصوصی اظهار نمودهاند که چون اهالی شهرکرد تاکنون دست به تظاهراتی نزده و از سایرین تبعیت کردهاند، لذا افراد ناشناسی با ارسال تعدادی اعلامیه به مناطق عشایرنشین، بالاخص کوهرنگ، در صدد حمایت ایلات و عشایر بختیاری در رویدادهای اخیر برآمده و احتمال دارد که روز 15 خرداد ماه سال جاری تعدادی از عشایر و اهالی قراء به شهرکرد وارد و سپس به منظور پیوستن به گروههای تظاهرکننده به طرف اصفهان حرکت نمایند و دیگران را در این امر یاری دهند. ضمناً یادشدگان در پی اظهارت خود عنوان نمودند که تعداد زیادی اعلامیه در مورد جزئیات تظاهرات و رویدادهای اخیر از طریق پست بین اهالی کوهرنگ توزیع گردد و از آنها در جهت شرکت در تظاهرات دعوت به عمل آمده است.»
امان الله عباسیان، فرزند نظر، ساکن قریهی لطیفی لار اخیراً از شیخنشین کویت به لطیفی مراجعت و همراه خود کتاب و نوار مضره از کربلا به ایران آورده و چند روز قبل به اتفاق حسینقلی آگاه، فرزند رحیم، اهل لطیفی با معمم سید حسن نساوه معمم ساکن شهر لار تماس و تبادل افکار نمودهاند.
در گزارش دیگر ساواک چنین آمده است:
«مدتی است که شخصی به نام شیخ احمد فقیهی بهوسیلهی یک دستگاه لندرور با تعدادی از همراهان خود از اصفهان به قرای دستگرد، امامزاده دهنو، ایرانچه، سورک، گشنیزجان و سرگشنیز تردد داشته و با کمک طلبههای همراه خود به صورت زیرکانه سعی مینماید که اهالی را بر ضد حکومت ملی تحریک نموده و ظاهراً با تشکیل هیئتی برنامههای تبلیغاتی خود را بالاحض در ایام سوگواری گسترش دهد. ضمناً یاد شده بهوسیلهی تعدادی از اهالی اصفهان از نظر مالی و معنوی مورد حمایت قرار میگیرد.»
در گزارشی دیگر که به ساواک رسیده، آمده است:
«اطلاعیهی رسیده از نیروی پایداری استان حاکی بود: غیرنظامی حداد جواجویی، رئیس طایفهی حاجی خواجهلو که در تبریز ساکن میباشد، نواری از آقای شریعتمداری از تبریز به دشت مغان منزل برادرزادهاش اسماعیل خواجویی که در قشلاق خواجویی حاجی امیرخان ساکن میباشد، برده و اسماعیل خواجوی و امیرخان به نوار گوش داده، سپس حاجی امیرخان اظهار کرده: اگر رژیم به هم خورد دو تا شتر قربانی خواهیم کرد که مراتب ذیل به همین شماره به هنگ اردبیل ابلاغ شد.»
در گزارش مفصل از رویکرد روحانیون به مسائل اجتماعی و سیاسی که عمدتاً ماهیت انتقاد از رژیم پهلوی و عملکردهای آن را داشته چنین آمده است:
«شیخ نعمتاله صالحی، واعظ ناراحت اصفهانی، اخیراً به همراه برادرزن خود شیخ ابوطالب، که به نظر میرسد او هم وضع غیرعادی دارد، مجدداً به قریهی خانوک بازگشت. در مسجد همین قریهی ضمن سخنرانی و عنوان مطالب کنایهآمیز و تحریککننده، در بالای منبر اظهار داشته: یک رهبر که مملکت را رهبری میکند باید از هر نظر سالم باشد. شرع مقدس اسلام، مشروبات الکلی و اذیت و آزار مردم و بیرون کردن مردم از خانه و کاشانهی خود را حرام دانسته؛ زیرا باید در آن مملکت از این دستورات اسلامی پیروی نگردد و یا اینکه کنفرانس تشکیل میشود و پس از پایان کنفرانس گیلاس شراب خودشان را به سلامتی یکدیگر مینوشند و حق مردم را میخورند و با توپ و تانک و تفنگ به جان مردم میافتند و آخر اینها چه مسلمانی است. ضمناً در بین سخنرانی شیخ ابوطالب، نعمتاله صالحی، که در مسجد حضور داشتهاند، پایین منبر سؤال میکند، در بحث دیگر اگر کسی به حرف ما و گفتار قرآن عمل نکرد پس بشر و بندهی خدا باید چه بکند؟ شیخ ابوطالب جواب داده است: «بجنگد، بکشد و یا کشته شود. باید در راه دین قیام کرد و جهاد نمود و اگر مملکتی یک رهبری برای خودش تعیین کرده و رهبر باید دین و مذهب و جامعهی روحانیت را هم داشته باشد ...» شیخ ابوطالب سپس اضافه کرده است: «مردم! اگر مملکت دگرگون شد شما نباید پشت پا به دین و مذهب بزنید و باید تا آخرین لحظهی حیات دست از دین و دینداری خود برندارید.»
نظریهی یکشنبه: خبر را تایید نمود.
نظریهی هـ . ز: معتقد است که اظهارات سوء و تحریکآمیز و خلاف مصالح شیخ ابوطالب در ذهن کارگران ساده لوح منطقه تأثیر خواهد داشت و خواستار آن شده تا به سرعت به این مسئله رسیدگی شود.
در گزارش خبر آمده:
«نامبردهی بالا از دانشآموز سال ششم متوسطه، ساکن اهر، چهار نوع نوار که از سخنرانان به نام ... که در نجف پر شده ... این نوارها توسط وی و دوستان وی در اهر تکثیر و پخش میگردد. در بخش ورزقان نیز این نوارها پخش شده است. گفته میشود؛ در ورزقان توسط فردی به نام اسدی پخش شده است.»
در گزارش خبر دیگر آمده است که «آقای خسرو رستگار، معلم شهرستان فسا، ضمن یک صحبت خصوصی با یکی از دوستانش اظهار داشته: افراد مشروحهی زیر در شهرستان فسا و روستاهای اطراف اقدامات خلاف و ضدشاه انجام میدهند.
انتقاد به اصلاحات ارضی در نمایشگاه عکس دانشجویان صنعتی آریامهر «قسمت کشاورزی به وضع کشاورزان اشاره و اضافه شده است بعد از اصلاحات ارضی سر و کلهی افرادی به نام دلالان روستاها پیدا شده که به کشاورزان وام میدهند...
خبر رسیده گویا است: غیرنظامی غضنفری، آموزگار دبستان ابوریحان بیرونی واقع در قریهی نبوشت شهرستان ساوه، دارای افکار ضدمیهنی میباشد. در محل خدمت، اعلامیهی ضدمیهنی به دیوار نصب و برای محصلین تبلیغ سوء مینماید. به طوری که محتوای اعلامیههای نصب شده قبل از اینکه پاره شود عبارت بودهاند از: «زنده باد خمینی، کشور ایران اسلامی است، باید حکومت اسلامی برقرار شود.»(8/3/37)
در گزارش جلسهی شورای هماهنگی مورخهی 8/3/2537 امنیت استان ایلام، افراد شرکت کننده در تظاهرات ضدرژیم ضمن طبقهبندی آمده است. در بند پنج ذکر گردیده: «تعدادی از محصلین و نوجوانان سادهلوح و عشایر منطقه در اثر تلقین و تبلیغ عناصر مندرج در بند چهار، روحانیون با نفوذ، مشکوک به توزیع اعلامیههای مضره و شعارنویسی در بعضی از معابر فرعی شهر و بخشیهای حومه بودند که با بررسیهای لازم نسبت به احضار و ارشاد آنان اقدام گردید، از جمله؛ 1- محمد صادقی، فرزند عبدالحسین، شغل: محصل، ساکن بخش ایوان؛ 2- غلامرضا رستمی فرزند شریعت، شغل: محصل، ساکن بخش ایوان؛ 3- یونس نوروزی، فرزند... شغل: محصل
در گزارش ساواک از پیام امام خمینی به مناسبت 15 خرداد 1357 آمده است: «در تهران چهل و چند منطقه است که ساکنان آنها مثل حیوانات زندگی میکنند. این مناطق هیچ آثاری از تمدن ندارند. ساکنان این محلات کسانی هستند که از دهات بیرون رانده شدهاند یا اینها را از دشت قزوین کوچ دادهاند و آنها را به دست یهودیها و صهیونیستها سپردهاند». توزیع اعلامیه در زرگان رزفان از توابع شیراز توسط اکرم قاسم، انترن دانشگاه پهلوی شیراز و همدستان.
به گزارش ساواک، امام خمینی در جایی گفته: «الان .. با تقسیم املاک میخواهند ملت ایران را از جنبش باز دارند ولی کسی فریب آنها را نمیخورد.»
گزارش خبر
موضوع: تبلیغ در روستاهای آذربایجان شرقی
در روستاهای آذربایجانشرقی که شامل قرهداغ با هفده محال و پنج هزار آبادی کوچک و بزرگ است کلیهی ملاها جهت تبلیغ ضد ملی و میهنی بسیج شدهاند، از جمله؛ در کلیبرملا حبیب برای توابع کلبیر و درویش اسماعیل، که اهل روستای دمیرو در جوار کلیبر است، در سایر دهات مردم را جمع میکند و پس از ذکر مصیبت... شروع به تبلیغ و تحریک مردم بر علیه دولت مینمایند و اظهار مینماید که دو نفر از آیتاللهها به دستور دولت تبعید شدهاند و منزل آیت الله گلپایگانی در قم بهوسیلهی مأمورین دولت به آتش کشیده شده است و همچنین در قریهی شمشیرلو، که دارای دویست خانوار و از توابع کلبیر است، نوارهای شریعتمداری و گلسرخی پخش گردیده است.
نظریهی یکشنبه: «در قرای فوقالذکر وضع غیرعادی و حساس به نظر میرسد و مردم در حالت شک و تردید بسر میبرند.»
در گزارشی از ژاندارمری به وزارت کشور آمده است:
«مقام عالی را آگاه میسازیم: خبر واصله حاکی است که حدود 150 نفر از طلاب علوم دینی در مورخهی 13/3/37 وارد قریهی ستمکلای بهشهر شده و با دوختن لباس سفید در نظر دارند در بهشهر و قرای اطراف تظاهراتی به عمل آورند، که در این زمینه به هنگهای تابعه ابلاغ گردید ضمن صدور دستورات لازم مراقبتی و تأمین به یگانها ... گزارش نمایند.»
طایفهی شفیعیها در تظاهرات خمینی، که از اهالی یکی از روستاهای لطفی بهنام قورچی باشی هستند.
بنابر گزارشی از جانب ساواک، اوضاع مرکز بخش درود چنین آمده است:
«گزارش واصله حاکی است: روز جاری تعدادی اعلامیهی تحریکآمیز و مضره، که در مورد اغتشاش در 15 خرداد جاری و اسائهی ادب به کد 66 [شاه] میباشد، برای مرتبهی دوم در دبیرستان پروین اعتصامی و مدرسهی راهنمایی شرافت درود پخش گردیده.»
بهتدریج با نزدیک شدن به رویدادهای انقلاب گزارشهای مربوط به روستا در ذیل برگ خبر آمده است که به نظر میرسد عدم دسترسی نیروی امنیت و انتظامی به روستاها باعث گردیده تا این گزارشها به صورت مذکور تهیه و تدوین گردد و در گزارش مذکور نیز آمده است.
«خبر رسیده گویا است: حدود بیست روز پیش غیرنظامی حبیب باقری، که تاجر فرش در کاشان و محل اقامتش در قریهی جوشقان استک کاشان میباشد و از بازاریان متعصب و افراد مذهبی و طرفدار خمینی میباشد، مبلغ دویست هزار تومان به عنوان سهم امام برای روحالله خمینی به کشور عراق فرستاده است و گویا این مبلغ را از خود و بازاریان کاشان جمعآوری و ارسال داشته است. ضمناً این شخص ... با برگزاری مجالس سوگواری و پخش اعلامیهی مضرهی مذهبی و پخش نوارهای مضره و تحریک مردم جوشقان استک فعالیت داشته. برای پسر خمینی نیز مجلس ختم در جوشقان استک برگزار نموده و شیخی به نام صالحی را در تمام مجالس برگزار شده به منزل خود راه داده و...»
در تاریخ 18/3/57 یک راننده و یک جوشکار به جرم توزیع اعلامیه در تهران و ورامین دستگیر شدند. در گزارشی دیگر آمده است:
«نامبردهی بالا صدیقی یا صدیقیان آموزگار دبستان دولتی غزافی قریهی باجیان جعفرآباد ساوه، شاگردان دورهی ابتدای را وادار نموده تمثال همایونی را که به دیوار نصب شده سنگباران و دانشآموزانشان را نیز به این کار تشویق نموده است.»
انتقاد مردم از وضعیت روستاها و کشاورزی در گفتار خسرو مسعودی، کارمند شرکت نیلو، در نظریهی شنبه آمده: «گویا مشارالیه دارای چند قبضه اسلحه میباشد که آنها را در قریهی ساوجبلاغ مخفی نموده است.
گزارش خبر
موضوع: امراله سیاهپوش دانشجوی سال سوم دانشکدهی کشاورزی
اکثر دانشجویان دانشکدهی کشاورزی مازندران را افراد مذهبی و پیروان عقاید دکتر شریعتی و مکارم شیرازی و روحالله خمینی تشکیل میدهند ... اضافه نموده: بعد از مرگ شریعتی و تبعید مکارم شیرازی ... تنها راه مبارزه جهاد است». در ادامهی گزارش آمده: «در هنگام شب در منزل حاج فرامرز سیاهپوش ... امراله سیاهپوش در حالی که نوار سخنرانی دکتر علی شریعتی را با صدای بلند پخش مینمود عدهای از عشایر و روستاییان نیز در جلسه جمع شدهاند و کتابهایی از شریعتی نیز در دست حاضران به چشم میخورد.»
نظریهی شنبه : امراله سیاهپوش به حدی عشایر سادهلوح را تحت تأثیر قرار داده که به کلی افکار آنان را شستشو داده و این افراد که تا چندی قبل در خانههایشان صدای موزیک آوازهای محلی به گوش میرسید، اینک به جای آن نوارهای مذهبی و جلسات بحث و گفتگو دربارهی مسائل مملکتی و روزمره رواج دارد و در یک حالت بلاتکلیفی و بیقیدی به سر میبرند و اکثراً به جای استماع صدای ایران به رادیوهای بیگانه بهخصوص رادیو لندن، گوش فرا میدهند.»
موضوع: محمد خاکپور کارمند سازمان تعاون روستای مراغه
محمد خاکپور کارمند سازمان تعاون روستایی مراغه که در مرکز حوزهی عجب شیر مشغول کار میباشد چندی قبل ضمن ملاقات دوستانه، یک حلقه نوار ضبط صوت از سخنرانیهای یکی از واعظین قم را، که به نفع خمینی میباشد، در اختیار دوستش قرار داده و عنوان نموده: هفت حلقه نوار دیگر به یکی از دوستانش به نام هوشنگ فخر واعظی، کارمند سازمان تعاون روستایی مراغه و سرپرست شرکتهای تعاون روستایی بخش عجبشیر، قرار داده که او از روی نوارها تکثیر و سپس نوارها را به وی برگرداند.
نظریهی شنبه: محمد خاکپور قبلاً یک فرد شاهدوست و میهنپرست بوده ولی در این اواخر به علت تبلیغات و تحریکات یکی از عمال بیگانه، که در آن محیط پراکنده شدهاند، در شرف گمراهی میباشد. ضمناً حلقهی نوار تقدیمی در منزل شخصی به نام امامعلی امامی، کارمند دفتری آموزش و پرورش عجبشیر، تکثیر گردیده و افراد اشاره شده با یکدیگر جلسات خصوصی تشکیل میدادند.»
طبق اطلاع واصله؛ «1- عدهای از ساکنین قریهی عباسآباد ساوه، حوزهی استحفاظی پاسگاه رازقان فرقان که مدتی است در تهران و شهرستان ساوه مشغول کار هستند، اعلامیههایی به دست آورده و در بین اهالی قریهی فوق، که افراد کوته فکری هستند، توزیع مینمایند. آنها ... شبانه مبادرت به پخش اعلامیه مینمایند و مدتی قبل نیز ... از اهالی قریهی عباسآباد مبالغی به عنوان اعانه جمعآوری نموده تا به قم ارسال نمایند.
2- قرچعلی یک جلد کتاب از غزلیات و رباعیات فرخی یزدی را به دست آورده و اشعار آن را در بین بستگان خود قرائت و با سخنرانی ضد ملی ذهن مردم را خراب میکند». بر این اساس، بهتدریج روستاییان خود فعالیتهای انقلابی را در ارتباط با نیروهای شهری سامان دادند.
موضوع: شیخ پیر علی عباسی فرزند کربلایی
خبر رسیده گویاست: غیرنظامی یاد شدهی بالا از افراطیون مذهبی است که در سنوات گذشته در شهرستان قم طلبه بوده و در تظاهرات اخیر مشهد شرکت نموده است و مأمورین شهربانی وی را شناسایی و در صدد دستگیریش بودهاند که نامبرده موفق به فرار گردیده است. در حالی که در قریهی نودهبام اسفراین، محل سکونت دایمیاش، سکنی گزیده و به رانندگی تراکتور اشتغال دارد.»
«برابر اعلام ناحیهی ژاندارمری کرمان، سه نفر به اسامی؛ محمد رضا اسماعیلی راد، علی شهابالدین پاریزی معروف به علی خالق و احمد انصاری، که خود را ستاری معرفی نموده، به مسجد معدن آب دشت بافت رفته ضمن بیان مطالب ضدمیهنی، از مسجد خارج و مبادرت به نوشتن جملات اهانتآمیز علیه مقامات عالیهی مملکت بر در و دیوار خارج مسجد نمودهاند که به وسیلهی مأمورین ژاندارمری دستگیر و با تشکیل پرونده به دادگاه...»
موضوع: محمدعلی تقوی راد
«نامبردهی بالا که به اتفاق دوستان به ده فردیس رفته بود برای عدهای از جوانان، که اکثراً دانشآموز هستند، صحبت مینمود که برای دختران هم روز بهخصوصی معین کنید تا برای آنها هم صحبت کنیم و تعداد سی جلد کتاب دکتر علی شریعتی را، که همراه آورده بود، به کتابخانهی مدرسهی فردیس داده و اظهار نمود: خدا بیامرزد دکتر علی شریعتی را! کتابهایش تا ده فردیس هم راه پیدا کرده» و اضافه نمود: «روز 28/3/37 در مسجد ارک یاد بود دکتر علی شریعتی بود. مردم قیام کردند و با مأمورین به برخورد پرداختند و در خیابان سپه شعار میدادند ... منصور شاه را میکشیم به امید پیروزی حکومت اسلامی ...» تاریخ سند 3/4/37 است، یعنی ظرف چند روز خبر به روستا رسیده است.
یکی از طلاب علوم دینی شهر قم به نام شیخ فرجاله فرزند محمد حسن که در منزل شیخ علی نامی در شهر قم سکونت دارد، اخیراً که برادرش جهت دیدار وی به شهر قم رفته در راه برگشت به محل سکونت خود، واقع در قریهی زانگلانلو، شایع نموده که شیخ فرجاله اظهار داشته: ما جام بلا را نوشیده و قرارداد امضا کردهایم که بایست در راه دین شهید شویم و با برگزاری چهلم و بعد از چهلم دیگر کار را شروع میکنیم و بالاخره، یا موفق یا شهید خواهیم شد».
در گزارش تظاهرات بابلسر آمده که «مورخهی 24/3/37 عدهای عناصر ناصالح، حدود هشتاد نفر که اغلب از شهرستانهای مجاور به بابلسر آمده بودند، ضمن تظاهرات مبادرت به دادن شعارهای مضره و اخلال نظم نمودند». در خلال گزارش از قریهی امیرکلا نیز سخن به میان آمده است.
گزارش خبر
«نامبردهی بالا شیخ محمد رضا نکونام در تاریخ 27/3 در مجلس ترحیم به مناسبت چهلمین روز کشته شدگان قم، که از طرف حاج رضا عمادی و حاج اردبیلی در قریهی روئین گرفته شده بود، شروع به بدگویی از دولت نموده و اظهار داشته: وظیفهی شما است اعلامیه بخوانید و پخش نمایید و نوارهایی را که آقایان علما در چهلم کشته شدگان حوادث اخیر منبر رفتهاند گوش نمایید. ضمناً شیخ محمد علیزاده، که در قم ساکن است، اعلامیهی شریعتمداری، گلپایگانی و خمینی را به قریهی روئین آورده و به شیخ محمد رضا نکونام داده، وی نیز اعلامیهی مزبور را به چند نفر منجمله علی اصغر صادقی داده که در مسجد روئین نصب نمایند.»
خبر دیگری که ساواک از مازندران داشت و آن را در بولتن تکبرگی منتشر کرد مربوط به یکی از روستاهای گرگان بود. «شب هنگام مورخ 19/3/37 شیشهی کلاسها و همچنین قاب تمثالهای همایونی موجود در کلاسهای دبستان یادبود قریهی یساوی گرگان توسط افراد ناشناس شکسته شده است».