به گزارش بسیج، اخیرا بیبیسی فارسی در کنار هجمهها و دروغ پراکنیهای مختلفی که علیه نظام و ملت ایران به طور مستمر منتشر میکند، در قالب یادداشتی با عنوان «ایران کشوری که پیر میشود» با کمک نظرات غیرکارشناسی و مغالطههای نابخردانه شرایط جمعیتی کشورمان را تحلیل کرده است که در مورد بخشهای متعدد یادداشت مذکور که 13 مرداد انتشار یافته نکاتی بیان میشود:
• بسیار جالب است که ابتدای متن دقیقا بر خلاف اهداف مغرضانه این رسانه،به طور تلویحی نوعی اعتراف به برخی مسائل تاریخی مهم کشورمان به حساب میآید. نویسنده یادداشت تاکید کرده است:«در حیوانات هم بعد از یک دوره سختی و کمغذایی، به طور واکنشی در سیکل بعدی زایش، تعداد بچهها بیشتر خواهند بود. این همان اتفاقی است که بین سالهای 1359 تا 1368 در ایران افتاد و شعارهایی مثل "هر آن کس که دندان دهد نان دهد" هم به انفجار جمعیتی کمک کرد».
بیان اینکه افزایش نرخ باروری بلافاصله بعد از انقلاب به خاطر قحطی سالهای قبل آن بوده اعتراف به وجود شرایط بسیار بد اقتصادی در زمان حکومت پهلوی است و این مهم با سایر تلاشهای نابخردانه این رسانه در جهت ایدهآلبودن حکومت شاهنشاهی پیشین کاملا تناقض دارد.
• لازم است که دقت شود بر خلاف هجمه سنگین رسانهای و تصور عامیانه موجود، در سالهای نخست دهه 60 شاهد افزایش نرخ باروری قابل توجهی نبودهایم. طبق آمار رسمی 60سال گذشته، نرخ باروری ایران از دهه 30 تاکنون با شیبی زیاد از عدد7 به 1.75 کاهش پیدا کرده و تنها طی سالهای 54 تا 64 حداکثر به میزان 0.4 افزایش داشته که در مقایسه با 5 واحد کاهش مذکور، تعبیر انفجار جمعیتی برای آن مناسب به نظر نمیرسد؛ حتی افزایش جمعیت ایران پس از سال 57 تا کنون در مقایسه با بازه زمانی 35 ساله قبل از آن بسیار کمتر بوده است.
• در جای دیگر نویسنده بیان میکند: «در تمامی جوامعی که با این پدیده مواجه شدهاند، نسل ایجاد شده طی 20 تا 25 سال، زمانی که به سن باروری میرسد، موج بعدی جمعیت را ایجاد میکند که این موج دوم معمولاً نیازهای موج اول جمعیتی را تامین میکند؛ اتفاقی که در ایران نیفتاد؛ برخلاف آنچه گفته میشود، دلیل پایینماندن نرخ باروری در ایران بین این سالها، نه ادامه برنامه کشوری تنظیم خانواده، بلکه عدم تمایل نسل جوان به تولید مثل بود، نبود امنیت شغلی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این سالها موجب شد تا شاید ایران تنها کشوری باشد که فقط یک موج جمعیتی را تجربه کرده است؛ در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران، سیاستهای تحدید نسل اجرا شده و پس از یک موج جمعیتی، شرایط برای به وجودآمدن موج دوم جمعیتی توسط حکومت و حتی کمکهای متعدد سازمان ملل سخت شده است».
در پاسخ باید گفت که نکته مهم این است که در اوایل شروع این سیاستها در کشور، به خاطر تبلیغات و سختگیریهای متعددی که در راستای تحدید نسل مانند مشکل بیمه فرزند سوم، عدم مرخصی زایمان، استفاده از نیروی کار مجرد، تاکید بر حضور بانوان در اجتماع و عدم نیاز به فعالیت آنها در خانواده، استخدام بانوان در مشاغل گوناگون و بسیاری از موارد دیگر برای نسل جوان اعمال شد، نرخ باروری ایران سقوط شدید 3 واحدی را دارد که این سقوط فرزندآوری در دنیا بی نظیر بوده و هست اما به دلیل اینکه فرهنگ و تمایل به فرزندآوری در نسلهای مختلف کشور ما ریشههای متسحکمی دارد سبب شد، کاهش شدید نرخ باروری در ایران ادامه پیدا نکند؛ اما اینکه نیازهای موج اول جمعیتی ایران تامین نشده، با واقعیت ایران همخوانی ندارد. جمعیتشناسان بین جوانبودن و فعالبودن جمعیت تفاوت قائلند؛ افرادی که بین 15 تا 65 سال سن دارند، فعال و تولیدکننده محسوب می شوند و هر چند ایران کشوری جوان محسوب نمیشود، اما خوشبختانه پس از انقلاب علیرغم روند رو به سالخوردگی موجود همیشه جمعیت فعال و تولیدکننده آن درصد بسیار بالایی داشته است.
• یادداشت نویسنده بعد از اقدام بسیار خوب وزیر بهداشت برای کاهش زمان دوره طرح بانوان فارغالتحصیل رشته پزشکی در صورت فرزندآوری در راستای تحقق سیاستهای کلی جمعیت و دغدغههای مقام معظم رهبری نسبت به فرزندآوری نخبگان و دانشگاهیان منتشر شده و با سیاهنماییهای مختلف آن را زیر سوال برده است: «نمیتوان از حدود 60 درصد خانمهای فارغالتحصیل هم توقع باروری در آن سن و موقعیت را داشت؛ مهمتر از همه آنکه، بیشترین درآمدی که یک دانشجوی پزشکی در سن 25 سالگی دارد، حداکثر ماهی 300 هزار تومان حقوق انترنی است، که از خط فقر مطلق کشوری هم کمتر است، حال اگر حتی فرض کنیم دانشجویان پزشکی بر تمامی موانع بالا فائق آیند و همگی با افرادی خارج از حرفه و دوره خود ازدواج کنند و همگی هم حداکثر تا دو ماه بعد از فارغالتحصیلی بچهدار شوند، باز هم فقط 6 هزار نفر سالانه به جمعیت کشور افزوده میشود. این رقم بر نرخ فعلی رشد جمعیت ایران که سالانه حدود 1.3 است، هیچ تأثیری ندارد»
نویسنده در ادامه مدعی می شود: «این طرح وزارت بهداشت که خود از متولیان اصلی افزایش جمعیت است، اشکالات اساسی دارد و شاید بتوان حدس زد، سرنوشت این طرح و طرحهای مشابه به کجا خواهد انجامید؛ طرحهایی که در آن به بدیهیترین نکات در مهندسی جمعیت توجه نشده است. برای مثال، آیا به امنیت روانی ــ اقتصادی ــ اجتماعی زنان به عنوان گروه هدف این طرحها اهمیت داده شده است؟ با توجه به کمبود سطح ویتامین دی در خانمهای ایرانی یا آمار حدود 50 درصد سزارین در کشور، کمبود تختهای مراقبتهای ویژه نوزادان و غیره آیا این طرحها سلامت مادر و کودک را در نظر گرفتهاند؟ آیا مدیریت مناسب منابع طبیعی مثل آب برای این افزایش جمعیت وجود دارد؟ آیا ایران به اندازه کافی قدرت تولید یا خرید گندم یا سایر محصولات کشاورزی را برای جمعیت آیندهاش دارد؟ آیا شهرهای ما گنجایش این جمعیت اضافی را دارند؟ آیا زیرساختهای لازم برای توزیع متناسب جمعیتی ــ درآمدی ــ شغلی وجود دارد یا در نظر گرفته شده است؟"
برخلاف تصور القایی نویسنده، هیچ مسئولی در ایران ازدواج و فرزندآوری را اجبار نکرده بلکه تمام تلاش مسئولان کشورمان همچون مسئولان بسیاری از کشورهای دنیا مانند آمریکا، آلمان، فرانسه، ترکیه و حتی خود انگلیس این است که جامعه ما دچار پیری و خطرات ناشی از آن نشود.
علیرغم توصیههای فوق برای ایران و سایر کشورها در راستای عدم لزوم افزایش جمعیت، انگلستان روباهصفت با وسعت بسیار کوچکتر، بدون داشتن موقعیت ژئوپلتیک عالی، منابع نفت و گاز و فرهنگ اصیل ایران جمعیتی نزدیک به جمعیت کشورمان دارد و از 50 سال پیش تاکنون بلافاصله پس از اینکه با کاهش نرخ باروری و به تبع آن سالخوردگی مواجه شد، سیاستهای متعددی در جهت حمایت از افزایش جمعیت و فرزندآوری داشته و توانسته نرخ باروری خود را به وضع مطلوب نزدیک بکند.
• در پایان نویسنده مدعی میشود: "نکته کلیدی که سیاستگذاران فراموش کردهاند این است، همانگونه که انقلاب و قحطی موجب رشد جمعیت میشود، رشد جمعیت هم موجب انقلاب و قحطی میشود." لازم به ذکر است از یک سو باید توجه داشت که قبل از انقلاب اسلامی رشد جمعیت بیشتر بوده و به نوعی قحطی موجود در ایران به خاطر ظلمهای حکومت دستنشانده انگلیس و آمریکا زمینهساز کاهش نرخ باروری ایران با شیب بیشتر بعد از انقلاب اسلامی شده است و از سوی دیگر هیچ حکومتی با افزایش ناگهانی جمعیت موافق نیست و در ایران نیز مقام معظم رهبری فرمودهاند: "مسئله ی جمعیّت که بجد هم مورد بحث و اختلاف نظر در جامعه است، مسئله بسیار مهمّی است. بلاشک از نظر سیاست کلّی کشور، کشور باید برود به سمت افزایش جمعیّت؛ البتّه به نحو معقول و معتدل."
رضاجلالیراد؛ پژوهشگر حوزه جمعیت کشور