ادبیات مقاومت به اندازه دستمزد سرمربی تیم ملی هم برای آقایان ارزش ندارد
به گزارش بسیج، صبح امروز یکشنبه 29 شهریور 1394، بیست و ششمین نشست صبح ناشر با حضور سعید عاکف، مدیر انتشارات ملک اعظم در محل مرکز رسانهای شیرازه برگزار شد.
در ابتدای این نشست سعید عاکف در پاسخ به چرایی آغاز به کار انتشارات ملک اعظم گفت: وقتی که وارد این ساختمان شدم خاطرات 25 سال قبل من در اینجا و زمانی که شهید آوینی در آن فعالیت میکرد، زنده شد. در آن زمان نویسندگی جایگاه و شخصیت داشت و باوجود عدم رشد بچههای انقلاب، نویسندهها را در جایگاه خاصی می دیدند و برای نویسنده زشت بود که بیاید جایی برود و کتاب خود را معرفی کند.
عاکف ادامه داد: ما همان زمان به فکر تولید کتاب هم بودیم و خدا این لطف را به ما کرد که چند کتاب را در آن زمان آماده کنیم. کتاب خاک های نرم کوشک سال 1373 آماده شد و زمستان سال 1378 تصویب و چاپ شد. اولین چاپ این کتاب را نشر کوثر انجام داد. البته در آن زمان ناشر به معنای کامل خصوصی وجود نداشت و همچنین اوضاع مطالعه آنچنان اسفناک بود که من فکر نمیکردم این کتاب آنچنان مخاطب پیدا کند. ما قدم به قدم تجربه ها را بدست آوردیم در حالی که بسیاری از آقایان این تجربیات را مفت هم نمی خرند و من میتوانم این ادعا را داشته باشم که اولین نویسنده بودم که به فکر ایجاد انتشارات و توزیع کتاب افتادم.
مدیر انتشارات ملک اعظم تصریح کرد: زمانی که کتاب خاکهای نرم کوشک چاپ
شد، یکی از شخصیتهای عرصه نشر به من گفت که این کتاب مخاطب پیدا نخواهد
کرد و به من میگفت که رمانهایی راجع به فقر و عشق بنویس تا کارت در این
دوره مخاطب پیدا کند و بفروشد و این کتابها مانند خاکهای نرم کوشک بدرد
خاک خوردن در انبارها میخورد.
وی با اشاره به خاطرهای از اولین فروشهای کتاب خاکهای نرم کوشک گفت: در
مشهد مقدس جلسهی روضه ای بود و ما هم حضور داشتیم. در آنجا آن کسی که
سخنرانی میکرد برای اولین بار این کتاب را که نمیدانم چگونه به دستش رسیده
بود را با شور خاصی به مردم معرفی کرد. بعد از جلسه افراد به دنبال آن
کتاب آمدند و ما با ضرب و زور کتابها را در یک کتابفروشی گذاشتیم و من
آدرس آنجا را به مردم دادم و فردا پیش از ظهر کتابها تمام شده بود و چاپ
5000 نسخه آن کتاب در کمتر از 3 ماه بفروش رفت.
عاکف ادامه داد: من میدیدم پیر و جوان از آن کتاب استفاده کردند و این
برای من تجربه ارزشمندی شد. چاپ دوم آن 3 سال طول کشید و همان انتشارات
میگفت هزینههای زیادی دارد و کار در نوبت است و چاپ دوم همین قصه پیش آمد
و برای چاپ سوم آن ما خودمان به سمت ایجاد انتشارات رفتیم و به این فکر
افتادیم که به آنها نمیتوان امید داشت و اگر انتشارات هم نداشته باشید
نمیتوانید کاری را انجام دهید و مابین سالهای 81، 82 و 85 مجوز را گرفتیم
و چقدر از این دوستان نویسنده ما را نصیحت میکردند و میگفتند که او آبرو
عالم نویسندگی را از بین برده و همان نویسندگان با توجه به سیستم مریض چاپ
و نشر و توزیع در کشور ما به دنبال مجوز نشر افتادند.
وی با اشاره به مشکلاتی که در عرصه چاپ و نشر کتاب با آن مواجه شده بودند، گفت: زمانی مرحوم آیتالله خزعلی کتاب خاکهای نرم کوشک را خوانده بود و به من زنگ میزد و با گریه میگفت آنهایی که به چاپ و نشر اینگونه کتاب ها کمک نمیکنند ضد انقلاب هستند و باید آنها را پیدا کنیم. بارها پیش آمد که برخی بیایند و بگویند که ما میخواهیم به شما در عرصه مکان و پول کمک کنیم اما ما میگفتیم شما بروید و از طریق خرید کتاب به ما کمک کنید. هیچکس نمیتواند یک سند از ما پیدا کند که جایی به ما یک ریال کمک کرده باشد. ما از آن ابتدا دست به زانو گرفتیم و یا علی گفتیم و بنظرم این راه و سوژهها به ما کمک که بتوانیم روی پای خود بایستیم. ما حتی برای نوشتن کتاب سفرهای زیادی را هم تجربه کردیم. برای مثال ما ما بابت شهید ناصری چند بار به افغانستان رفتیم در حالی که اگر میخواستیم از طریق سیستمهای دولتی به آنجا برویم قطعا یک کار محال صورت میگرفت. حتی بابت آن کتاب در مورد شهید ناصری حکم جلب برای ما گرفتند البته در نهایت حرفشان به جایی نرسید. قصه ادبیات و هنر هرجایی که زیر هر یوغ و عنوانی برود، اصالت خود را از دست میدهد.
نویسنده کتاب «خاکهای نرم کوشک» افزود: ما از ابتدای کار هزینههایی که نیاز داشتیم را در نظر گرفتیم و در توزیع هم پاشنه کفش را بالا کشیدیم و حتی سخنرانیها به ما کمک میکرد که کتابها عرضه شود و سود خرید آن به بدنه انتشارات اضافه شد و چند نیرو اضافه کردیم اما در چند سال اخیر تعداد نیروهایمان را کاهش دادیم و متاسف این مسئله هستیم که اکنون فقط 3 یا 4 نیرو داریم که آنها هم از همان ابتدا برای انتشارات زحمات بسیاری را کشیدند و همه اینها بخاطر بلاهایی است که در کشور بر سر قیمت کاغذ آمده است. ما در عرصه خاطرات از السابقون هستیم و بزرگشدن کتابهای ما باعث شد که آقایان هم بیایند. من قبلا هم گفتم که این کتابها تنها جایی بود که یک سری رانت خوار به آن نیامده بودند. البته کسی اگر در سیستم خصوصی بخواهد بدون کمک گرفتن به این عرصه وارد شود قطعا نمیتواند کاری را از پیش ببرد و قطعا حمایت دولتی لازم است که وجود داشته و باید باشد. البته اگر قرار است کاری انجام شود باید در آن تخصص هم وجود داشته باشد و اگر قرار و بنا است حمایتی شود چرا از تجربه های ما این حمایت نبوده است.
عاکف ادامه داد: ما در نمایشگاه کتاب، آثار زیادی را می بینیم که واقعا کتاب نیست و افراد زیادی در این مسیر خواه نا خواه زمین خواهند خورد و اگر به همین روال پیش برود قطعا مدتی بعد این اقدامات زمین خواهد خورد و ما هم باید سبک کارهایمان را عوض کنیم. ما باید روشهای مختلف را تجربه کنیم و این چاره داستان توزیع نیست که ما برویم چند اداره و نهاد دولتی و بگوییم که کتابهای ما را بخرید. این برای من افتخار است که کتابهایی مانند خاک های نرم کوشک در دورترین نقاط ایران مانند کوره دهاتها و مسیرهایی که حتی ماشین رو نبوده، توزیع شده است. بازخورد نسخههای ترجمه شده ما مانند آنچه در لبنان بود برای من شگفتانگیز بود. ما تنها ناشری هستیم که در این راه کار میکنیم و به شیر نفت وصل نیستیم و هیچوقت هم پیش نیامده است که کسی برای ما این کار را بکند.
وی با اشاره به خاطره حضورش در برنامه راز گفت: آقای طالب زاده شبی با من تماس گرفتند که در برنامه راز شرکت کنم و من گفتم که دوست ندارم که در برنامه برای من خط و نشان دهند چرا که ما میفهمیم که نباید بعضی حرف ها را زد. بعد از آن برنامه بود که یک چاپ از کتاب تپه جاویدی و راز اشلو تمام شد. من بارها گفته ام که اقلا یک هزارم فوتبال به ما وقت بدهید اما آقایان این را قبول ندارند. اگر اکنون در کشور آمار حضور در دادگاهها و جرم بالا رفته است یک سر این قضیه به کتاب برمیگردد و اگر شما کتاب را از مسیر درست آن در جامعه گسترش دهید و رانت دولتی را در آن دخالت ندهید و به آن کسانی که در این عرصه تجربه دارند پر و بال بدهید، کار درست میشود.
عاکف در مورد ترجمه کتابهای آن انتشارات ادامه داد: کتابهای مختلفی از
انتشارات ما ترجمه شده است که البته برخی از آنها بدون اجازه ما بوده است.
برای مثال روزی یک نفر به من زنگ زد و گفت که کتاب شما را به زبان ترکی
ترجمه و منتشر کردهایم و یا یکی از مسئولان سازمان فرهنگ و ارتباطات
اسلامی به دوستان ما میگفت که با ترجمه بدوناجازه کتابهای ما برخورد و
آن را پیگیری میکند، من همان روز به دوستانم در نمایشگاه کتاب گفتم که اگر
او پیگیری انجام داد من رگ خودم را میزنم و این کار را هم انجام نداد.
وی با اشاره به اینکه برای من مصیبتی است که کتاب نسخه اولی را 1000 نسخه
بزنیم، گفت: بنظر میرسد که وضعیت نشر کتاب دارد به روند دوران قبل
برمیگردد. ما در حوزه سوریه رویکردی داریم که هرجایی که ظلمی اتفاق
میافتد در مورد آن کار کنیم. چندی پیش هم مقام معظم رهبری گفتند که اسلام
جزو لاینفک انقلاب ما است و هرجایی که ظلمی اتفاق بیافتد ما خود را شریک غم
آنها میدانیم. اکنون فجایعی در سوریه اتفاق می افتد که نظیر ندارد. ما
احساس مسئولیت کردیم و با توجه به شرایط بسیار بدی که داریم و به سختی کار
را پیش میبریم، اعتقاد داریم که باید در این راه فعالیت کنیم.
عاکف در پایان گفت: قرار بود که با هماهنگی چند نویسنده مانند آقای اکبر صحرایی، محمد محمودی نورآبادی، داوود امیریان و بنده و یک نفر دیگر سفری به سوریه داشته چند کتاب را تولید کنیم. من با داوود امیریان صحبت کردم و قرار بود ما او را به مرکز ایتام دمشق ببریم که در آنجا چندین هزار کودک یتیم حضور داشتند که باید از آنها مراقبت میشد و قرار بود که آقای امیریان یک ماه در بین آنها حضور داشته باشد. آن کسی که قرار بود از این کار حمایت کند 30 میلیون تومان از هزینه اعلام شده را زیاد دانست و از آن زدند و همین شد که کار به نتیجه نرسید. اکنون جبهه تکفیری کتابها و تولیدات زیادی دارند و دارند کار میکنند اما آقایان دل مردم را به چیزهای بیارزش خوش کردهاند. کار ما حتی اندازه دستمزد کیروش هم برای آنها ارزش نداشت.