به گزارش خبرگزاری بسیج، «راز نگین سرخ» زندگینامه داستانی شهید محمود شهبازی است که به قلم حمید حسام در سالهایی دهه 70 منتشر شد و اینک ترجمه انگلیسی این کتاب به کوشش بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس منتشر شده است، این ترجمه قرار بود در نمایشگاه کتاب فرانکفورت رونمایی شود که به دلیل تحریم نمایشگاه کتاب فرانکفورت از سوی ایران به جهت حضور سلمان رشدی در نشست خبری این رویداد انجام نشد.
راز نگین سرخ زندگی نامه سردار شهید، محمود شهبازی، فرمانده سپاه همدان و جانشین لشکر 27 محمد رسول الله است. حوادث این داستان گوشهای از فراز و نشیبهای دفاع مقدس از آغازین روز جنگ تا هنگام آزادی خرمشهر است. این کتاب علاوه بر معرفی شخصیت برجسته شهید محمود شهبازی، از ابتدای کتاب خواننده را با شهیدان بزرگواری چون حاج احمد متوسلیان، شهید محمد ابراهیم همت، شهید حسین قجهای، شهید وزوایی و دیگر شهیدان معرفی شده در این کتاب همراه میکند.
اما صحبت از این کتاب علاوه بر مناسبت انتشار ترجمه انگلیسی، مناسبت دیگری نیز دارد و آن نقش شهید همدانی در نگارش کتاب و انگشتری عقیقی است که از شهید شهبازی برای وی به یادگار مانده بود. حسام که از او تاکنون بالغ بر دهها کتاب در زمینه دفاع مقدس منتشر شده است، مهمترین عامل ورودش به دنیای ادبیات دفاع مقدس را شهید همدانی عنوان میکند و خود را وامدار این شهید میداند.
متن گفتوگو با حمید حسام به شرح ذیل است:
«راز نگین سرخ» برای نخستین بار در سالهایی منتشر شد که کمتر کسی برخلاف امروز به سراغ زندگینامه نویسی دفاع مقدس میرفت، چه شد که به نگارش این کتاب دست زدید؟
اصلیترین انگیزه من از نگارش کتاب «راز نگین سرخ» برجستهترین ویژگی شهید شهبازی که همان گمنامی است، بود، شهید شهباری بسیار ناشناخته بود، کسانی که جنگ را از نزدیک تجربه کردهاند، حتماً میدانند که جایگاه حاج محمود شهبازی در تأسیس لشکر 27 محمد رسول الله(ص) چه بوده است، این شهید در کنار شهید متوسلیان و شهید همت اولین یگان و لشکر متشکل از بچههای تهران را در دی ماه سال 60 در دو کوهه تأسیس کرد، من در سالهای جنگ نام و آوازه این دو نامدار بزرگ شهید همت و شهید متوسلیان را شنیده بودم، اما کسی حتی در اصفهان که موطن شهید شهبازی بود، از او چیزی نمیدانست و شاید هنوز هم نمیداند که او چه نقش محوری و تعیین کنندهای در دو عملیات بزرگ فتحالمبین در فروردین سال 61 و فتح خرمشهر در خرداد سال 61 داشته است.
کسانی که در لایههای عمیق تاریخ جنگ ورود میکنند، اگر قضاوتی منصفانه داشته باشند، به نام شهید شهبازی که بسیار گمنام و ناشناخته مانده است، برخواهند خورد، شاید امروز اگر شهید باقری، شهید زینالدین، شهید متوسلیان، و شهید همت بودند، بهتر میتوانستند از نقش حاج محمود شهبازی در دفاع مقدس حرف بزنند. من برای اینکه بتوانم قدم کوچی برای ادای دین به این شهید بردارم، به شراغ نگارش زندگینامه او رفتم.
گفتید که آوازه شهید را شنیده بودید، با توجه به گمنامی شهید، با وی از کجا آشنا شدید؟
من وقتی توصیف او را از سردار رحیم صفوی و محسن رضایی شنیدم، مشتاق شدم که درباره او کتابی تألیف کنم، شهید شهبازی مسئولیت دیگری نیز در کنار تأسیس لشکر 27 محمدرسولالله(ص) داشته است که همان فرماندهی سپاه همدان در سال 59 و 60 بود، این عوامل دست به دست داد تا کار مستند داستانی «راز نگین سرخ» انجام شود. اما مهمتر از همه خاطرهای بود که حاج حسین همدانی از شهید شهبازی برای من نقل کرد.
به نقش شهید همدانی در نگارش این کتاب اشاره کردید، در این باره بیشتر توضیح دهید؟
«راز نگین سرخ» در واقع خاطراتی است که سردار سرلشکر همدانی برای من در مورد همرزم و همراهش در حماسه آزادی خرمشهر گفت و من انگشتری عقیقی که شهید شهبازی به شهید همدانی هدیه کرده بود، را دستمایه کار داستانی خود قرار دادم و در نهایت زندگینامه داستانی را به نگارش درآوردم.
این کتاب در حقیقت نخستین اثر مکتوبی است که از خاطرات شهید همدانی منتشر شده است، منتهی من این کتاب را با الهام از خاطرات شهید همدانی و مطالعه و پژوهش پیرامون اتفاقاتی که بر این دو شهید در جریان فتح خرمشهر گذشت، نوشتم.
«راز نگین سرخ» نخستین کتاب منتشر شده از شماست، با این تفاسیر میتوان گفت، سردار همدانی در نویسنده شدن شما نقش داشته است.
بله، من در سالهای بعد از جنگ مسئول بسیج همدان بودم و شهید همدانی فرمانده سپاه استان همدان، با تشویق او در رشته ادبیات در دانشگاه تربیت مدرس ادامه تحصیل دادم و پس از فارغالتحصیلی، بنیاد حفط آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس همدان را با حمایت ایشان تاسیس کردم، یکی از کارهای اصلی و ماندگار بنیاد ورود در فضای تدوین کتاب بود، به خاطر اینکه دانشی از ادبیات داشتم، از ورود به فضای داستان استقبال میکردم، از همین رو شد که نخستین کتابم که به نظر خودم تکنیکیترین کتابم است را با الهام از خاطره انگشتر عقیق شهید همدانی و با روایتهای او از شهید شهبازی نوشتم، در واقع محوز اصلی این کتاب انگشتری عقیقی است که شهید شهبازی به سردار شهید همدانی میدهد، رازی که در این انگشتری است با شهادت شهید شهبازی در حماسه فتح خرمشهرمکشوف میشود، اما به نظر من بعد از قریب به 20 سال بعد از گفتن آن خاطره و شهادت شهید همدانی راز دوم و پیچیدهتری از این نگین سرخ برای خواننده مکشوف میوشد که میتوان با مطالعه دوباره این کتاب به آن دست یافت.
پس از انتشار این کتاب شهید همدانی من را به فضای نگارش کتاب وارد کرد، او علاقهمند بود، از آنجا که رهبر انقلاب در آنسالها بر ورود به عرصه رمان تأکید داشتند، ما نیز در فضای داستانی کارها را پیش ببریم.
پس از انتشار کتاب واکنش شهید همدانی چه بود؟
به نظر من بهتر است این را از خانواده سوال کنید، چرا که شهید درباره کتاب با خانواده صحبت فراوان داشتهاند، اما من زمانی که کتاب به اتمام رسید، در مقدمه ذکر کردم که این کتاب خاطرات بچه هایی است که در فتح خرمشهر نقش داشتند و همه به جز یک نفر (شهید همدانی) به شهادت رسیدند.
از آنجا که شهید همدانی دوست داشت گمنام بماند، در طلیعه کتاب متن تقدیر را خطاب به شهید همدانی چنین نوشتم، «تقدیم به حاج حسین همدانی او که بر قامت دین «زینالدین» است، «قهرمانی» از نسل «موحد»ها است، دانش «پیچک» نیلوفری گامهایش تا ستیغ بازی دراز پیچیده است، آنجا که «شهبازی با چراغی» از خون «علمالهدی» ولایت را نشان میدهد. در این تقدیر علاوه بر ذکر فرماندهان شهید خواستم تمجیدی از جایگاه ملی و والای شهید همدانی نیز داشته باشم.
گفتید که خاطره شهید همدانی محور اصلی کتاب قرار گرفت و تحقیقات و پژوهشهایی نیز برای نگارش باقی زندگینامه داشتید، درباره این تحقیقات بگویید؟
برای نگارش این کتاب با بیش از 40 نفر مصاحبه انجام شده است، تلاش شده تا محتوای اصلی کار تاریخی باشد، داستان از دوران کودکی شهید آغاز شده است، با بازماندههای دوران کودکی شهید از خواهر و برادرانش گرفته تا هممدرسهایها و همکلاسیها و همرشتههایش در دانشگاه علم و صنعت که اغلب در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی نیز حضور داشتند، گفتوگوهایی انجام شده است. پس از آن به سراغ برخی از مسئولانی که هسته اصلی شورای مرکزی سپاه را در سال 59 اداره میکردند، رفتیم، چرا که شهید شهبازی یکی از 8 عضو شورای هماهنگی سپاه در سال 59 بوده است که در کنار شهید کلاهدوز به انتخاب فرمانده میپرداخته است.
شهید شهبازی در دورهای از زندگیاش همدان را برای خدمت انتخاب میکند. قصه رزم او از سال 59 شکل میگیرد و در دوم خرداد ماه در آستانه ورود به خرمشهر با شهادتش به پایان میرسد.شهید شهبازی هم در بعد رزم فردی برجسته، خلاق و با استقامت بوده و هم در بعد مسائل ایدئولوژیکی و فکری.
سالها از انتشار کتاب «راز نگین سرخ» میگذرد، به نظر شما امروز شهید شهبازی آنچنان که باید و شاید توسط کتاب شما شناخته شده است؟
من ادعا نمیکنم حاج محمود از این طریق شناخته شد، اعتقاد دارم که خود شهید تمایل چندانی به نشاخته شدن ندارد، تنها اذن کوچکی از ناحیه او داده شد تا کمی با این کتاب شناخته شود، بازخوردهایی که از سال 76 تاکنون نسبت به کتاب داشتهام، بر این امر صحه میگذارد.
به نظر من اگر کتاب در چند سال اخیر که اقبال و توجه به کتابهای دفاع مقدس زیاد است، منتشر میشد، جایگاه دیگری داشت، کمتر کتابی در آن سالها نوشته شده که به مخاطب شناسانده شده باشد، در سالهای اخیر به ویژه تقریظهایی که از سوی رهبر انقلاب بر کتابها نوشته شده است، اتفاق خجستهای را رقم زده که همان اقبال مخاطب به کتابهای دفاع مقدس است.
اما کتاب «راز نگین سرخ» با وجود اینکه در دهه بی توجهی به کتابهای دفاع مقدس منتشر شد، با مخاطب به راحتی ارتباط برقرار کرده است و من امروز به جرئت میگویم که در میان 17 عنوان کتابی که از سال 75 تا 94 از من منتشر شده است، «راز نگین سرخ» بهترین بوده است.
در سالهای گذشته با توجه به انتشار بعد دیگری از ادبیات دفاع مقدس که عمدتاً در خاطرات و تاریخ شفاهی متبلور شده است، با استقبال قابل توجه مخاطبان داخلی به این گونه آثار مواجه هستیم، از طرفی سازمانها و نهادهای گوناگونی نیز دست به ترجمه شاخصهای این حوزه زدهاند، به نظر شما ما در این زمینه تا چه اندازه موفق بودهایم؟
به نظر میرسد ما در بعد بیرونی فعالیت اندکی در عرصه دفاع مقدس داشتهایم، اشتیاقی که بیرون از ایران برای مطالعه اینگونه آثار وجود دارد، نشان میدهد، ما باید بیشتر آستین بالا بزنیم، در این زمینه متأسفانه برای پاسخگویی به این نیاز با نوعی شتابزدگی عمل کردهایم که گاهی اثر تقلید است، مثلا قرار است نهادی بخشی از کتابهای خود را ترجمه کند، اما اینکه این کتابها از منظر نهادهای بیرونی چه اندازه کشش دارد؟ چندان مهم نیست، مهم این است که این نهاد نیز وارد عرصه ترجمه دفاع مقدس شود.
اما در حقیقت نخستین بحث در ترجمه کتابهای دفاع مقدس مخاطبشناسی و نیازسنجی است، برای نمونه ممکن است کتابی رویکرد تاریخچهای ـ رزمی داشته باشد، تغییرات تکوینی یک یگان و لشکر را ارائه کند و ... طبیعی است که این کتاب چندان نمیتواند برای مخاطب خارجی جذابیت داشته باشد. در مقابل مواردی که ناظر بر روابط انسانی رزمندهها در جنگ بود، میتواند در هر قالب چه کارهای کوتاه، چه خاطرات، چه زندگینامههای داستانی و... برای مخاطب خارجی جذاب باشد.
اما ورای همه اینها ترجمههای انجام شده از کتابهای دفاع مقدس عمدتاً ترجمههای ضعیفی است، چرا که از مترجمانی استفاده میشود که زبان مقصد زبان مادریشان نیست، و مترجم تسلط کافی به زبان ترجمه ندارد، متأسفانه اغلب دیده شده که از دانشجویان داخلی خواسته میشود که به ترجمه کتابهای دفاع مقدس بپردازند، در نتیجه حاصل کار به ویژه برای مخاطب خارج از کشور مفهوم و خوانا نخواهد بود.