اگر حسین بود آرام جان زینب هم بود....

کد خبر: ۸۵۸۶۱۳۳
|
۰۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۴

 

به گزارش خبرگزاری بسیج از تاکستان، این روزها در گوشه کنار کوچه و خیابان نونهالانی را می بینیم که با طبل و زنجیر ابراز عشق به اباعبدالحسین می کند و گهواره حضرت علی اصغر را به دوش می کشند می گویند ما هیئت حضرت علی اصغر داریم فرقی نمی کند نونهال باشی یا نوجوان زن باشی یا مرد پیرباشی یا جوان همه و با علم همه منتظر دستور ولی امر مولانا صاحب الزمان هستند هیچ کس نمی ترسد همه منتظر شیرین تر از عسل اند.

صدای طبل هایشان که می آمد همه دعوت می شدند برای جنگ به میدان بروند شاید هنوز صدای مدد انسانیت می آید هنوز شیرخواره هایی حاضرند تا قربانی شوند هنوز شیرخواره هایی که سربازانی ابدی در تاریخ می شوند و نوای انسانیت  را به آدم ها برسانند به دنیا می آیند

 صدای طبل های جنگی از دوردست ها به گوش می رسد که همه را به جنگ منکر می خواند شاید گوشهایشان کر شده است چرا نمی شنوند صدای طبل ها که بلند است چه روشن تر از قربانی شدن یک شیرخواره کور هم شده اند چرا  نمی بینند ؟

برادرانی که خون برادرانشان را به شیشه می کنند نمی دانند که وفای برادر به برادرش زیباست همان کوردلانی که امان نامه می فرستند برای عاقلترین برادران ، چشمهای عقیله بنی هاشم نگران نباشد برادر فدای برادر می شود و فرق مبارکش به عشق برادرش می شکافد وآهی به حرمت برادری نمی کشد فقط چه شد ؟ برای اولین بار برادرش را  برادر صدا می کند؟ تو که دختر علی هستی او هم پسر علی است و تربیت شده ام البنین است ، می دانی که او  ادب دارد.

اگر عباس باشد کسی جرات نمی کند در آن حوالی نگاهی رد کند اگر عباس باشد نیاز ی به شیر خوار نخواهد شد اگر عباس باشد حسین درد نمی کشد ، بگذار آب بیاورد تشنه ها سیراب می شوند .صبر کن سکینه و رقیه سیراب می شوند و او برای آب رفته است فقط به فکر مشک و قول خود است نه به فکر نبرد

کاش مشک را بیندازد و آنها را هلاک کند آنها فهمیده اند علاقه عباس را وگرنه علمدار همیشه علمش بلند بود و کسی رقیه را سیلی نمی زد

او را ببین چقدر شبیه پیامبر است  همان که کافران گمان کردند پیامبر است در حالی که نامش را گفت آری همنام،  نفس پیامبر است علی است علی بزرگتر است افتخار حسین است.او علی اکبر جان پدر است ترس از خدا و اطاعت از خدا از چشمان او پیداست او پاره تن حسین است و حسین طاقت دوری او را ندارد.

ای وای من یادگار حسن قاسمم چه شد دردهایی که از عسل شیرین تر است عبدالله را ببین طاقت دوری عمو را ندارد دستان کوچکش را چگونه از دستان قدرتمند دختر علی رهاند که برای نجات عمویش شتافت کاش نرفته بود و دل حسین از این فراق دردناک نمی شد.

 آخر او لحظه ای قبل شیرخواره اش را به دست گرفته بود شیر خواری که با گریه هایش حرمله را به مبارزه طلبیده بود این چه انصافی است تیر سه شعبه برای گلوی نازکش زیاد نیست حرمله لعنت بر تو که دلهای زیادی را سوزاندی حرمله لعنت خدا به تو حرمله دستانت بریده باشد حرمله حرمله نسلت در عربستان و اسرائیل کاری نمی کند فقط کودک کشی تورا ادامه می دهد لعنت خدا بر تو و آنها

عباس  نبودی خیمه های سوخته را ببینی و دامن آتش گرفته سجاد در تب را ، و دستان زینب را که برای خاموش کردن آتش ها سوخت و پاهای زخم کودکان در حال فرار کاش  حسین همه ی خارهای بیابان ها را کنده بود خیمه ها که آتش گرفت تو آنها را می دیدی بچه های حسین که وحشت زده فرار می کردند و برخی جان دادند چه ددانی بودند آنها چه ددانی شلاق زدن ضعیفان و اسیران را پیشه نسلهای خود کرده اند همان هایی که در فلسطین و بحرین و سوریه و عراق و لبنان و ….خون ها به شیشه کرده اند

زینب غروب که شد چقدر خسته شدی؟ دیدن لحظه وداعت را با حسین در روی تل زینبیه چقدر قلبت را آزرد ای دختر علی سر بریده برادر عزیزتر از جانت در برابر چشمان تو و کودکان چقدر عذابت داد لعنت خدا بر آنها با رقیه چطور وداع کردی همانی که در دامن خود هم صحبت سر حسین بود و شبیه مادرت سیلی خورده بود و عاشق حسین بود تو می دانستی که آنها نسل هایی از خود دارند همان ها که خون شیعیان را در شیشه کردند تو می خواستی بگویی که صبر کنیم و ناسزا نگوییم و صبر کنیم و صبر  تو که همان دختر علی هستی همین هم از تو در انتظار بود چه صبری  الله اکبر ، الله اکبر

شام غریبان که آمد و خیمه هایتان که سوخت و اسیر شدید برایتان شمع روشن کردیم همه حاجت داریم ولی من نمی دانم چرا حاجتی برای دردهای خود ندارم اگر امام زمان بیاید وانتقام ظلم شما را بازستاند همین آرزوی من است همین حاجتم که قلبم را آرامش می دهد

اگر عباس بود همه آرام داشتید و کسی نمی ترسید و زینب بعد سالها مقابل چشم هزاران نامحرم دنبال بچه های سراسیمه نبود اگر علی اکبر بود ..اگر حسین بود آرام جان زینب هم بود

حالا سربازانی می آیند با صدای طبلهای عزاداری اشان در طول تاریخ آنها صدای هل من ناصر ینصرونی حسین را شنیده اند می آیند و مرهمی بر زخم های اکبر و اصغر و قاسم و عباس بگذارند آنها آمده اند خیمه های سوخته را خاموش کنند آنها آمده اند دامن آتش گرفته سجاد را خاموش کنند آنها فهمیده اند اهل بیت پیامبر در کربلا منتظر عده ای سربازند سربازهایی که تأسی به عباس کرده اند و وفا دارند همه آمده اند کودکان شیرخوار و نوجوانان و جوانان و زنان بیسواد و باسواد و پیرمردها و مردان ورزیده و با علم همه منتظر دستور ولی امر مولانا صاحب الزمان هستند هیچ کس نمی ترسد همه منتظر شیرین تر از عسل اند.

 

7001/پ30/ب

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار