خبرگزاری بسیج
آیت الله هاشمی رفسنجانی مدتی است با ذکر خاطراتی تایید نشده که مدعی می باشد فقط خودش و امام (ره) از ان اطلاع داشته اند باعث تعجب و تاسف بسیاری شده است.وی اخیرا در مصاحبه شفقنا به ذکر خاطرهای از خودش و ملک عبدالله مرده!!! پرداخت!
اکبر هاشمی در مصاحبه با شفقنا با طرح این نظریه!! که افراطیون داخلی مسبب حملهی عراق به ایران بودند، گفت:« در همان موقع انسانهای افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب میزدند. بعضیها [میگفتند: با دولتها کار نداریم و با ملتها کار داریم. این حرفهای عجیب و غریب، باعث شد که کمکم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت. کشورهایی که به عراق کمک کردند، در حقیقت در جنگ با ما شریک بودند و هزینههای جنگ را به عراق میدادند اما بعد از اینکه تصمیم گرفتیم که قطعنامه را بپذیریم، با منطق با دنیا مواجه شدیم که حالات دیگری پیدا کرد. دیدند ما عاقلانه، بحث و قطعنامه را به نفع خودمان عوض کردیم. کار آسانی نبود که بندهای قطعنامه شورای امنیت را بعد از یک سال اصلاح کنیم. ما قطعنامه را نه رد کردیم و نه پذیرفتیم، گفتیم ما اشکال داریم و باید آن را اصلاح کنیم. مثل همین مذاکرات هستهای اخیر که وقتی با حوصله بحث کردیم و منطقمان را نشان دادیم، دیدند اهل منطق هستیم!!!! بعد از قطعنامه دولت جدیدی آمد که دولت من بود. ما گفتیم دشمنتراشی نداریم و میخواهیم با دنیا کار کنیم. دنیا خیلی سریع به طرف ما آمد!!!!»
گفتنی است «صدور انقلاب اسلامی» دستورالعمل صریح امام خمینی (رض) بوده افراطی خواندن قائلان به صدور انقلاب بدون تردید توهین به امام خمینی و دستورات و وصایای صریح بنیانگذار انقلاب است. وصایایی که بیشک تنها یادگاران ایشان میباشند.
با وجود اینکه عربستان سعودی مسبب مرگ هزاران حاجی در منا و کشته شدن صدها حاجی هموطنمان می باشدو با دشمنی آشکار مانع از امداد رسانی تیم امدادی ایران به حجاج شده بود اما آقای هاشمی همچنان از رابطه با عربستان می گوید!!!وی در پاسخ به احتمال برقراری رابطه ایران و عربستان می گوید:«اگر بخواهیم انجام بدهیم، کاملا شدنی است. البته یکطرفه نمیشود». وی همچنین با ذکر خاطرهای! از آخرین حضورش در عربستان برای اجلاس جهانی اسلامی گفت: «سخنران اول آنها هم بودم که مرا دعوت کرده بودند. بعد از سخنرانی، هنگام شب با ملکعبدالله و مشاوران او جلسهای داشتیم. در آن جلسه افرادی مثل سعودفیصل و مقرن بودند. در آن جلسه ما و عربستان به این راهحل رسیدیم که بیاییم چند کمیسیون تشکیل بدهیم که یکی از کمیسیونها، کمیسیون دوجانبه علمایی باشد. به این نتیجه رسیدیم که هفت کمیسیون مشترک بین ایران و عربستان باشد. یکی کمیسیون علمایی که اختلاف شیعه و سنی را بررسی و تفاهم لازم را از لحاظ مسائل مذهبی ایجاد کند. خود ملکعبدالله در همان موقعی که من بودم، بنا داشت که صفا و مروه را توسعه بدهد که مردم بتوانند وظیفه خودشان را انجام بدهند اما ۲۰ نفر از علمای وهابی علیه او بیانیه داده و تحریم کرده بودند که امیرعبدالله خیلی از آنها عصبانی بود منتها چارهای نداشت و آنها را تحمل و کارش را میکرد!!!».
رفسنجانی افزود:«ملکعبدالله در همانجا به من گفت که طرف من احمدینژاد نباشد. رهبری طرف من باشد. رهبری طبق اصولی که دارند، گفتند: من دولت نیستم و بهتر است در مسائل اجرائی دخالت نکنم. ملکعبدالله هم خودش را رهبر عربستان میدانست و کسی را بالاتر از خودش نمیدانست. رهبری گفتند: این کار دولت است و من دولت را دور نمیزنم. آقای سعود فیصل برای اینکه مسئله را اجرائی کنند، به ایران آمد که دولت احمدینژاد استقبال نکرد و طرح بههم ریخت. ملکعبدالله درست میدانست اجرای این طرح در اداره دولت ایران نیست. من وقتی به عربستان میرفتم، به عنوان یک شخصیت دولتی نمیرفتم. به عنوان یک شخصیت اسلامی میرفتم که سخنرانی کنم. قبل از سفرم، از شورای عالی امنیت آمدند و گفتند: شما در سفر به عربستان درباره مسائل ما در منطقه با آنها بحث کن. ما هم بحث کردیم و به نتیجه رسیدیم. همه اینها مکتوب است که هم اینجا و هم آنجا وجود دارد. الان هم فکر میکنم میتوانیم این کار را خوب انجام بدهیم. شروطی هم دارد که آن شروط دست من نیست»!!!!.