دختر منوچهر اقبال همکار سرویسهای اطلاعاتی آمریکاست
به گزارش خبرگزاری بسیج، در یکی از اسناد کشف شده از سفارت آمریکا در تهران، سندی از همکاری دختر منوچهر اقبال در همکاری با سرویسهای اطلاعاتی آمریکا منتشر شده که سند آن را در زیر میخوانید:
سری/ غیرقابل انتشار برای بیگانگان
منوچهر اقبال رئیس شرکت ملى نفت ایران منوچهر اقبال نخستوزیر سابق(60 ـ 1957) در نوامبر سال 1963 به ریاست هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت ملى نفت ایران منصوب گردید.
این انتصاب موجبات بازگشت او را پس از دو سال و نیم که در حالت نیمه رسوایى و بىآبرویى در خارج کشور به سر مىبرد، فراهم نمود.
اقبال آماج انتقادات و اهانتهاى سختى قرار گرفت که از انتخابات مجلس در سال 1960، یعنى زمانى که وى متصدى مقام نخستوزیرى بود و به واسطه مسائل مربوط به همین انتخابات هم از مقام صدارت خلع شد، منشاء مىگرفت.
او سابقه و تجربه قبلى در امور مربوط به نفت نداشت، ولى به او چشم مدیرى کارآ و فردى معتمد و درستکار نگریسته مىشد.
او فرد سختکوشى است و برخورد ضعیفش در مقام نخستوزیرى را نباید به عدم تلاش وى نسبت داد.
او را هرگز نمىتوان رهبر خواند چرا که با پذیرش نخستوزیرى یعنى به رسمیت شناختن نقش درجه دوم در صحنه سیاسى کشور و با چاپلوسىهاى آشکار در مقابل شاه، به حیثیت و پرستیژ سیاسى گذشتهاش لطمات جدى وارد کرده است.
برنامه اقتصادى او اندکىقرین موفقیت بود و موجب شد که برخلاف معمول سالهاى 1957 تا 1960 سالهاى پربارى باشد.
انتصاب اخیر وى به ریاست این شرکت عظیم دولتى، مىتواند به جامعه بازرگانى ایرانى اطمینان مجدد بخشیده و باعث تحکیم و ثبات رژیم گردد.
او به شدت ضدکمونیست است و در سال 1948 لایحهاى درخصوص غیرقانونى کردن حزب(کمونیست) توده تقدیم مجلس نمود.
اقبال در سال 1908 در یک خانواده متنفذ در خراسان متولد شد. پدرش نماینده دوره چهارم مجلس بود. منوچهر در دانشگاه مونتپلیر(Montpellier) فرانسه تحصیل کرد و مدرک خودش را در رشته دکتراى طب در سال 1933 از همین دانشگاه دریافت کرد.
یک سال دیگر نیز در دانشگاه پاریس به پژوهش پرداخت و سپس راهى ایران شد و در بیمارستان نظامى مشهد با عنوان افسر پزشک مشغول کار گردید و به ریاست اداره بهدارى مشهد دست یافت.
در سال 1936 در بیمارستان رازى تهران در امور مربوط به بیماریهاى مسرى تخصص گرفت و در سال 1938، استاد طب و آسیبشناسى در دانشگاه تهران شد. وى از اوت 1944 تا 1950 در ده کابینه متوالى عهدهدار سمت وزارت بود.
غالبا وزیر بهداشت و درمان بود، ولى تصدى وزارت پست و تلگراف، آموزش و پرورش، راه و ترابرى و وزارت کشور را هم برعهده داشته است.
از 1950 تا 1951 استاندار آذربایجان بود، ولى توسط محمد مصدق مجبور به استعفا گشت و براى یک سال به پاریس رفت. در سال 1953 به سمت حرفهاى خویش در دانشگاه تهران بازگشت.
در مارس 1954 به مجلس سنا راه یافت و چندى بعد به ریاست دانشگاه تهران منصوب گردید. او در اواخر سال 1955 از فرانسه و بریتانیا دیدار کرد و در فوریه 1956 بورسیه لیدر(Leader Grant) را جهت دیدار از نهادهاى آموزشى امریکا دریافت داشت.
در ژوئن 1956 به وزارت دربار منصوب گردید و با حفظ سمت ریاست دانشگاه، کرسى نمایندگى مجلس سنا را رها نمود. در آوریل 1957، اقبال جانشین حسین علا که دوست قدیمى و مشاور شاه بود، گشت و تصدى مقام نخستوزیرى را عهدهدار شد.
هر چند در بدو امر به شخصیتى قوى، پرتلاش و شدیدا مخالف فساد شهرت و آوازه داشت، ولى به علت فقدان ابتکار و درایت در دوران تصدیش، حمایتهاى مردمى از وى سلب گردید. او مرد پرنخوتى است و سمت و موقعیت او نیز بر غرورش مىافزاید.
او تمام اوامر و برنامههاى شاه را مو به مو و مطیعانه اجرا کرد، ولى نتوانست شور و اشتیاق و حمایت مردمى را براى پیشبرد و اجراى این برنامهها برانگیزد.
علىرغم موانعى که بر سر راهش قرار داشت، منجمله خصومتهاى مقامات متنفذى چون اسداللّه علم توانست سمت نخستوزیرى را بیش از همکاران سابقش حفظ نماید، چون واقعا مشکل بود بتوان جانشینى سختکوش، درستکار و مطیع همچون خودش یافت.
انتخابات مجلس در سال 1960 موجب قیامى مردمى گشت و شاه تصمیم گرفت که در یک اقدام براى حفظ ظاهر، اقبال را از مقام نخستوزیرى خلع نماید. سپس براى انتخابات بعدى فراخوانده شد و اقبال به عنوان رئیس حزب ملّیون دولت به مجلس راه یافت.
در آوریل 1961 اقبال به تصدى سفارت ایران در انگلستان منصوب گردید. سپس حکم انتصابش لغو شد و به پاریس رفت و در آنجا اقامت گزید.
تا سال 1963 در دانشگاه سوربن به تدریس پرداخت و پس از آن به نمایندگى دائمى ایران در یونسکو با سمت سفیرى گمارده شد.
اقبال مردى چهارشانه، بلندقامت با چشمانى مشکى و موهاى مجعد است. طبق اخبار و گزارشات، او پس از برکنارى از مقام نخستوزیرى بسیار پیر و سالخورده به نظر مىرسد.
وى شیکپوش و در برابر زنان ضعیفالنفس است، اما به هر حال تاکنون در این رابطه رسوایى به بار نیاورده است. وى وقتى احساس کند که مورد توجه اطرافیان قرار گرفته، آدم جذابى است، در غیر این صورت بىادب و گستاخ مىباشد.
چنانچه از ظاهر او بر میآید شخصى است که نسبت به مسائل فلسفى و مذهبى بىتفاوت بوده ولى به اصلاحات اجتماعى، تعلیم و تربیت، رأىگیرى و آزادى زنان بسیار علاقمند است.
اقبال مدالهاى افتخار و نشانههاى فراوانى منجمله دکتراى افتخارى حقوق از کالج Lafayette(دکتراى افتخارى از دانشگاه پنسیلوانیا) در 1956 و درجه دکترى از دانشگاه پاریس در 1959 دریافت داشته است.
او در چندین نهاد آموزشى و پزشکى نظیر آکادمى پزشکى فرانسه عضویت دارد. او علاوه بر فارسى، فرانسه را عالى و مقدارى هم انگلیسى تکلم مىکند. در 1933 اقبال با یک زن فرانسوى ازدواج کرد.
آنها داراى 3 فرزند هستند. در موقع ازدواج همسرش اعتقاد به مکتب کاتولیک را رها نمود و مسلمان شیعه مذهب گردید، ولى به هر حال 2 دختر وى در حال حاضر کاتولیکهاى پروپاقرصى هستند.
در سال 1957 دختر اولش به صومعه راهبان در پاریس وارد شد. دختر دومش مونیکو(Monique) 28 ساله است و در سال 1967 به عنوان متخصص زبان در سرویس اطلاعات آمریکا در تهران مشغول کار شد.
او از لحاظ فکرى مستقل است. تاکنون بسیار مسافرت کرده و با قرارها و مراوداتى که با نظامیان آمریکایى برقرار نموده است.
از 5برادر اقبال، سه نفر آنها در ایران معروفند؛ على، حقوقدان و نماینده سابق مجلس؛ عبدالوهاب شهردار سابق مشهد و احمد در وزارت امورخارجه و خسرو اقبال برادر ناتنى منوچهر، بازرگانى است که سیاستهاى رادیکال او منجر به این گردید که در سال 1940 توسط انگلسیىها در کشور تحتالحفظ محصور بماند.
27 آوریل 1964 ـ 7 / 2 / 43 از مجموعه اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی در تهران – کتاب هشتم