تنها آرزویم حرف زدن مانند هم سن و سالانم است
به گزارش خبر نگار خبر گزاری بسیج :زندگی بـا تـمام خـوبـی هـا و بـدی هـا بالاخره روزها را یکی پس از دیگری سپری می کند و در این میان ما انسانها هستیم که گاهی اوقات حسرت نداشتن برخی از تجملات و مادیات را به دل می کشیم و گاهی هم از داشته هایمان سیر و دل زده می شویم اما در این بین هستند افرادی که چشم به ما دوخته اند و با زبان بی زبانی می خواهند به ما بفهمانند که قدر داشته های خود علی الخصوص سلامتی را بدانیم.
این حرف ها گوشه ای از درد و دل نوجوان زاهدانی است که سالهاست رنج بیماری شکاف کام را تحمل می کند.
«مهدی» قاینی نوجوانی 11ساله که با جثه نحیف و کوچک و با چشمانی معصوم که نگاهش دل هر انسانی را به درد می آورد، روزها از ساعت 9 صبح مشغول کار کردن و واکس زدن کفش های عابرین در کوچه و خیابان می شود تا روزی حلال به دست آورد.
دستان کوچک و زخمی او گویای تایید کردن حرفهایش است، آری! این نوجوان خردسال علاوه بر تحمل درد و رنج بیماری بجای اینکه مانند دیگر هم سن و سالانش در پی درس و مدرسه یا بازی های کودکانه باشد سالهاست نان آور خانه شده و در کنار پدر و مادرش برای فراهم کردن درآمد خانه تلاش می کند. به سختی حرف می زند در میان صحبت هایش می گوید: چند روز پیش برای خوردن آب رفته بودم که بساط کسب و کارم را دزدیدند و چون توان دفاع کردن از خودم را نداشتم آنها را به خدا واگذار کردم.
نوجوانی که سالهاست حسرت حرف زدن مانند هم سن وسالانش را دارد اما از بدو تولد خوشی های دنیا به کامش تلخ شده با این حال هنوز هم خدا را شاکر است و وقتی از او می پرسم بزرگترین آرزویت چیست؟ در جوابم دستانش را به سمت آسمان بالا می برد و می گوید: خدا را شاکرم که می توانم راه بروم، ببینم و بشنوم اما یک آرزو هم دارم و آن هم این است، دوست دارم یک روز هم که شده بتوانم مانند دوستان و اطرافیانم صحبت کنم.
این نوجوان زاهدانی در حالی که اشک چشمانش را با گوشه لباسش پاک می کند، می گوید: ما 4 برادر و 2 خواهر هستیم که از بین آنها فقط من به این بیماری مبتلا هستم.
آری! مهدی تنها یکی از کودکانی است که در سیستان وبلوچستان به دلیل فقر و نداری با بیماری «شکاف کام» مواجه است و از آنجایی که توان مالی زیادی ندارند سالهاست چشم به روزهایی دوخته تا شاید امیدهایش محقق شود و بتواند مثل سایر هم سن و سالهایش حرف بزند و دیگر کسی با ترحم به او نگاه نکند یا به سُخره اش نگیرند.