جایزهای به نام یک بانو برای چند بانو
به گزارش خبرگزاری بسیج، ساعت 3 بعد از ظهر است و هوا نیمه ابری. قرار است در تالار سوره اتفاق بزرگی رخ دهد. بزرگی اتفاق در این است که جایزهای میدهند متفاوت از دیگر جوایز؛ جایزهای به اسم یک زن، نه برای یک فعالیت زنانه بلکه به سبب یک فعالیت علمی. جایزهای همپای خوارزمی و رازی و ابنسینا. امروز نام یک زن به بار علمی کشور اضافه میشود.
وارد تالار سوره میشوم. هنوز برنامه شروع نشده است. جمعیت به دور میزی مملو از کتاب؛ اما مرتب و نظیف ایستادهاند. سه عنوان کتاب روی میز خودنمایی میکنند و یکی بیش از دیگران: «طاهره صفارزاده» نوشته رضا اسماعیلی. این نام همان جایزهای است که امروز به سامان میرسد. امروز، روز اختتامیه سومین دوره جایزه علمی - ادبی طاهر صفارزاده است. زنی که شعر میگفت و شعر میآموخت.
همه وارد سالن میشوند. به نظر میرسد دستاندرکاران برنامه منتظر کسی هستند. دستاندرکاران برنامه علیرضا قزوه و رضا اسماعیلی هستند، دو شاعر در پی یک رویداد. اجرای برنامه را به دکتر ضیایی سپردهاند، مردی که در کمال آرامش و سکون حرف میزند. بدون معطلی میکروفون را به اسماعیلی میسپارد. دبیر سومین دوره پشت میکروفون میرود و ارتقای سومین دوره جایزه به این سطح، موجب پررنگ شدن ابعاد علمی و ادبی آن عنوان میشود. در این دوره 30 پایاننامه به زبانهای فارسی و انگلیسی و عربی، 25 مقاله علمی به دبیرخانه ارسال شده است و 70 شاعر برای بخش «ستایش بیداری» شعر سرودهاند.
گلایهای از «حجاب معاصرت»
اسماعیلی نقبی میزند به رفتار قهری جامعه نسبت به فرهیختگانش و از عبارت «حجاب معاصرت» استفاده میکند. بدین مضمون که در زمان حیات فرهیختگان جایگاه علمی و فرهنگیشان مورد توجه قرار نمیگیرد. پیشتر که مستند-گفتگویی درباره طاهره صفارزاده در سالن پخش میشد، این حجاب معاصرت را میشد در کلام نزدیکان آن شاعره درک کرد.
اسماعیلی در مقام پژوهشگر احوالات و اقوالات صفارزاده او را پیشتاز در فرم و محتوا معرفی میکند و فرمهای طنین و بیداری را نمودی از این پیشتازی میخواند که به واسطه آنها در جهان شناخته شده است و میگوید: «شاعر به معنای فرد حکیم و فرهیخته و باشعور، صفارزاده سرآمد شاعران معاصر است.»
نوبت به برادر میرسد، مردی که آرام و قرار ندارد. از ابتدای جلسه تا انتهایش روی صندلیاش بند نمیشود. به سراغ همه میرود، همه آنهایی که به نحوی با خواهرش ارتباطی داشتند. او طبق تلاشهای اخیرش، صحبتش را به مساله مزار خواهرش کشاند و گفت: «متاسفانه افتتاحیه بزرگداشت طاهره در امامزاده صالح (ع) رخ داد.»
برادر خواهان جابهجایی پیکر خواهر است و از نامهای به رهبر انقلاب گفت که خواستار انتقال خواهر به آغوش پدر و مادر در سیرجان است. ناراحتیاش از این است که قبر اهدایی را بیاجازتش به دیگری سپردند. البته تولیت امامزاده صالح (ع) اهدایی بودن هر سه طبقه این مزار را رد میکند و می\گوید از این مزار سه طبقه یک طبقه به ایشان اهدا شده و در دو طبقه دیگر مجاز هستند که افراد دیگری را به خاک بسپارند.
نوبت به شعرخوانی میرسد، شعرخوانی با طعم و بوی انترناسیونالیسم، همان طور که صفارزاده در اشعارش ایدهپردازی کرده بود. شاعران عزیز مهدی از هند، سید احمد حسینی متخلص به شهریار از پاکستان و غزل تاجبخش از دوستان نزدیک شاعره انقلاباند. تاجبخش در میانه شعرخوانیش از تقاضای صفارزاده برای تبدیل کردن منزلش به دارالقرآن میگوید. شاعر چون از پلکان تالار سوره پایین میآید، برادر به سمتشان میرود تا متن شعر را از آنان بگیرد. شاید میخواهد یادبودی برای خواهرش تدارک ببیند.
مسجدجامعی ناگهان وارد مجلس میشود. در میان شعرخوانی، حالا کمی روبوسی و احوالپرسی. نیامده بلندش میکنند و پشت میکروفون خودش را مییابد. از هر دری سخن میگوید. از اینکه «صفارزاده شخصیت همه جانبهای داشت و در فضای ادبیات در مقطعی ایشان زیاد شناخته نشد» تا «سیر و سلوک در زندگیش چندان همخوانی با برخی نداشت و کسانی که شیوه زندگی او را میشناختند چندان با آن گونه شعر آشنا نبودند.»
مسجدجامعی فضای کلامش را به سمت گلایههای برادر و دوستان شاعره میبرد و ابراز امیدواری میکند که منزل با مرکزیت قرآنیاش باقی بماند و در کنارش مجموعه دستخطها، کتابها، یادداشتها و نامهها بدون حذف، همانطور که بوده در قالب خانه موزه درآید.
نوبت به جواد محقق میرسد و با همان طبع شیرینش میگوید قرار نبوده سخنرانی کند؛ ولی گویا همین الان نامش را در لیست قرار دادهاند. او نیز لب به شکوایه میگشاید و خاطرهای از رفتار بد خبرنگاری میگوید که بدون رعایت اخلاق خبرنگاری اقدام به انتشار مصاحبهای - که مصاحبه نبوده - کرده است و این در حالی بوده که صفارزاده حتی حاضر نبوده با شخص محقق هم در یک مصاحبه شرکت کند. محقق از اینکه چنین رفتارهایی مدام در عرصه مطبوعات رخ میدهد گلایه میکند و میگوید: «این رفتارها، اهل ادب و هنر را نسبت به رسانه بدبین کرده است.»
محقق به ذکر خاطرهای میگوید که هرگاه با مرحوم صفارزاده بحث میکرده است از او میخواسته بحث را قرآنی کنند و شاه بیت کلامش را این جملات قرار میدهد: «اگر به سمت انقلاب نمیرفت بسیاری از جریانهای شبهروشنفکری او را حلوا حلوا میکردند. جریان شبهروشنفکری و رسانهها او را بایکوت کردند.»
محقق پایین میرود تا عرصه را در اختیار شاعران قرار دهد. نوبت به شاعران برگزیده سومین دوره است تا اشعارشان را بخوانند، اشعاری که تقدیم به شاعره انقلاب شده است و در قالب کتابی تحت عنوان «در ستایش بیداری» توسط انتشارات پارس کتاب منتشر شده است. فاطمه بیرانوند، محمد صارمی و قاسم بای سه شاعر برگزیده هستند که شعر میخوانند؛ البته خانم بیرانوند در آن زمان در سالن حضور نداشت و شعرش خوانده نشد.
شاعران جوان پایین میروند و یک شاعر هنوز جوان پا به عرصه میگذارد.محمد مودب مدیر انتشارات شهرستان ادب که با بانو حشر و نشر ادبی داشته است برایمان خاطره نقل میکند، از وجاهت و دغدغههای او. در همین حال و هوای دم غروب مومنی شریف آفتابی میشود. از او میخواهند صحبتی داشته باشد. ابتدا عذر میآورد که علت تاخیر تداخل بزرگداشت محمدرضا سرهنگی با این برنامه بوده است. کلامش را به سمت طاهره بانو میبرد که او پیش از انقلاب جایگاه خوبی در فضای ادبی کشور داشته است و عضو کانون نویسندگان بوده. مومنی در فضایی که شاید خیلیها خود را مبتکر حوزه هنری بدانند، طاهره صفارزاده را مبتکر جریان حوزه هنری میخواند و تاکید میکند: «از وقتی با انقلاب همراهی کرد مورد کم لطفی قرار گرفت. کسانی که جایگاه علمی او را میشناختند چشمانشان را بستند و در حق او کم لطفی کردند.»
تندیسهایش در گوشه چپ سن خودنمایی میکند. از سیمیندخت وحیدی شروع میکنند تا لقب بانوی برگزیده فرهنگی را به خود اختصاص دهد. جایزه شعر برگزیده را به قاسم بای و فاطمه بیرانوند و محمد صارمی اعطا میکنند. جایزه پایاننامه برگزیده نصیب دو بانو میشود؛ سمیه نظری و دکتر معصومه نعمتی قزوینی. ختم مجلس جایزه بخش مقاله برگزیده است که به مقالهای از آقایان مهدی مهدوینیا، علی شاهپوری و عباس سماواتی تقدیم میشود.
این مجلس نیز به پایان راه میرسد تا در انتظار شروع دوبارهاش باشیم. مجلس اگرچه کوچک و جمع و جور است؛ ولی میشود وسعت بیابد، وسعتی به حد دانش یک بانو: طاهره صفارزاده.