به گزارش خبرگزاری بسیج، وبگاه «آنتیوار» در یادداشتی با اشاره به موارد ادعایی علیه فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران در PMD، این موارد را دروغپردازیهای آمریکا و اسرائیل نامیده و آمانو را عاملی دستنشانده برای تائید این ادعاها دانست.
در این یادداشت که به قلم «گرث پورتر» روزنامهنگار و تحلیلگر آمریکایی نگاشته شده، آمده است: «ارزیابی آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) بعنوان خطمشی شورای حکام در پایان دادن به تحقیقات ویژه درباره اتهاماتی تعیین گردید که علیه فعالیتهای هستهای پیشین ایران مطرح شده بود. اما بررسیهای دقیقتر حاکی از ایفای نقش سیاسی آژانس در مدیریت پرونده ایران میباشد. برخلاف نقش خنثی و فنیای که آمانو همواره از خود نشان داده و رسانههای خبری نیز آن را بدون هرگونه سوالی پذیرفتهاند، در واقع آژانس بعنوان دادستان ایالاتمتحده در پروندهسازی تسلیحاتی علیه برنامه هستهای ایران عمل میکند.»
نخستین نشانه از این نقش آژانس در سال 2008 و هنگامی مشخص شد که دولت بوش اصرار داشت آژانس مجموعهای محرمانه از اسناد اطلاعاتی درباره برنامه ادعایی تسلیحات هستهای ایران در مراکز تحقیقاتی این کشور، تهیه نماید. این نقش جانبدارانه آژانس در سال 2009 و تعیین آمانو بعنوان دبیرکل همچنان ادامه پیدا کرد. آمانو پس از انتخاب به حامی شمارهیک آمریکا در آژانس بدل شد چراکه وی پیشتر در اعمال فشار واشنگتن بر البرادعی، آمریکاییها را همراهی کرده بود.
آمانو گزارش «نوامبر 2011» آژانس را دقیقا در زمانی ارائه داد که اوباما در رقابتهای انتخاباتی خود نیاز به گزینهای داشت تا با استفاده از آن حمایتهای جهانی برای اعمال «تحریمهای فلجکننده» علیه ایران را جلب نماید. وی با متهم کردن ایران به عدمهمکاری با دولت اوباما، فشارها بر تهران را طی سالهای 2012 تا 2015 به اوج خود رساند.
هنگامی که منافع آمریکا از فشار بر ایران به توافق هستهای با ایران تغییر کرد، نقش آمانو نیز دچار دگرگونی شد. به گفته مقامات ایرانی نزدیک به مذاکرات وین، جان کری هم با ایران و هم با آمانو به توافق رسید که مساله «ابعاد نظامی احتمالی» (PMD) از طریق گزارش آمانو پیش از پایان سال حل و فصل خواهد شد. بر این اساس، آمانو گزارشی نوشت که هیچگونه نتیجهگیری قطعی درباره این اتهامات در آن نبوده و فقط مهر پایانی بر تحقیقات PMD بود. این گزارش نیز مغرضانه تنظیم شد اما میتوانست اینگونه نباشد چراکه آمانو تمامی اسناد اطلاعاتیای که واشنگتن و تلآویو برای آژانس فراهم کرده بودند، در اختیار داشت.
* اسناد اطلاعاتی خطرناک
ایران از ابتدا بر جعلیبودن اسناد ارائه شده به آژانس تاکید کرده و محمد البرادعی نیز مکررا از اواخر 2005 تا 2009 اعلام کرد که این اسناد تائید نشده هستند. وی در کتاب خاطرات خود مینویسد که هیچگاه درباره اینکه این اسناد چگونه بدست آمدهاند، از دولت بوش پاسخ روشنی دریافت نکرد. روایتهای مختلفی در طی این سالها در این باره در رسانهها مطرح شد؛ از حضور یک دانشمند ایرانی در برنامه تسلیحاتی ادعایی تا تهیه این اسناد توسط یک جاسوس آلمانی. اما در سال 2013 یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه آلمان در مصاحبهای اعلام کرد که این اسناد (علیه ایران) در سال 2004 از منبعی در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بدست آمده است. این سازمان بعد از مدتها خوشخدمتی برای صدام، رابطه ارباب-رعیتی خود با نهادهای اطلاعاتی اسرائیل را آغاز نمود.
فارغ از حقیقت تلخ درباره منبع این اسناد، آژانس بجای درخواست از آمریکا برای اثبات اصالت اسناد ارائه شده، ایران را متهم به فعالیت مخفیانه و تسلیحاتی در نیروگاههای هستهایاش کرد. در نهایت اینکه گزارش نهایی آژانس بااین تحریف تدوین شد که ایران دارای فناوری تولید سلاح هستهای است. هرگاه ایران مدرکی دال بر این واقعیت ارائه مینمود که فناوری ادعایی تولید سلاح هستهای، برنامههای کاربردی غیرهستهای است بازیگران آژانس این استدلال مبهم را مطرح میکردند که این برنامهها «مرتبط با» برنامه تسلیحاتی است. «ارزیابی نهایی» بر اساس این مدعیات مبهم و اثبات نشده تنظیم گردید.
تاکتیک دیگر آژانس برای حمله به اعتبار ایران، بیان این مساله بود که ایران بطور نسبی به انجام فعالیت نظامی هستهای اذعان کرده است. در مه 2008، IAEA در گزارش سه ماهه خود ادعا کرد که «ایران برخی اطلاعات موجود در اسناد ارائه شده را تائید کرده اما اینگونه فعالیتهای خود را در ارتباط با برنامههای نظامی متعارف دانسته است.» این تاکتیک فریبنده در «ارزیابی نهایی» آژانس نیز مورد استفاده قرار گرفت. در این ارزیابی آمده: «بخش قابلتوجهی از اطلاعات دراختیار آژانس مبنی بر وجود ساختارهای سازمانی در اجرای "نقشهراه" توسط ایران تائید شده است.» این جمله بدین معناست که ایران از سازمانهایی که حامی اطلاعات ادعایی درباره تحقیقات تسلیحاتی هستهای ایران بودهاند، آگاهی داشته است در حالی که واقعیت این است که ایران تنها اطلاعاتی که بطور عمومی در سال 2008 در اختیار داشته را تائید کرده است.
* EBW و MIP
استفاده از زبان اختصار یکی دیگر از تاکتیکهای آژانس در پنهان نمودن واقعیاتی بود که برای اثبات انحراف برنامه هستهای ایران هیچ استدلال واضحی نداشت. اطلاعات ادعایی آژانس درباره ساخت و توسعه فناوری چاشنیهای «چاشنی بریج وایر» مورد استفاده در سلاح هستهای، ایران را وادار کرد تا مدتها برای اثبات عدم صحت این ادعا تلاش کند که ارائه ویدئوی آزمایشات انجام شده برای تست این چاشنیها از جمله این تلاشها میباشد. در نهایت آژانس با بیان اینکه «چاشنیهای EBW توسعهیافته توسط ایران دارای ویژگیهای مرتبط با ادوات هستهای است، مهر اتهام را بر ایران حفظ نمود.»
تاکتیک مشابهی نیز در خصوص فناوری انفجارهای شدید موسوم به MIP مورد استفاده قرار گرفت. گزارش سال 2011 آژانس که بر اساس اطلاعات اسرائیل تهیه شده بود، اعلام کرد که ایران فناوری انفجار مواد منفجره قدرتمند موسوم به MIP را مورد آژمایش قرار داده است. طبق این گزارش، یک کارشناس خارجی (اوکراینی) نیز که در ایران کار میکرده ادعای حضور در این تست را داشته است. اما این فرد کارشناس تولید نانوالماس از طریق انفجار بود و نه کارشناس توسعه سلاح هستهای و نوری که وی برای توصیف آزمایش عنوان کرده بود نه مربوط به انفجار هستهای که نور ساطع شده از آزمایش لرزش امواج انفجارهای ناشی از کابلهای فیبرنوری بوده است.
* مدلسازی رایانهای ناقص
مدلسازی رایانهای انفجارهای هستهای یکی از فاحشترین پوششها برای پنهان نمودن واقعیت در ارزیابی آژانس بود. آژانس ادعا کرد که این مدلسازی توسط کشورهای عضو براساس فناوریهای انفجاری تهیه شده اما اعتبار این ادعا نیز با انتشار گزارش 2011 آژانس از بین رفت چراکه مشخص شد این مدلسازی توسط «جورج جان» خبرنگار آسوشیتدپرس در ایران انجام گرفته است. این ادعا توسط اسرائیلیها نیز تشدید گردید.
آژانس در «ارزیابی نهایی» بدون توجه به این رسوایی شرمآور نوشت: «این مدلسازی توسط ایران ساخته شده و مربوط به شبیهسازی یک دستگاه انفجاری قبل از سال 2004 و بین سالهای 2005 تا 2009 میباشد.» آژانس این مدلسازی را ناقص خواند.
* مواد هستهای
در مورد «تهیه مواد هستهای»، آژانس عقبنشینی محسوسی از موضع پیشین خود داشته که این عقبنشینی پیامدهای فراوانی برای کل مجموعه اسناد اطلاعاتی دارد. آژانس در گزارش سال 2011 خود روند تبدیل «کیک زرد» به «نمک سبز» (تبدیل اورانیوم به اورانیوم غنیشده) را نشان داد. هدف از نمایش این روند، تعیین الگوی غنیسازی امن اورانیوم بیان شد. اما در «ارزیابی نهایی» این نتیجه صراحتا رد و عنوان شد که طرح این فرآیند «از لحاظ فنی ناقص» و در مقایسه با نمونه استفادهشده توسط ایران در کیفیت پائینی قرار دارد.
نویسنده در انتها خاطرنشان کرد: اکنون که دولت اوباما بدنبال تحقق توافقی هستهای با ایران است، آژانس نیز دیگر در پی سنگاندازی در فرآیند برنامه هستهای گذشته و کنونی ایران نیست. با این حال، آژانس همچنان یک بازیگر شدیدا سیاسی است و نقش آن در نظارت و گزارش اجرای توافق میتواند موقعیتهای دیگری برای ارزیابیهای رسمی ایجاد کند؛ ارزیابیهایی که بیش از انعکاس واقعیتهای عینی یک مساله، منعکسکننده منافع ائتلافی سیاسی به رهبری ایالاتمتحده در شورای حکام آژانس است.