به گزارش خبرگزاری بسیج، در دورهای که موضوع خیانت و اخیراً هم سوژههای یکخطی شبکههای اجتماعی، تم بسیاری از فیلمهاست، ابراهیم حاتمی کیا همچنان به دنبال دغدغههای متفاوت خودش است، پس از چ،حاتمی کیا حاج کاظم آژانس شیشهای رو این بار در هیبت حاج حیدر فیلم بادیگارد روایت میکند.
فضای سیاسی و اجتماعی جامعه چگونه است که فیلمساز،حاج کاظم آژانس شیشهای را این بار حیدر بادیگارد میکند؟ درمان یک مرض جاری یا پیشگیری از یک اتفاق؟
حیدر از یادگاران جنگ است و چندتایی هم ترکش در بدن دارد، اما جنگ و اهداف انقلاب برایش تمام نشده، حرفهاش هم بیشتر از اینکه شغلش باشد وسیلهای است برای انقلابی گری، جزئی از یک کل یعنی هرکس در هر قامت و جایگاه هدفش تقویت نظام باشد. حیدر که سرتیم حفاظت از مسئولین تراز اول سیاسی کشوراست در اواخر دوران خدمت و در آستانه بازنشستگی است، اما ناگهان زیر میز میزند و از رده مافوقش میخواهد تا محل مأموریتش را تغییر دهد، در این راه انگ شک در اعتقادات و اهمال در انجاموظیفه را به جان میخرد تا دلش با خودش صاف شود.
بادیگارد یا محافظ که دعوای درستی بر سر کدامین بودنشان در فیلم رخ میدهد میخواهد بگوید مرز بین آرمان و واقعیت کجاست؟ انقلاب و اهدافش ادامه دارد یا ماهم هضم در دهکده جهانی شدهایم؟ حاج حیدر قصه بادیگارد به نقطه شک میرسد، شک در اعتقاداتش که نه، شک در آدمهای اطرافش، حفاظت و مراقبت از شخصیتهای انقلاب و نه از مردانی که نظام برایشان نانوآب است. حیدر نمیخواهد جانش را برای کمتر از آرمان و اعتقاداتش فدا کند، پس بجای حفاظت از یک مسئول سیاسی مأمور حفاظت از یک دانشمند جوان هستهای میشود.
پرویز پرستویی انگار برای حاج کاظم و حاج حیدر شدن بازیگر شده، اخم و جذبههای بجا و اشکها و احساسات بهموقع، مختصات کاراکتر و چند سکانس اکشن فیلم هم لحظاتی از پرستویی قهرمان میسازد و مخاطب برایش کف میزند. بابک حمیدیان پس از چ این بار برای حاتمی کیا در نقش دانشمند جوان هستهای بازی میکند و سعی میکند سختی و گاهی یکدندگی نسل جوان را توأم با آرمانخواه بودنش درهم آمیزد، جوانی که فرزند یک شهید است و امروز همان خط پدر را به شکل دیگری ادامه میدهد.
فیلمنامه محدود به زمان و مکان نیست وسعی کرده تنوع لوکیشن داشته باشد و تجربه نماهای خارجی رو که کمتر در سینمای ایران شاهد هستیم به نمایش درآورد، چند مونولوگ و دیالوگ خاص که در موضوع فعالیتهای هستهای و همچنین فساد اقتصادی مشاور عالی مسئول سیاسی گنجاندهشده بجاست و در خدمت داستان است، سکانسهای اکشن باورپذیر و خوب ازکاردرآمده و اوج آن سکانس پایانی داخل تونل است.
حاتمی کیا، فرم سینما را بهخوبی شناخته و جسارت گفتن حرفهای متفاوت و تجربه گونههای مختلف را دارد، به گفته خودش روزی شاخکهایش برای به رنگ ارغوان تکان خورد و امروز بادیگارد را ساخت تا هم تلنگری به درون حاکمیت بزند و نقد درون گفتمانی بکند تا نظام سرمایهها و شخصیتهای واقعی خود را بشناسد و هم مراقب دنیاطلبی و اشرافی گریها باشد، وضعیتی که نماینده آن کاراکتر مشاور عالی معاون رئیسجمهور هستند که نظام را وسیلهای برای پیشرفت خود قرار دادهاند و بهنوعی عامل اصلی کشته شدن شخصیت سیاسی هم میشوند، و شاید حرف آخر فیلمساز با نسل جوان است که به آنها میگوید اولاً آرمانخواهی باید در عمل باشد و نه صرفاً در شعار و خطی که سالها پیش از جبهه میگذشت امروز از راه تلاش برای پیشرفت علمی کشوراست.