با این حال به جرأت می توان گفت علیرغم همه این تلاشها هنوز که هنوز است سینمای ایران نتوانسته تصویرسازی جانانه ای از این اتفاق تاریخ ساز داشته باشد. البته در برهه های زمانی مختلف و از طریق ارگانهایی که وظیفه شان حمایت از تولید چنین آثاری است تلاشهایی برای ساخت فیلمهایی در رابطه با وقایع منجر به انقلاب اسلامی صورت گرفته است اما متأسفانه خروجی چنین تلاشهایی آن قدر ضعیف بوده که به نقض غرض بدل شده است.
*چه خوب که استانداردها رعایت شده
شاید همین نقض غرضها بوده که باعث می شود وقتی در جشنواره فیلم فجر نگاهمان به اثری استاندارد با نام "سیانور" می افتد که بناست قصه ای در کوران حوادث منجر به انقلاب را برایمان بازگو کند به شدت خوشحال می شویم. خوشحال از اینکه بالاخره تا حد متوسطی استانداردها رعایت شده و برای معدود دفعات بودجه تولید حرام نشده است.
دلیل اصلی استاندارد بودن "سیانور" تیمی است که در تولید آن نقش داشته اند. برخلاف مواردی این چنینی که غالبا چهره هایی دارای شور اما کارناشناس یا چهره هایی بی شور ولی کارشناس تولید را پیش می بردند و نتیجه قابل قبولی هم عاید نمی شد این بار بهروز شعیبی به عنوان کارگردان به خدمت گرفته شده؛ جوانی که از سالها پیش و هنگام "آژانس شیشه ای" در کنار ابراهیم حاتمی کیا حضور داشت و وقتی وارد پروسه عملی کارگردانی شد که به قدر کفایت تجربه کسب کرده بود.
شعیبی پیشتر توانایی های خود را در تولید درامی انسانی با روایتی جذاب در "دهلیز" نشان داده بود و البته در سریال "پرده نشین" هم کوشیده بود علقه های مذهبی را به زیبایی هر چه تمامتر ارائه کند. طبیعی است که حضور وی که هم شور انقلابی دارد و هم کاربلد سینماست برای روایت داستانی که در بطن ماجراهای منجر به انقلاب اسلامی می گذرد کمک کرده به اینکه فیلم روایت جذابیت برانگیزی داشته باشد.
*تلاش برای طراحی صحنه درست و اصولی
"سیانور" داستان ارتباط چند چریک متعلق به مجاهدین خلق را در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نشان می دهد. اصلی ترین عامل دردسرساز تولید فیلم هم احتمالا همان تصویرسازی روزگار پیشین بوده است؛ روزگاری که به دلیل عدم وجود شهرک سینمایی آن دوره معمولا در تصویرسازی اش گافهای بزرگ رخ می دهد و همین می شود پاشنه آشیلی بر فیلم اما شعیبی با دقتی وافر سعی کرده لوکیشنهایی را برای فیلم طراحی و اجرا کند که حتی یک گاف ساده هم بر آنها مشاهده نشود.
البته که این مسأله عاملی هم بوده برای آن که وی بیشتر دوربین اش را در لوکیشنهای داخلی هدایت کند ولی در استانداردهای سینمای ایران همین تصویرسازیهای داخلی از کمیته مشترک ضدخرابکاری گرفته تا فضای داخلی خانه های تیمی مجاهدان و محیط زندگی نیروی جوان ساواک همه با ظرافت انجام شده و البته در کنار تک و توک لوکیشنهای بیرونی، همگونی خوبی را ایجاد کرده است.
*انتخاب درست بازیگران
"سیانور" در کنار صحنه و لباس، فیلم بازیگر هم هست. از آنجا که شعیبی دلش می خواسته به جای تصویرسازی فانتزی کاراکترها و ورود کاراکترهایی بدون معادل حقیقی، زندگی برخی از چهره های واقعی مبارزات انقلابی را تصویر کند سعی کرده به مرور زندگی برخی از شخصیتهای حاضر در بطن مبارزات برود.
برای همین است که از یک طرف مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف در فیلم تصویر می شوند و از طرف دیگر وحید افراخته و تقی شهرام. برای تصویرسازی این چهره ها نیز هم گریم به کار می آید و هم شخصیت پردازی براساس منابع مطالعاتی موجود. به عنوان مثال در تصویرسازی شهرام همان خودبرتربینی که بسیاری از اعضای مجاهدان آن را به عنوان یک ویژگی منفی برای وی برشمرده بودند خود را نشان می دهد و در رفتار افراخته نوعی ترس و فقدان شخصیت که باعث می شود نه دنیا را داشته باشد نه آخرت.
تصویرسازی قهرمان پردازانه صمدیه لباف و شریف واقفی نیز به شدت در خدمت مفهوم مبارزاتی جوانان مسلمان آن دوره است.
*افزودن مایه های عاشقانه به داستان تاریخی
شعیبی در اجرا نیز کوشش بسیاری کرده تا با افزودن مقداری مایه های عاشقانه به دل داستانی تاریخی شرایطی را فراهم آورد که مخاطبان بی علاقه به تماشای آثار سیاسی-تاریخی هم به تماشای فیلم بنشینند و این خود می تواند نقطه قوتی باشد برای "سیانور" بخصوص که کیفیت ساختاری اثر این شانس را هم برایش ایجاد می کند تا پس از اکران در سینماها در تلویزیون هم روی آنتن رود.