خبرهای داغ:
پاسخ به شبهاتی درباره دیه و قصاص

آیا ارزش جان زن کمتر از مرد است؟

کد خبر: ۸۶۳۹۸۹۱
|
۰۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۶

به گزارش خبرگزاری بسیج، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به حقوق زنان از زاویه‌هاى دیگر توجه شد و این نگاه، بسیار ژرف و همه سویه و راهگشا و کمال آفرین بود و با آنچه غرب می‌گفت و در پى گستراندن آن به دیگر سرزمین‌ها بود، فرق اساسى داشت.

این نگاه ویژه انقلاب اسلامى به حقوق زنان و به آزادى و تساوى آنان، سبب شد شمارى از باورمندان به فرهنگ و نهضت غرب، برانگیخته شوند و این حرکت را با آن قالبى که می‌شناختند سازگار نیابند و بپندارند که حقوق زنان در انقلاب اسلامی و دین اسلام نادیده گرفته می‌شود.

شبهاتی که در این راستا درباره حقوق زنان مطرح می‌شوند معمولا مواردی هستند که با خط کش تفکر غربی اندازه گیری شده و در نهایت منجر به زیر سؤال بردن نگاه اسلام به زن می‌شود و با توجه به اهمیت مسئله زن به عنوان 50 درصد مهم از جوامع بشری و احترامی که جنس مرد نیز برای او قائل است، این شبهات ضربات سختی بر پیکره اعتقادات مسلمانان و علاقه‌مندان به اسلام می‌تواند وارد کند.

شبهاتی که در خصوص احکام و حقوق قصاص و دیه بین زن و مرد که به عنوان تبعیض از نگاه غیراسلامی مطرح می‌شود.

شبهه: وجود تفاوت بین زن و مرد در دیه و قصاص بیانگر نقص جان و ارزش زن است!

در حقوق کیفری اسلام از جمله قصاص و دیه، زن مورد بی‌مهری قرار گرفته است، زیرا دیه زن نصف دیه مرد تعیین شده است و قصاص مرد در برابر زن مشروط به پرداخت نصف دیه مرد است، در حالی که قصاص زن در برابر مرد مشروط به چنین شرطی نیست و این تبعیض بیان‌گر نقص جان و ارزش زن نسبت به جان و ارزش مرد از دیدگاه حقوق کیفری اسلامی است.

پاسخ:

چندین پاسخ می‌توان برای این شبهه ارائه داد:

نخست: معیار ارزش انسان از منظر مکاتب مادی متفاوت با معیار ارزش انسان از منظر اسلام است. در اندیشه اومانیسم، که امیدها از آسمان به زمین و نگاه‌ها از منظر اسلام است. در اندیشه اومانیسم، که امیدها از آسمان‌ به زمین و نگاه‌ها از زندگی اخروی به زندگی دنیوی منعطف می‌شود؛ در نگاه سکولاریسم که به جدایی دین از سیاست و امور اجتماعی می‌اندیشد؛ از دیدگاه نسبیت‌گرایی که وجود ارزش و آرمان مشترک بین همه انسان‌ها را نفی می‌کند و اخلاق را از امور نسبی می‌داند؛ از نظر فردگرایی که معتقد به محور بودن فرد با همه خصوصیات فردی‌اش به جای انسان محوری است و در نهایت از نگاه لیبرالیسم که افراد باید آزادانه و به طور برابر در پی رسیدن به امیال خود باشند و هیچ چیزی جز خواسته دیگران آن را محدود نسازد، انسان چیزی جز ماده نیست و اموری ارزشمند در ورای لذات عالم مادی او وجود ندارد؛ لذا اگر برابریی مطرح است جز در این امور نمی‌تواند باشد، جستجوی شاخص‌های سنجش ارزش زن و مرد در خارج از امور مادی بی‌مفهوم است.

از این رو، تفاوت بین زن و مرد در قصاص و دیه، نقص ارزش زن تعییر می‌شود. اما از منظر اسلام، که محوریت و حاکمیت از آن خداست و انسان موجودی دو بعدی است واصل، بعد روحی اوست، اصالت با زندگی اخروی است و بر همین پایه، دین تنظیم و تضمین کننده زندگی این جهانی و آن جهانی اوست و ارزش‌های ثابت به مثابه چراغ هدایتی در فرا روی حرکت تکاملی انسان به شمار می‌آید. در نتیجه شاخص‌های ارزشیابی زن و مرد غیر مادی می‌شود و ابلاغ می‌شود:

«یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر»

ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (این ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.

چنان که ملاحظه می‌شود، تنها ملاک برتری یک انسان نسبت به انسان دیگر در بینش اسلامی تقوا است و تقوا امری از امور معنوی و روحانی انسان است که بحث جنسیت یعنی ذکورت و انوثت در آن راه ندارد.

از این نظر بین زن و مرد هیچ تفاوتی نیست. برابر آیات و روایات متعدد، راه تکامل در این بعد برای زن و مرد باز راست و هر دو می‌توانند به نهایت درجه کمال برسند تا آنجا که قرآن کریم برخی از زنان را الگو برای همه معرفی می‌کند. هر چند که در بُعد مادی و جسمانی تفاوت‌هایی بین زن و مرد وجود دارد که موجب تفاوت در وظایف و برخی حقوق از جمله قصاص و دیه شده است لذا تفاوت مذکور و مربوط به بُعد مادی، جسمانی و فرعی انسان است و نمی‌تواند بیانگر ارزشمندتر بودن یک جنس و کم ارزش‌تر بودن جنس دیگر باشد. لذا در این ساحت نمی‌توان تفاوت زن و مرد در دیه و قصاص را به عنوان نقص از زن تلقی کرد.

دوم: چنان که پیش از این مفصل گفته شد از نظر اسلام زن و مرد از ارزش یکسانی برخوردارند و در حق حیات و احترام جان با یکدیگر برابرند در قرآن آیات متعددی به صراحت بر این ادعا دلالت دارند؛ برخی از آیات خلفت انسان اعم از زن و مرد را از یک نفس و جنس می‌دانند و بعضی دیگر از آیات برای جان و حق حیات انسان اعم از زن و مرد احترام قائل شده و از تعرض ناحق به آن شدیدا نهی کرده است و کشتن یک زن یا مرد در قصاص و دیه را در امر دیگری غیر از نقص ارزش زن از نظر اسلام جستجو کرد و از دیدگاه اسلام تفاوتی بین ارزش و احترام جان و حق حیات زن و مرد وجود ندارد.

سوم: مشروط بودن قصاص مرد در برابر زن به پرداخت نصف دیه مرد یا نصف بودن دیه زن نسبت به دیه مرد به هیچ وجه به معنای ارزش کمتر جان و حق حیات زن نسبت به مرد نیست، زیرا اگر چنین بود اصلا قصاص مرد در برابر زن تجویز نمی‌شد، در حالی که می‌بینیم در اصل قصاص و دیه با هم مساوی هستند، تنها در برخی از جزئیات تفاوت دارند. لذا برابری آنان در اصل قصاص به معنای همسانی زن و مرد در ارزش جان هستند. چنان که در کفاره قتل فرقی بین زن مرد نیست.

پس علت این تفاوت را باید در جای دیگری غیر از کمتر بودن ارزش و احترام حق حیات زن جستجو کرد.

چهارم: اسلام برای رسیدن انسان به هدف والای تکامل، نظام جامع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی را طراحی کرده است که در آن وظایف و کارکردهای هر یک از ین، مرد، خانواده، حکومت، جامعه و نهادها با توجه به استعداد و ظرفیت آن‌ها به طور دقیق تبیین شده است. انتظار اسلام از خانواده آن است که محل آرامش، آسایش و تکامل زوجین و فرزندان باشد؛ پایگاه اساسی و نقش آفرین در شکل‌گیری پایه‌های تربیتی- آموزشی فرزندان و خانه تعامل،‌ تعاون، تکامل و بالندگی اعضا باشد.

از این رو، برخی از تکالیف بر عهده مرد گذاشته شده است، مانند این که مرد وظیفه دارد زندگی خود، همسر و فرزندانش را اداره و هدایت نماید؛ از عاقله شمرده شده است و مکلف به جهاد شده است.

لیکن وظیفه زن با توجه به ظرفیت جسمی، روانی و رفتاری او، مادر شدن و انسان‌سازی- به معنای پرورش جسم و روح فرزند- در راستای بقای نسل و هدف آفرینش است. زن، به جهت پررنگ بودن احساسات و عواطف در او، از جمله توان بالای برقراری ارتباط و همدردی و همدلی، مسئول ایجاد کانونی مملو از مهر، محبت، آسایش و آرامش در خانواده است تا در پرتو آن فرزندانی مفید پا به عرصه اجتماع بگذارند.

در چنین نظامی، طبیعی است که خانواده در صورت صدمه دیدن مرد، آسیب‌ بیشتری را به لحاظ اقتصادی متحمل می‌شود هر چند که جنایت بر زن اثر بیشتر و عمیق‌تری به لحاظ روانی و عاطفی نسبت به جنایت بر مرد روی خانواده باقی می‌گذارد؛ از این رو، آنچه به عنوان ترمیم آسیب وارد به مرد و زن در نظر گرفته می‌شود باید متفاوت باشد. بر این اساس باید گفت تفاوت دیه در زن و مرد مقتضای مقررات نظام حقوقی اسلام در دیگر بخش‌ها و نقش آنها در زندگی خانوادگی و اجتماعی مناسب و در تعامل با سایر مقررات است که آن مقررات نیز متناسب و مقتضای وضعیت جسمانی، روانی و رفتاری زن و مرد و انتظار اسلام از آن دو است. بر همین مبنا، اگر چه آن‌ها در اصل مجازات قصاص در صورت ارتکاب جرم مستوجب آن مشترک هستند، ولی چنان چه مرتکب جرم، مرد و قربانی جرم، زن باشد، قصاص مرد در برابر زن مشروط به پرداخت فاضل دیه است. چنان که معنا و تعریف قصاص نیز چنین شرطی را اقتضا دارد. زیرا اثری که اجرای این مجازات به لحاظ مالی بر خانواده مرد می‌گذارد بیش از اثری است که ارتکاب جرم به لحاظ مالی بر خانواده زن می‌‌گذارد؛ لذا این شرط برای ایجاد توازن بین جنایت و مجازات صرفا به لحاظ آثار مالی است.

به دیگر بیان، اگر چه اصل مساوات مقتضی تساوی مردم و زن است، اما انسان موضوع دیه و قصاص،‌ انسان مکلف به یک سری از تکالیف است؛ مردی که مکلف به اداره امور اقتصادی زندگی است و زنی که مسئولیتی در این راستا ندارد. دراین جا اصل عدالت اقتضا دارد بین تکالیف و حقوق مرد و زن تناسب برقرار گردد.

علاوه بر این که باید توجه داشت، خلاف ادبیات رایج، دیه به معنای ارزش خون و حیات انسان- اعم از زن و مرد- نیست؛ بلکه به معنای آن چیزی است که به فرد مصدوم یا خانواده او پرداخت می‌شود و به ترمیم صدمه و خسارت ایجاد شده نظر دارد. چنان که برای برخی از حیوانات نیز دیه مقرر شده است. اگر دیه بیان‌‌گر جایگاه ارزشی انسان بود، هیچ‌گاه برای برخی حیوانات دیه مقرر نمی‌شد.

ارزش انسان در آموزه‌های اسلام آنقدر والاست که قرآن کریم ارزش خون و حیات یک انسان را برابر با خون و حیات تمام انسانها ارزشیابی می‌کند، بدون اینکه تفاوتی بین زن و مرد بگذارد و عمل کسی را که یک فرد بی‌گناه و غیر مستحق قتل را بکشد به مثابه کشتن همه انسان‌ها ارزیابی می‌کند.

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً»

طبیعی است که این ارزش به روح و حقیقت انسان برمی‌شود نه جسم او. بر این بنیاد روشن می‌شود که تفاوت بین زن و مرد در برخی از تکالیف و حقوق و مقررات به مفهوم برتری دادن مرد بر زن یا نقص زن نیست و گرنه مقرر کردن برخی از حقوق برای زن، مانند تکلیف نبودن زن به تامین هزینه‌های زندگی و جهاد و استحقاق زن برای دریافت نفقه و مهریه از مرد و ... باید به معنای برتری زن نسبت به مرد ارزیابی گردد. بلکه مقتضای وجود هماهنگی بین قوانین و مقررات اسلام در ابعاد مختلف زندگی خانوادگی و اجتماعی چنین است که آن نیز منطبق بر توانمندی جسمی، روانی و عاطفی زن و مرد و هدف خلفت است. لذا برای اظهارنظر درباره جایگاه و حقوق زن و مرد در اسلام، باید نظام حقوقی اسلام را به عنوان یک مجموعه کاملا به هم پیوسته مورد توجه قرار داد و از بخشی‌نگری در آموزه‌های اسلام به شدت پرهیز کرد؛ زیرا موجب برداشت‌های نادرست خواهد شد.

پنجم: احترام به زن و شخصیت او به همانندی او با مرد در تمامی حقوق و وظایف نیست، بلکه این گونه همانندی نوعی ظلم در حق زن است. قانون مترقی و سعادت‌آفرین قانونی نیست که به تمای افراد زن و مرد در همه احوال و امور گوناگون از قبیل شغل ، آزادی، بلوغ، اضطرار، اختیار، اکراه، اجبار، سلامت و بیماری به طور یکسان نگریسته و برای آن‌ها با تطوراتی که دارند، یک نظر داشته باشد. بدون تردید جنبه تفکر و تعقل در مردان بر جنبه عاطفه و احساس غلبه دارد. بر عکس، در زنان جنبه رقت و عطوفت بر جنبه تعقل و تفکر غالب است و همین‌طور، زن و مرد از لحاظ قوای جسمانی یکسان نیستند، پس نباید در تمامی مراحل و احوال مشمول حقوق و تکالیف مشابه باشند. این اختلاف در احساس قوای طبیعی و استعدادها به خاطر مصالح کلی و نظام احسن صورت گرفته است. جامعه بشری مانند بدن انسان از اعضای گوناگون ترکیب شده است که هر عضو وظیفه‌ای خاص به عهده دارد. مقتضای ضرورت زندگی نیز تفکیک و تقسیم کار و وظیفه افراد جامعه است. این اختلاف ترکیب، نقصی برای زن به شمار نمی‌رود، بلکه هر کدام از زن و مرد در جای خود کامل است. اختلاف ترکیب زن و مرد از نظر قوای جسمانی و روحی نیز امری ضروری است و نقص بشمار نمی‌رود. تحقیر و تبعیض در جایی است که دو موجود از هر جهت و در تمام شئون مساوی بوده باشند و بدون علت یکی بر دیگری برتری داده شود،  ولی تفاوت غیر از تبعیض است و تفاوت لازمه تبعیض حیات و عبارت است از اینکه در شرایط نامساوی بین افراد فرق گذاشته شود. اختلاف بین زن و مرد در برخی احکام از قبیل تفاوت است نه تبعیض و تنقیص!

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار