برای تعیین ترکیب هیأت رئیسه و بویژه رئیس مجلس آینده، علاوه بر تعیین تکلیف نمایندگانی که به مرحله دوم راه یافته اند و ویژگی های شخصیتی کاندیداهای مطرح ریاست (خصوصا با توجه به تفاوت های فاحشی که لاریجانی با عارف دارد)، تمایل و گرایش دولت به هر یک از این گزینه ها نیز تعیین کننده است.
به گزارش خبرگزاری بسیج، حمید رسایی در یادداشتی در شماره اخیر هفته نامه 9دی به موضوعات پیرامون انتخاب رئیس مجلس آینده اشاره کرد که در ادامه می آید: با برگزاری مرحله دوم انتخابات در فروردین ماه سال بعد و قطعی شدن
نمایندگان هر شهر، پرونده انتخابات مجلس دهم بسته اما پرونده اولین آزمون
نمایندگان آن در روزهای نخست مجلس بعد باز خواهد شد. اولین بزنگاهی که در
برابر نمایندگان دوره بعد قرار دارد، انتخاب رئیس مجلس دهم و هیأت رئیسه آن
است. با این انتخاب می توان درباره هویت فکری و جهت گیری سیاسی مجلس آینده
نظر داد. آنچه اکنون در فضای رسانه ای و سیاسی کشور به عنوان اصلاح طلب یا
اصولگرا بودن این مجلس مطرح می شود، قبل از آن که مطابق کدهای واقعی باشد،
نوعی رجزخوانی سیاسی و آدرس غلط دادن به جامعه است. اینکه سرلیست اصلاح
طلبان در قم (علی لاریجانی) یا سرلیست آنها در تهران (محمدرضا عارف) ردای
ریاست مجلس را به تن می کند و یا یک اصولگرا با هویت و جهت گیری مشخص در
جایگاه رئیس مجلس قرار می گیرد، مهمترین عامل برای تعیین شناسنامه سیاسی
مجلس دهم است.
برای تعیین ترکیب هیأت رئیسه و بویژه رئیس مجلس آینده، علاوه بر تعیین تکلیف نمایندگانی که به مرحله دوم راه یافته اند و ویژگی های شخصیتی کاندیداهای مطرح ریاست (خصوصا با توجه به تفاوت های فاحشی که لاریجانی با عارف دارد)، تمایل و گرایش دولت به هر یک از این گزینه ها نیز تعیین کننده است. بدیهی است که حمایت رئیس دولت یازدهم از سرلیست اصلاح طلبان در قم یا سرلیست اصلاح طلبان در تهران، می تواند وزن هر یک از دو کاندیدای این جریان را در برابر گزینه ای که اصولگرایان مجلس بعد، بر روی آن توافق می کنند، تقویت کند. همین جا به این نکته اشاره کنم که شاید برخی، علی لاریجانی را کاندیدای جریان اصلاحات ندانند واین تقسیم بندی را از اساس اشتباه تلقی کنند، اما روشن است که این نگاه، غلط و نوعی خودفریبی است. چرا که علی لاریجانی علاوه بر عملکرد تأمل برانگیزش در بزنگاه های مجلس نهم، وقتی قرار شد سرلیست اصلاح طلبان افراطی قم باشد، به جای تقبیح این پیشنهاد به توجیه آن رو آورد. او حتی عناصر اصلی فراکسیونش در مجلس نهم را به لیست اصلاح طلبان تهران فرستاد تا نشان دهد که برای باقی ماندن در کانون قدرت، حاضر به چرخش های 180 درجه ای است.
حسن روحانی در دو راهی حمایت و انتخاب، بین علی لاریجانی و عارف، کدام گزینه را انتخاب می کند؟ گزینه ای که مورد حمایت دولت قرار نگرفته، اگر نتوانست به ریاست مجلس برسد، چه واکنشی در برابر این تصمیم دولتی ها از خود نشان خواهد داد؟ اصولگرایان مجلس دهم در این پازل چه نقشی را به عهده می گیرند، هویت مستقل خود را حفظ می کنند یا خطای استراتژیک رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم در روزهای پایانی را تکرار و به عنوان مکمل نقش لاریجانی عمل می کنند؟ اینها سئوالاتی است که این یادداشت به آنها خواهد پرداخت.
با توجه به ترکیب فعلی راه یافتگان مجلس دهم که در حال حاضر کفه هر یک از جریانات سیاسی در آن مساوی است و به همین دلیل هم همه منتظر نتیجه دور دومی ها هستند، دو عامل در تعیین رئیس و اعضای هیأت رئیسه مجلس دهم نقش بسزایی دارد. از یک طرف نقش حمایتی دولت از دو گزینه عارف یا لاریجانی برای هر یک از آنها سرنوشت ساز شده است. از طرفی دیگر، نقش اصولگرایان مجلس دهم در عدم حمایت از علی لاریجانی و معرفی کاندیدای مستقل برای تعیین ریاست و هیأت رئیسه مجلس تعیین کننده شده است.
اکنون سئوال مهمی که دولت باید به آن پاسخ دهد این است که حسن روحانی به کدام طرف غش می کند، لاریجانی یا عارف؟ حسن روحانی باید بین گذشته و آینده یکی را انتخاب کند، لاریجانی که درطول دو سال و نیم گذشته او را در بزنگاه های مهم یاری رسانده و در آینده نیز می تواند به عنوان سوپاپ اطمینان نسبت به اصولگرایان مجلس عمل کند یا عارف که در گذشته با انصرافش به انتخاب روحانی کمک کرده اما در انتخابات ریاست جمهوری آینده، به پایگاه رأی جریان او نیاز دارد؟ انتخاب هر یک از این دو اصلاح طلب، برای روحانی مزایایی را به دنبال دارد.
ظاهرا برای روحانی، ریاست لاریجانی بر مجلس دهم بیش از ریاست عارف ارزشمند است. اولاً لاریجانی در مهار منتقدان دولت بهتر از عارف می تواند عمل کند خصوصا که تلاش می شود تا لاریجانی به عنوان یک عنصر اصولگرا معرفی شود و حتما از یاد نبرده اید که این جماعت بارها و بارها اعلام کرده بودند که ناطق و لاریجانی در صورتی که در جریان اصولگرایی تعریف شوند به درد آنها می خورند. ثانیا روحانی از آنجا که به ناکارآمدی دولتش بیش از همه واقف است، بدش نمی آید که یک مجلس به ظاهر اصولگرا را در مقابل خود داشته باشد تا بتواند با فضاسازی، بخشی از ناکارآمدی خود را به آن سو شیب دهد. مضافا اینکه انتخاب لاریجانی تا حدودی، موجب تخدیر و کنترل بدنه جریان اصولگرایی جامعه و اصولگرایان مجلس خواهد بود. ثالثا لاریجانی بر خلاف عارف، فعلاً سودای ریاست جمهوری در سر ندارد و طبعاً ریاستش بر مجلس و روی آنتن بودنش نمی تواند برای روحانی در انتخابات سال بعد خطرآفرین باشد. اما دست رد زدن به سینه عارف و عدم حمایت از وی برای ریاست مجلس، هزینه هایی هم برای روحانی به دنبال دارد. اولین واکنش منفی به این موضوع از سوی بدنه رأی اصلاح طلبان خواهد بود که روحانی آنها را برای سال 96 نیاز دارد. ثانیا عارفی که حدود یک و نیم میلیون رأی در تهران به دست آورده، وقتی خود را در جایگاه ریاست نبیند بلکه بر خلاف توقع اش، کاندیدایی را مورد حمایت ببیند که یک دهم او رأی آورده، آن هم کاندیدایی که روزگاری با نمایش برنامه چراغ و کنفرانس برلین از سیما، کمر اصلاحات را شکسته، پذیرش این موضوع برایش سخت خواهد بود. علاوه بر همه اینها عارف که در انتخابات سال 92 به نفع روحانی از صحنه انتخابات کنار کشیده اکنون انتظار ندارد که روحانی لاریجانی را بر او ترجیح دهد.
اینکه در صورت توجه دولت به ریاست لاریجانی، عارف چه خواهد کرد، آیا مرد همیشه انصراف داده شده اصلاحات، باز هم به نفع لاریجانی از صحنه رقابت انصراف خواهد داد و به نایب رئیسی یا ریاست مرکز پژوهش های مجلس و یا ریاست کمیسیون آموزش مجلس اکتفا خواهد کرد یا نه، عارف اساسا از حضور در مجلس دهم انصراف خواهد داد و خود را برای انتخابات ریاست جمهوری 96 آماده خواهد کرد. یا اینکه اگر حسن روحانی به سمت عارف توجه پیدا کرد، لاریجانی چه خواهد کرد، از حضور در مجلس انصراف می دهد یا به ریاست کمیسیون امنیت ملی یا نایب رئیسی یا ریاست مرکز پژوهشها اکتفا خواهد کرد و خود را برای رقابت با عارف در سال دوم مجلس آماده می کند، همه احتمالاتی است که ممکن است رخ دهد.
برای اصلاح طلبان رقابت با علی لاریجانی هزینه هایی بیش از پذیرفتن او دارد. لاریجانی می تواند در بازگرداندن جریان اصلاحات به کانون های تصمیم گیری و قدرت، بیشترین کمک را به اصلاح طلبان بکند و مانند مجالس هشتم و نهم در جایگاه ریاست مجلس و به عنوان یک عنصر دو زیست، در هر دو زمین بازی کند. اینجاست که تصمیم اصولگرایان مجلس دهم در تعامل و همراهی با لاریجانی مانند تصمیم غلطی که فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم در سال آخر گرفت و از ریاست لاریجانی حمایت کرد، می تواند برای این فراکسیون ،سرنوشت ساز باشد.
اصولگرایان مجلس دهم اما چه تصمیمی می گیرند؟ آیا با تشکیل یک فراکسیون منسجم و شناسنامه دار به صورت مستقل در موضوع انتخاب هیأت رئیسه ورود می کنند (بهترین حالت) یا از همین ابتدای مجلس دهم، هویت خود را برای به قدرت رسیدن سرلیست اصلاح طلبان در قم ذبح و در پازل علی لاریجانی و حسن روحانی قرار می گیرند و تا آخر مجلس دهم به دنبال آنها کشیده می شوند (بدترین حالت). بدیهی است که دولت چاره ای جز حمایت از یکی از دو گزینه مورد نظر (عارف یا لاریجانی) ندارد اما اصولگرایان چنین الزامی ندارند بلکه اگر با انسجام و قدرت، فعالیت خود در مجلس دهم را آغاز کنند، شاید سبب همبستگی در اتاق فکر عارف و لاریجانی و حتی توافق آن دو بر تقسیم جایگاه ها شوند اما از آنجا که پلکان قدرت طلبی دیگران نشده و هویت خود را حفظ کرده اند از نظر بدنه این جریان، در اولین آزمون و بزنگاه مجلس دهم سربلند بیرون آمده اند چه هیأت رئیسه مجلس دهم را کسب کنند چه نکنند. نمایندگان اصولگرای مجلس دهم نباید از یاد ببرند که لاریجانی در بزنگاه های مجلس نهم نشان داده که توجهی به خطوط قرمز اصولگرایان ندارد و فرمانش آنطور می چرخد که طیف دولت و هاشمی رفسنجانی تمایل دارد.
اصولگرایان مجلس دهم نباید اشتباهات اصولگرایان مجلس نهم در مواجهه با لاریجانی را تکرار کنند بلکه با توجه به تحولات رخ داده در این انتخابات، مهمترین وظیفه این جریان، تشکیل فراکسیونی با مرزبندی شفاف و حفظ هویت آن است، چیزی که در ائتلاف با لاریجانی قطعاً ذبح و از بین خواهد رفت.
برای تعیین ترکیب هیأت رئیسه و بویژه رئیس مجلس آینده، علاوه بر تعیین تکلیف نمایندگانی که به مرحله دوم راه یافته اند و ویژگی های شخصیتی کاندیداهای مطرح ریاست (خصوصا با توجه به تفاوت های فاحشی که لاریجانی با عارف دارد)، تمایل و گرایش دولت به هر یک از این گزینه ها نیز تعیین کننده است. بدیهی است که حمایت رئیس دولت یازدهم از سرلیست اصلاح طلبان در قم یا سرلیست اصلاح طلبان در تهران، می تواند وزن هر یک از دو کاندیدای این جریان را در برابر گزینه ای که اصولگرایان مجلس بعد، بر روی آن توافق می کنند، تقویت کند. همین جا به این نکته اشاره کنم که شاید برخی، علی لاریجانی را کاندیدای جریان اصلاحات ندانند واین تقسیم بندی را از اساس اشتباه تلقی کنند، اما روشن است که این نگاه، غلط و نوعی خودفریبی است. چرا که علی لاریجانی علاوه بر عملکرد تأمل برانگیزش در بزنگاه های مجلس نهم، وقتی قرار شد سرلیست اصلاح طلبان افراطی قم باشد، به جای تقبیح این پیشنهاد به توجیه آن رو آورد. او حتی عناصر اصلی فراکسیونش در مجلس نهم را به لیست اصلاح طلبان تهران فرستاد تا نشان دهد که برای باقی ماندن در کانون قدرت، حاضر به چرخش های 180 درجه ای است.
حسن روحانی در دو راهی حمایت و انتخاب، بین علی لاریجانی و عارف، کدام گزینه را انتخاب می کند؟ گزینه ای که مورد حمایت دولت قرار نگرفته، اگر نتوانست به ریاست مجلس برسد، چه واکنشی در برابر این تصمیم دولتی ها از خود نشان خواهد داد؟ اصولگرایان مجلس دهم در این پازل چه نقشی را به عهده می گیرند، هویت مستقل خود را حفظ می کنند یا خطای استراتژیک رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم در روزهای پایانی را تکرار و به عنوان مکمل نقش لاریجانی عمل می کنند؟ اینها سئوالاتی است که این یادداشت به آنها خواهد پرداخت.
با توجه به ترکیب فعلی راه یافتگان مجلس دهم که در حال حاضر کفه هر یک از جریانات سیاسی در آن مساوی است و به همین دلیل هم همه منتظر نتیجه دور دومی ها هستند، دو عامل در تعیین رئیس و اعضای هیأت رئیسه مجلس دهم نقش بسزایی دارد. از یک طرف نقش حمایتی دولت از دو گزینه عارف یا لاریجانی برای هر یک از آنها سرنوشت ساز شده است. از طرفی دیگر، نقش اصولگرایان مجلس دهم در عدم حمایت از علی لاریجانی و معرفی کاندیدای مستقل برای تعیین ریاست و هیأت رئیسه مجلس تعیین کننده شده است.
اکنون سئوال مهمی که دولت باید به آن پاسخ دهد این است که حسن روحانی به کدام طرف غش می کند، لاریجانی یا عارف؟ حسن روحانی باید بین گذشته و آینده یکی را انتخاب کند، لاریجانی که درطول دو سال و نیم گذشته او را در بزنگاه های مهم یاری رسانده و در آینده نیز می تواند به عنوان سوپاپ اطمینان نسبت به اصولگرایان مجلس عمل کند یا عارف که در گذشته با انصرافش به انتخاب روحانی کمک کرده اما در انتخابات ریاست جمهوری آینده، به پایگاه رأی جریان او نیاز دارد؟ انتخاب هر یک از این دو اصلاح طلب، برای روحانی مزایایی را به دنبال دارد.
ظاهرا برای روحانی، ریاست لاریجانی بر مجلس دهم بیش از ریاست عارف ارزشمند است. اولاً لاریجانی در مهار منتقدان دولت بهتر از عارف می تواند عمل کند خصوصا که تلاش می شود تا لاریجانی به عنوان یک عنصر اصولگرا معرفی شود و حتما از یاد نبرده اید که این جماعت بارها و بارها اعلام کرده بودند که ناطق و لاریجانی در صورتی که در جریان اصولگرایی تعریف شوند به درد آنها می خورند. ثانیا روحانی از آنجا که به ناکارآمدی دولتش بیش از همه واقف است، بدش نمی آید که یک مجلس به ظاهر اصولگرا را در مقابل خود داشته باشد تا بتواند با فضاسازی، بخشی از ناکارآمدی خود را به آن سو شیب دهد. مضافا اینکه انتخاب لاریجانی تا حدودی، موجب تخدیر و کنترل بدنه جریان اصولگرایی جامعه و اصولگرایان مجلس خواهد بود. ثالثا لاریجانی بر خلاف عارف، فعلاً سودای ریاست جمهوری در سر ندارد و طبعاً ریاستش بر مجلس و روی آنتن بودنش نمی تواند برای روحانی در انتخابات سال بعد خطرآفرین باشد. اما دست رد زدن به سینه عارف و عدم حمایت از وی برای ریاست مجلس، هزینه هایی هم برای روحانی به دنبال دارد. اولین واکنش منفی به این موضوع از سوی بدنه رأی اصلاح طلبان خواهد بود که روحانی آنها را برای سال 96 نیاز دارد. ثانیا عارفی که حدود یک و نیم میلیون رأی در تهران به دست آورده، وقتی خود را در جایگاه ریاست نبیند بلکه بر خلاف توقع اش، کاندیدایی را مورد حمایت ببیند که یک دهم او رأی آورده، آن هم کاندیدایی که روزگاری با نمایش برنامه چراغ و کنفرانس برلین از سیما، کمر اصلاحات را شکسته، پذیرش این موضوع برایش سخت خواهد بود. علاوه بر همه اینها عارف که در انتخابات سال 92 به نفع روحانی از صحنه انتخابات کنار کشیده اکنون انتظار ندارد که روحانی لاریجانی را بر او ترجیح دهد.
اینکه در صورت توجه دولت به ریاست لاریجانی، عارف چه خواهد کرد، آیا مرد همیشه انصراف داده شده اصلاحات، باز هم به نفع لاریجانی از صحنه رقابت انصراف خواهد داد و به نایب رئیسی یا ریاست مرکز پژوهش های مجلس و یا ریاست کمیسیون آموزش مجلس اکتفا خواهد کرد یا نه، عارف اساسا از حضور در مجلس دهم انصراف خواهد داد و خود را برای انتخابات ریاست جمهوری 96 آماده خواهد کرد. یا اینکه اگر حسن روحانی به سمت عارف توجه پیدا کرد، لاریجانی چه خواهد کرد، از حضور در مجلس انصراف می دهد یا به ریاست کمیسیون امنیت ملی یا نایب رئیسی یا ریاست مرکز پژوهشها اکتفا خواهد کرد و خود را برای رقابت با عارف در سال دوم مجلس آماده می کند، همه احتمالاتی است که ممکن است رخ دهد.
برای اصلاح طلبان رقابت با علی لاریجانی هزینه هایی بیش از پذیرفتن او دارد. لاریجانی می تواند در بازگرداندن جریان اصلاحات به کانون های تصمیم گیری و قدرت، بیشترین کمک را به اصلاح طلبان بکند و مانند مجالس هشتم و نهم در جایگاه ریاست مجلس و به عنوان یک عنصر دو زیست، در هر دو زمین بازی کند. اینجاست که تصمیم اصولگرایان مجلس دهم در تعامل و همراهی با لاریجانی مانند تصمیم غلطی که فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم در سال آخر گرفت و از ریاست لاریجانی حمایت کرد، می تواند برای این فراکسیون ،سرنوشت ساز باشد.
اصولگرایان مجلس دهم اما چه تصمیمی می گیرند؟ آیا با تشکیل یک فراکسیون منسجم و شناسنامه دار به صورت مستقل در موضوع انتخاب هیأت رئیسه ورود می کنند (بهترین حالت) یا از همین ابتدای مجلس دهم، هویت خود را برای به قدرت رسیدن سرلیست اصلاح طلبان در قم ذبح و در پازل علی لاریجانی و حسن روحانی قرار می گیرند و تا آخر مجلس دهم به دنبال آنها کشیده می شوند (بدترین حالت). بدیهی است که دولت چاره ای جز حمایت از یکی از دو گزینه مورد نظر (عارف یا لاریجانی) ندارد اما اصولگرایان چنین الزامی ندارند بلکه اگر با انسجام و قدرت، فعالیت خود در مجلس دهم را آغاز کنند، شاید سبب همبستگی در اتاق فکر عارف و لاریجانی و حتی توافق آن دو بر تقسیم جایگاه ها شوند اما از آنجا که پلکان قدرت طلبی دیگران نشده و هویت خود را حفظ کرده اند از نظر بدنه این جریان، در اولین آزمون و بزنگاه مجلس دهم سربلند بیرون آمده اند چه هیأت رئیسه مجلس دهم را کسب کنند چه نکنند. نمایندگان اصولگرای مجلس دهم نباید از یاد ببرند که لاریجانی در بزنگاه های مجلس نهم نشان داده که توجهی به خطوط قرمز اصولگرایان ندارد و فرمانش آنطور می چرخد که طیف دولت و هاشمی رفسنجانی تمایل دارد.
اصولگرایان مجلس دهم نباید اشتباهات اصولگرایان مجلس نهم در مواجهه با لاریجانی را تکرار کنند بلکه با توجه به تحولات رخ داده در این انتخابات، مهمترین وظیفه این جریان، تشکیل فراکسیونی با مرزبندی شفاف و حفظ هویت آن است، چیزی که در ائتلاف با لاریجانی قطعاً ذبح و از بین خواهد رفت.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار