آن چه پیش رو دارید، آخرین یادداشت آن مدافع حرمِ شهید است که تنها یک روز پیش از شهادتش به رشتهی تحریر درآمده و شاهدی است بر روح بی قرار آن جوانِ دامغانی
به گزارش خبرگزاری بسیج، «سعید علیزاده برمی» به سال 1368 شمسی در «دامغان» متولد شد. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه، جامه ی پاسداری از «نهضت روح الله» را
بر تن کرد و در پاییز 1394 شمسی، داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی
مقاومت، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)، در «سوریه» ملحق شد.
«سعید علیزاده برمی»(کمیل) به تاریخ 12 بهمن 1394 شمسی، هم زمان با سالگشت ورود «حضرت روح الله» به کشور، در نبرد با «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» بال در بال ملائک گشود.
آن چه پیش رو دارید، آخرین یادداشت آن مدافع حرمِ شهید است که تنها یک روز پیش از شهادتش به رشتهی تحریر درآمده و شاهدی است بر روح بی قرار آن جوانِ دامغانی:
[متن آخرين يادداشت شهيد «سعید علیزاده برمی»]
94/11/11
یکشنبه
الان ساعت 19 یکشنبه است
*شنیدستم سلیمانی ز یک مور
قبول تحفه کرد ای مرتضی نور
من آن مور ضعیف و ناتوانم
قبولم کن که من بی سرپناهم*
شاید این آخرین نوشته ام باشد
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
اگر من رفتم، التماس می کنم اونایی که منو به عنوان دوست قبول داشتن، توی مجالس آقا اباعبدالله به یادم باشن. منم یاد کنید.
تو رو به حضرت زهرا قسمتون می دم
فراموشم نکنید تو هیئت. دلم روضه می خواد
دلم روضه حاج ابوالفضل می خواد. دلم می خواد حاجی روضه حر برام بخونه.
من چو حر روسیاهم قبولم کن
قبولم کن، شهیدم کن
ولی آقا مثل حر راه بروی شما نبستم، ولی نوکرت بودم
«سعید علیزاده برمی»(کمیل) به تاریخ 12 بهمن 1394 شمسی، هم زمان با سالگشت ورود «حضرت روح الله» به کشور، در نبرد با «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» بال در بال ملائک گشود.
آن چه پیش رو دارید، آخرین یادداشت آن مدافع حرمِ شهید است که تنها یک روز پیش از شهادتش به رشتهی تحریر درآمده و شاهدی است بر روح بی قرار آن جوانِ دامغانی:
روحمان با یادش شاد
هدیه به روح بلندپروازش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدیه به روح بلندپروازش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
[متن آخرين يادداشت شهيد «سعید علیزاده برمی»]
94/11/11
یکشنبه
الان ساعت 19 یکشنبه است
*شنیدستم سلیمانی ز یک مور
قبول تحفه کرد ای مرتضی نور
من آن مور ضعیف و ناتوانم
قبولم کن که من بی سرپناهم*
شاید این آخرین نوشته ام باشد
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
اگر من رفتم، التماس می کنم اونایی که منو به عنوان دوست قبول داشتن، توی مجالس آقا اباعبدالله به یادم باشن. منم یاد کنید.
تو رو به حضرت زهرا قسمتون می دم
فراموشم نکنید تو هیئت. دلم روضه می خواد
دلم روضه حاج ابوالفضل می خواد. دلم می خواد حاجی روضه حر برام بخونه.
من چو حر روسیاهم قبولم کن
قبولم کن، شهیدم کن
ولی آقا مثل حر راه بروی شما نبستم، ولی نوکرت بودم
منبع: مشرق
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار