مهدی باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گستردهای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و بهرغم فعالیتهای شبانهروزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی دید و راهی جبههها شد. در عملیات فتحالمبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزیها موثر باشد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد. در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحتهایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بیسیم هدایت کند. در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بیامان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد. مهدی باکری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار و خیبر با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همهجانبهای را از خود نشان داد.
این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت میکرد، تلاش کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت کند، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، به شهادت رسید. هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف آرپیجی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
سخنان این فرمانده شهید در میان رزمندگان لشکر 31 عاشورا بسیار مشهور و اثرگذار بود. آن سخنان در زمانی که خط مقدم در جبهههای جنگ با دشمن بعثی بود چنان تکامل یافته و تأمل برانگیز بود که بتوان از آن برای تمام خطوط مقدم در همه زمانها و همه جبههها اعم از جنگ سخت و جنگ نرم به صورتی مفید و کاربردی استفاده کرد. معمولا آقا مهدی قبل از انجام هر عملیات و یا در هر فرصتی که پیدا میشد، رزمندگان واحدها و گردانهای مختلف لشکر را دور هم جمع میکرد و آنها را نسبت به عملیات پیش رو توجیه میکرد و تذکرات لازم را به آنها میداد. برخی از نکات تاکتیکی که او در سخنرانیهای مختلف خود برای رزمندگان اسلام در زمانهای مختلف بیان کرده است در ادامه میآید. سخنانی که امروز بعد از گذشت 31 سال از شهادتش بیش از هر زمان دیگری به مرور آنها نیاز است:
اسیر تجربههای قبلی خود نشوید/برای هر کاری تدبیر کرده و چاره جدیدی بیندیشید
* نسبت به هدفی که به خاطر آن تلاش میکنیم، آگاهی کامل داشته باشیم.
* نیروها را توجیه کنید؛ وقتی راجع به عملیات توضیح داده شود، نیروها جانانه برای تصرف هدف جلو میروند.
* در هر عملیات، نیروها بایستی راجع به اهداف عملیات، تاکتیک و شیوه اجرای عملیات، موانع پیش روی عملیات و سایر جزئیات و حتی چگونگی استفاده از سلاح و یا تاکتیک و تکنیک استفاده از سلاحها و تجهیزات در اختیار، توجیه شوند تا موجب انسجام نیروها شود.
* فرماندهان، جزئیترین نکات را به همه نیروها بگویند و فکر نکنند که آنها جبهه دیدهاند و به این تذکرات نیاز ندارند.
* به آموختهها و فکر و تدبیر خود قناعت نکنید؛ به آموزش بیشتر و به یادگیری وسیعتر و به تفکر بیشتر بیاندیشید و اسیر تجربههای قبلی خود نشوید. برای هر کاری تدبیر کرده و چاره جدیدی بیندیشید.
* از همه فرصتها برای تکمیل آموزشها استفاده کنید.
* فرماندهان گردانها باید کالک (نقشه منطقه عملیاتی) را داخل جیبهایشان بگذارند و در مسیر پیشروی به سمت دشمن، این کالک را با زمین موجود تطبیق کنند و ببینند آیا به هدفی که رسیدهاند درست است یا نه؟
* آرامش و سازماندهی خود را حفظ کنید و با اطاعت از دستورات فرماندهان، برای رسیدن به دشمن بدون آنکه اقدام به تیراندازی نمایید، حرکت کنید.
* در زمان حرکت بسوی دشمن، ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» را بگویید و سوره «قل هو الله احد» را بخوانید و به هنگام تیراندازی به سمت دشمن «سبحان الله» بگویید. بدانید که «فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی و لیبلی المؤمنین منه بلاء حسنا ان الله سمیع علیم» (انفال، 17)
نسبت به نیروهایمان باید صبور باشیم و نسبت به دشمن باید کم حوصله بود
* فرمانده ما خداست و سایر فرماندهان وسیلهاند.
* یکی از مسئولیتهای فرمانده این است که انسجام و روحیهای که برای انجام دادن یک عملیات لازم است را در واحدش به وجود بیاورد.
* یک فرمانده باید نفرات خود را آنقدر دوست بدارد که برادر تنی خود را دوست میدارد زیرا که «انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون» (حجرات، 10)
* هر فرماندهی که برخوردش با نیرو یک جوری باشد که طبق شریعت اسلام باشد، نیروها او را میخواهند.
* لازمه ایجاد وحدت در یک واحد بصورت عملی این است که تمام برخوردهایمان در جهت اصلاح امور مسلمین و وحدت باشد نه در جهت اختلاف و از هم جدا شدن.
* ما به جبهه آمدهایم که خودسازی کنیم؛ اینجا دانشگاه معنویت است. در عین حالی که جهاد اصغر میکنیم و با دشمن اسلام جهاد میکنیم، جهاد اکبر هم کردهایم.
* ما نسبت به نیروهایمان باید صبور باشیم. نسبت به دشمن باید کم حوصله بود، او را تحمل نکرد؛ ولی نسبت به مسلمین باید با حوصله بود و تحمل داشت.
* صبر، هم باعث انسجام نیروها شده و هم موجب رضایت خداوند میشود و هم فرمانده، مورد علاقه نیروها قرار میگیرد.
برخورد با نیروها بایستی بر مبنای محبت اسلامی باشد/هر فرمانده باید با نیرو همدرد باشد
* تندخو نباشیم. پرخاش نکنیم. با اخم و تخم یک مسأله را عنوان نکنیم؛ خوش رو باشیم، خندان باشیم، با رویی گشاده با نیروها مدارا کنیم.
* برخورد با نیروها بایستی بر مبنای محبت اسلامی باشد؛ رفتارها باید بر اساس آیه «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم» باشد.
* شوخی زیاد نباشد؛ حدود حیاء حفظ شود. اسم کسی با مسخره برده نشود.
* هر فرمانده باید با نیرو همدرد باشد، در داخل نیرو باشد، به وی دلداری بدهد و محبت کند و عطوفت بیافریند.
* یک فرمانده باید عدالت داشته باشد؛ قومیت، همشهری بودن، دوست بودن، من پنج سال است با این هستم، اینها اصلا هیچ کدام نباید دخالت بکند. بنابراین هر فرمانده باید با چشم عدالت و قسط به نیروهایش نگاه کند.
بیجهت انسان خودش را به خطر نیندازد/جوانها بیشترشان میگویند: زودتر برویم و شهید بشویم؛ ما شما را لازم داریم
* برای حفظ انسجام نیروها، بایستی تا زمان آماده شدن برای عملیات، نیروها را نگذاشت که بیکار باشند. باید آموزش تاکتیک گذاشته شود، پیاده روی انجام شود، احکام شرعی بیان شود، رزم شبانه برگزار شود، قرآن قرائت شود، مراسم دعا و سینه زنی انجام گیرد تا نیروها حرکت و روحیه داشته باشند.
* اگر عذر موجه نداشته باشید، مجاز نیستید نماز جماعت را ترک کنید. به هنگام اذان، همه کارها را بجز نگهبانی بر زمین گذاشته و به نماز جماعت بروید.
* انسان فراموش کار است. امروز هر چه بگویی فردا از یادش میرود. بنابراین بایستی دائم تذکر داد و مسائل بطور مرتب یادآوری شود و هی گفته شود.
* سلسله مراتب فرماندهی باید رعایت شود. در جبهه، خودرأیی نیست. هر کس بگوید من، این تخلف کرده است.
* قبل از انجام عملیات، آموزشهای مختلف را ببینید و یاد بگیرید.
* بیجهت انسان خودش را به خطر نیندازد. این جوانها بیشترشان میگویند: زودتر برویم و شهید بشویم. چی شهید بشویم؟! ما شما را لازم داریم؛ «یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون.» لذا حفظ جان لازم است و نباید آدم خود را به مخاطره بیندازد، حتی برای نماز.
هیچکس از خوب جنگیدن خود، مغرور نشود/نیروهای خط شکن، خود را برتر از سایر رزمندگان نبینند
* حفاظت لازم را کاملا مراعات کنید. مثلا کلاه آهنی روی سرتان بگذارید که یک وقت ترکش خمپاره نخورید تا ان شاء الله سالم بمانید و با پیروزی برگردید. در همه جا نظافت را رعایت کنید. زیرا که «النظافة من الایمان».
* اسراف نکنید و در حفظ و نگهداری تجهیزات و امکانات بکوشید. شرط یاری خدا، استواری و استقامت رزمندگان است.
* همه مراقب باشند تا هیچکس از خوب جنگیدن خود، مغرور نشود. نیروهای خط شکن، خود را برتر از سایر رزمندگان نبینند.
(مهدی باکری در اندیشه و عمل، حسین علایی)
آخرین سخنرانی شهید باکری
باطن مردان خدا و شگفتیهای درون آنها در هنگام مواجهـــــه با مرگ و آماده شدنشان برای لقـــای حق، در کلماتی که بر زبانشان جاری میشود ظهور پیدا میکند. متنی که در زیر میآید. فرازهایی از آخرین سخنرانی شهید مهدی باکری به عنوان فرمانده لشکر عاشورا در میان رزمندگان این لشکر پیش از عملیات بدر که در آن به شهادت رسید در "خداحافظ سردار" نوشته سید قاسم ناظمی آمده است که در ادامه قابل مشاهده است:
باید بدانیم اگر این عملیات موفق شد، عملیات بعدی سختتر خواهد بود/تردید و ابهام حتی به اندازه نوک سوزن مانع امداد الهی است
«...برادران! عملیات، عملیات سختی خواهد بود. باید بدانیم اگر این عملیات موفق شد، عملیات بعدی سختتر خواهد بود. چون خداوند بندگان مؤمن خود را هر چه میگذرد با آزمایشی دیگر میآزماید. همه برادران بایستی تصمیم قطعی بگیرند. تمام علایقی که در ده و در شهر دارید کنار بگذارید. مصمّم، قاطع و با توکل به خداوند، تمام برادران تصمیم بگیرند و گرنه خدای نکرده مردد و متزلزل میشویم و تردید و ابهام حتی به اندازه نوک سوزن مانع امداد الهی است. هر برادری شب عملیات میخواهد جلو برود باید تصمیم خود را گرفته باشد.
مثل حضرت ابراهیم(ع) در آتش بروید/باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده کنیم/اگر از گردان سیصد نفری یک نفر بماند آن یک نفر باید مقاومت کند
خدای نکرده اگر برادری روحیهاش ضعیف است نباید جلو بیاید. هر کس نمیتواند تصمیم بگیرد همراه ما نیاید و گرنه خدای نکرده به ما صدمه خواهد زد. همه برادران تصمیم خود را گرفتهاند ولی من بخاطر سختی عملیات تأکید میکنم. شما باید مثل حضرت ابراهیم باشید که رحمت خدا شامل حالش شد. مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد.
باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده کنیم. هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما میگرداند. اگر از یک دسته بیست و دو نفری، یک نفر بماند آن یک نفر باید مقاومت کند. و اگر از گردان سیصد نفری یک نفر بماند آن یک نفر باید مقاومت کند. حتی اگر فرمانده شما شهید شد، نگوئید فرمانده نداریم و سست شوید که این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما خدا و امام زمان (عج) است. اصل آنها هستند و ما موقت هستیم. ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وقتی ما شهید شدیم خودتان فرماندهاید. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است.
با هر رگبار سبحان الله بگوئید/قافله ما قافله از جان گذشتگان است؛هر کس از جان گذشته نیست با ما نیاید
تا موقعی که دستور حمله داده نشده، کسی تیراندازی نکند. حتی اگر مجروح شود باید دستمال در دهانش بگذارد، دندانها را بهم بفشارد و فریاد نکند. فریاد نشانه ضعف شماست... با هر رگبار سبحان الله بگوئید. در عملیات خسته نشوید. بعد از هر درگیری و عملیات، شهدا و مجروحین را تخلیه کنید و بقیه سازماندهی شده و کار را ادامه دهید. با عرض معذرت مسألهای که امیدوارم به برادران جسارت نشود و انشاء الله که از قلبهای پاک شما دور است ولی شیطان دست بردار نیست. شیطان بعضی وقتها آرامتر و با وجهه شرعی جلو میآید. بنابراین در پیروزی مغرور نشوید. حداکثر استفاده را از وسایل بکنید. اگر این پارو بشکند بجای آن پاروی دیگری وجود ندارد. با همین قایقها باید عملیات بکنیم. لباسهای غواصی را خوب نگهداری کنید. یکسال است بدنبال این امکانات هستیم... هرکس که ممکن است در میدان رزم دستش بلرزد، زانوهایش سست شود و قلبش تپش شدید پیدا کند، بهتر است در عملیات شرکت نکند و از همینجا برگردد. شرکت در این عملیات نیاز به شهامت، ایمان و گذشت از سر و جان دارد... قافله ما قافله از جان گذشتگان است. هر کس از جان گذشته نیست با ما نیاید... »