در دوره رهبری ایشان طبق سنتی چندساله شاعران در نیمه ماه مبارک گرد هم آمده و برخی از آنها تازهترین سرودههای خود را در محضر رهبر انقلاب قرائت کرده و در نهایت، سخنان رهبر معظم انقلاب درباره شعر و جریانهای ادبی در کشور حسن ختام مجلس است. حال باید دید این نوع جلسات از منظر اهالی شعر چه تأثیراتی در این زمینه داشته است. به نظر میرسد علیرغم تأکیدات مقام معظم رهبری در حوزههای مختلف شعری و نشان دادن نقشه راه، هنوز جامعه شعری کشور نتوانسته چنان که شایسته است به بیانات ایشان جامه عمل پوشانده و همگام باشد. تأسفبارتر آنکه رهنمودهای ایشان در شعر شاعران پیشکسوت و بهاصطلاح بزرگان شعری نیز کمتر دیده میشود. همین امر سبب شده تا شاعران جوان، بهرغم میل باطنی برای پرداختن به این موضوعات، الگوی مناسبی برای این جریان نداشته باشند. تجربه سالهای گذشته نشان داده که جریانهای شکل گرفته پس از تأکیدات مقام معظم رهبری در حوزه شعر بیشتر مبتنی بر تلاشهای فردی بوده و نبود پشتوانه مناسب از سوی مسئولان و دستاندرکاران سبب شده تا تنها بارقههایی از جریانهای شعری متعهد در کشور شکل بگیرد و بعد کمکم رو به افول گذارد.
مرتضی امیری اسفندقه، شاعر، در گفتوگو با خبرنگار تسنیم، با اشاره به نقطه عطف دیدار هرساله شاعران با رهبر معظم انقلاب گفت: نقطه عطف این دیدار آن بخش از جلسه است که مقام معظم رهبری مسائل فرهنگی بهویژه شعر فارسی را ارزیابی میکنند. مهمترین مسئله در ارزیابی رهنمودهایی است که هرساله ایشان در باب تبیین مسائل شعر و فرهنگ و ادب دارند که بیشترین این رهنمودها خطاب به مسئولان فرهنگی است. اگر این رهنمودها را مسئولان فرهنگی کشور جامه عمل بپوشانند، بیتردید سال به سال مسائل شعری ارتقای درجه خواهد داشت؛ در واقع یک روی سخن رهبر معظم انقلاب با شاعران است و یک روی سخن با مسئولان فرهنگی است. آن روی سخن هم که با شاعران است، مسئولان فرهنگی بهتر میتوانند جامه عمل بپوشانند و شاعران را فراهم آورند و بکوشند و بجوشند تا آنچه منظور نظر رهبر سخنآشنا و شعردوست ایران اسلامی است، برآورده شود.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا تاکنون اقدام عملی در خصوص تأکیدات مقام معظم رهبری صورت گرفته است یا خیر، گفت: «یکبار نمیتوان رسیدن به کمال/ تا بدر، هلال نردبانها دارد»؛ ماه یکشبه هم که بخواهد بدر شود، باید نردبان طی کند و پله به پله به بالا برود. اینکه تا به حال شده یا تا به حال نشده، سخنی است و سخن مهمتر آنکه حتماً باید بشود، یعنی کوتاهی و قصور در باب برآوردن این رهنمودها چه از ناحیه ما و دیگران نابخشودنی است. من مطمئنم که مسئولان دلسوز فرهنگی با اشراف بر مسائل شعر و ادب امروز ایران و با عشق و علاقهای که به رهبر جامعه اسلامی دارند، کوتاهی نخواهند کرد.
امیری اسفندقه با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره «ولنگاری فرهنگی» افزود: این را باید از کارشناسان فن بپرسید، اما من بهعنوان یک معلم یادآور میشوم که ما در حوزه شعر هم با این مسئله مواجیهم. بهطور کلی شعر در جهان مبتنی بر یک معانی، مبانی و اصولی است و در ایران بهطریق اولی مبتنی بر معانی و مبانی است. اگر از آن مبانی و معانی فاصله گرفته شود، حتماً همین است که گفته شد، یعنی یک وقت میبینیم که گاهی از ناحیه فرهنگ این ولنگاری و شوخی تسرّی پیدا میکند به جامعه. چرا؟ چون ما ایرانیها بیشتر شعروند هستیم تا شهروند. ما مثل شعر حافظ فکر میکنیم، مثل شعر حافظ زندگی میکنیم، مثل شعر حافظ ازدواج میکنیم، مثل شعر حافظ میمیریم، مثل شعر حافظ گریه میکنیم، مثل شعر حافظ، مثل شعر حافظ، مثل شعر حافظ... .
بهگفته این شاعر؛ اگر حافظان زمانه آموخته و دلباخته فرهنگ پارسی نباشند، مروج ولنگاری و شوخیبارگی خواهند بود. ما در هیچکجای شعر حافظ با این مسائل برخورد نمیکنیم و حد و حدود مشخصی در عشق، دعا و ... میبینیم. در واقع نسیم اعتدالی از دیوان او بر ما میوزد، این نسیم اعتدال باید همانگونه حفظ شود، جز این است که شاعران امروز شاگردان حافظاند؟
امیری اسفندقه یادآور شد: حتی از ناحیه شعر میتواند این ولنگاری و شوخیوارگی به جامعه تسرّی پیدا کند، اگر شاعران خوب یک جامعه بد باشند، اگر شاعران بزرگ یک جامعه بد باشند، شعر بد و ناخوب خواهند گفت و مردم تصور میکنند که این شعرهای بد و ناخوب میتواند مبنای زندگی قرار گیرد. ما سرانجام تفکرمان در همه احوالات یک تفکر پارسی است، نه یک تفکر پاریسی. تفکر پارسی خانه سالمندان را دوست ندارد، تفکر پارسی مادربزرگ را دوست دارد، تفکر پارسی مشکل تو مشکل خودت است و مشکل من نیست، نیست، تفکر پارسی «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» است. تفکر پارسی، تفکر ترس نیست. تفکر طعنه و تهدید نیست، اما تفکر پارسی تفکری است که کی به کیه، تاریکیه. این باید در شعر پارسی حضور داشته باشد. اگر شاعر امروز خودش مادرش را به خانه سالمندان ببرد و بگوید که "دیگر حوصله پرستاری را ندارم و برای خودش بهتر است"، دروغ گفته است. او نمیتواند مروج پاکی و عشق در شعرش باشد. این باعث ولنگاری عاطفی شده است.