به گزارش خبرگزاری بسیج، غذا میخوریم تا زنده بمانیم. ورزش میکنیم تا سلامت باشیم. مطالعه میکنیم تا بدانیم. این مقدمات یعنی از انجام هر کاری مقصودی خاص را در نظر داریم. اما هدف از شعر سرودن چیست ؟!
در همهی شعرها معشوق زیباست و اغلب بیوفا، دنیا
گاهی به کام است و گاهی نه. زندگی یک روز شیرین است و یک سال تلخ. منکر حظ
ابتدایی که از این واگویهها نصیب ما میشود نیستم، اما در نهایت چه؟! این
نوشتهها چه دردی از شاعر و مخاطب دوا خواهد کرد و یا کدام اندیشه را برای
رسیدن به هدف پیش میراند؟
باور کنیم یا نه این حقیقت است که هیچ گفتمانی بدون ایدئولوژی و هدف متعالی
به نتیجه نمیرسد. شاید مدتی هم در اوج باشد اما در نهایت افول خواهد کرد
بی آن که حاصلی در بر داشته یا منشاء اثری باشد. شعر نیز کاملن تابع این
امر است، چه آن که در تمام تاریخ ادبیات فقط آن دسته از شاعرانی ماندگار
شدهاند که آثارشان حامل اندیشهای عمیق بوده و یا آن که نمایندهی یک نوع
خاص از تفکرات سازمانی بودهاند.
آنچنان که شاید اشعار ناصرخسرو قبادیانی را کسی برای لذتجویی ادبی مطالعه نکند اما همچنان بعد از چندین قرن برای بازشناخت تفکرات فرقهی اسماعیلیه از رجوع به دیوان او ناگزیریم. پس هدفمندی و فلسفه، صاحب اثر را ماندگار خواهد کرد حتی اگر سالها در پس پرده مغفول مانده باشد، همچون اشعار حافظ که در دوران ظهور و اوج صائب تبریزی سالها بهرهای از توجه مخاطبان نداشت اما با گذر زمان سره از ناسره مشخص شد و اندیشهی متعالی حافظ جایگاه و قدر خود را برای همه نمایان ساخت.
شهید احمد زارعی نه حافظ است، نه ناصر خسرو. اما او نیز شاعریست دارای هدف و اندیشهی ایدئولوژیک. هدفی که آن را مهمترین ارزش زندگی فردی و ادبی خود میدانسته و در راه آن کوشش کرده است، و خواستهی او چیزی نبود جز پیشبرد اهداف اسلام و انقلاب. شهید زارعی را از جمله بنیانگذاران شعر انقلاب و اعتراض انقلابی میدانند. مردی که که شعر را ابزار خدمت و ادای دین به ارزشهای خود یافت و به گواه دوستانش در این رهگذر و در مقام بیان چیزی را به شعر درنیاورد مگر آن که خود به آن معتقد بود و حرفی نزد مگر به آن عمل کرد. چنانکه شعر خود را وقف باورهایش نمود و همواره در راه تبیین و ترویج آن تلاش کرد و بر آن بود تا آن چه را به زبان آورده خود پیش از همه انجام دهد.
در عرصهی امور اجرایی نیز میتوان حیات جریان شعر انقلاب و پایهگذاری بسیاری از نشریههای ادبی در خراسان را مرهون دغدغهها و زحمات او دانست همچنین جشنوارهها و جایزههای ادبی در زمینهی ادبیات دفاع مقدس از یادگارهای او برای جامعهی ادبی هستند.
اما آنچه بیشتر در مورد او حائز اهمیت مینماید جان نثاری در راه اعتقادات است و چه چیزی از آن بهتر که کارنامهی خدمت با مهر شهادت تایید شود که همین گواهیست بر آن که شاعر تا چه میزان خود را پایبند تفکراتی میدانسته که دیگران را به آن دعوت میکرده تا بتواند از اینگونه اثبات نماید شعر برای او فقط در سطح یک فن و هنر نمانده بلکه به یک بلندگو برای نشر تفکرات و نوع نگرشش به زندگی تبدیل شده تا به این واسطه مخاطبان را متوجه اهداف خود نماید، نه قدرت و توان شاعرانگی و کسب پسند دیگران. امروز کمتر کسی نام شهید احمد زارعی را شنیده و شعری از او به گوشش خورده اما برای شناخت جایگاه ادبی او همین بس که اگر بخواهیم در مورد شکلگیری جریان شعر انقلاب و دفاع مقدس پژوهشی انجام دهیم ناگزیریم از رجوع به آثار این شهید بزرگوار که به درستی شعر را یک وسیله برای رسیدن به هدف میدانسته نه خودِ هدف.
نه چپ نه راست این منم برابر تو
به چشم من بنگر این منم برادر تو
منم بسیج که ایمان انقلاب منم
پیام سرخ شهیدان انقلاب منم
نه ماردم نه مردد به حق یقین دارم
نه کافرم نه منافق که درد دین دارم
مگر قرار نشد سر به انقلاب دهیم
مگر قرار نشد دل به آفتاب دهیم
مگر قرار نشد از میان خون گذریم
زتیغ زار بلا با سر جنون گذریم
به جان آن لحظاتی که عهد خون بستیم
برآن قرار اگر نیستید ما هستیم
(قسمتی از مثنوی انقلاب. شهید زارعی)
سورناجوکار آذر 95