باید گفت ماجرای قیام امام حسین(ع) در
شرایطی صورت گرفت که واقعاً از اسلام جز پوستهای باقی نمانده بود تا
بخواهد وحدتی صورت بگیرد و حاکمان جور به شدت مردم را به ستوه آورده بودند و
فسقشان علنی شده بود، بنابراین راهی جز قیام باقی نمانده بود؛ باید ذبح
عظیمی صورت میگرفت تا امت اسلام متوجه خیانت فتنهگران از یک سو و حرکت به
سمت رشد و تعالی از سوی دیگر میشد. حضرت ضمن بیان علت قیام خود فرمودند: «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى؛
من از روى خودخواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نکردم، من
فقط براى اصلاح در امت جدّم از وطن خارج شدم». این فراز از کلام حضرت از یک
سو گویای عمق فاجعه و فتنه در امت اسلام و از سوی دیگر گویای درمان این
فتنه است که باید با خروج امام حسین(ع) برای اصلاح آن صورت بگیرد.
لذا میبینیم بعد از ماجرای شهادت اباعبدالله(ع) بسیاری از مسلمانان مسیر خود را اصلاح کردند و در قالب جنبشهای مختلف سیر نزولی معرفتی را به سمت جلو اصلاح کردند تا جایی که تبعات قیام امام حسین(ع) تاکنون ادامه دارد؛ با قاطعیت میتوان گفت اگر امام حسین(ع) قیام نمیکردند تاکنون اثری از دین اسلام روی زمین باقی نمانده بود.
اما درباره نقش امام حسین(ع) در ایجاد وحدت بین مسلمانان باید گفت اثر وحدتساز امام حسین(ع) را نباید در دوران ایشان مورد بررسی قرار داد بلکه این اثر را باید در آینده بشریت جستجو کرد. از مهمترین جلوههای وحدتساز امام حسین(ع) را در ماجرای پیادهروی اربعین حسینی شاهد هستیم، همان جایی که افراد از فرق و مذاهب مختلف و با یک هدف واحد به سمت نابودی کفر و ظلم و تحقق تمدن الهی حرکت میکنند. در این جریان الهی نه تنها اوج وحدت مسملین بلکه اوج وحدت بینالادیانی را شاهد هستیم و این مسأله جز معجزه خداوندی به واسطه نور حسینی(ع) نمیتواند باشد.