یادداشت/ عباس نورزایی
ناکارآمدی اوسط هاشمی به عنوان والی سیستان و بلوچستان/ از وعده های زیبا تا به کار گماشتن مدیران ناکارآمد
در حال و هوای انتقال دولت در سال ۱۳۹۲، اسم اوسط هاشمی بر زبان ها افتاد
به گزارش خبرگزاری بسیج از سیستان و بلوچستان؛ بعضی از سایتهای استان کرمانشاه در مذمت عملکردش مطالبی نوشته بودند، عدهای از فرماندار تهران بودنش، در فتنهی ۸۸ و عکسش در کنار ابراهیم یزدی، نگران بودند، عدهای هم او را به دلیل جایگاهش بین اصلاح طلبان، برای رسیدگی به عقب ماندگیهای استان، مفید میدانستند.
با هر تعبیر مثبت یا منفی، او را هیئت وزیران برای صدارت عالی استان سیستان و بلوچستان، برگزید و روانهی این استان نمود.
در طول حضورش در استان، در شرایط عادی و غیرعادی استان، عدهای مَدحَش گفتند، عدهای به آرامی منتقدش بودند و عدهای هم با تمام الفاظ تند، متنفر.
اما با همهی فراز و نشیب ها، فرمان خودروی زمان توسعهی استان، به مدت ۱۴۰۴ روز یعنی ۳۵،۰۴۰ ساعت، یعنی ۱۲۶،۱۴۴،۰۰۰ ثانیه از چرخش ایام برای بهبود یا عقبگرد یا درجا زدن استان، دست ایشان بود.
چگونه براند؟، با چه سرعتی؟، چه کسانی را سوار کند؟، چه کسانی را پیاده کند؟، چه کسانی را زیر بگیرد؟، از کنار چه کسانی با سرعت و ویراژ عبور کند؟، به چه کسانی نزدیک که شد، سرعتش را کم کند و برایشان دست بالا کند؟، هنگام رانندگی چه لباسی را بپوشد؟، چقدر به مقررات رانندگی توجه کند؟، به چه میزانی در جادههای «عبورممنوع» براند؟، همه و همه در ید او بود و حالا وقت آن است که باید در مورد عملکردش قضاوت کرد.
از دیدگاه امنیت، ابتکار عملی که نظام از لحظات آغازین پیروزی انقلاب در استان توسط نهاد ارزشی سپاه شروع کرده بود، با نگاههای سیاست زده به امنیت، سعی کرد تا به نام خود و دولت اصلاحات، مصادره کند.
اما مردم استان بهتر از هر کسی، به نیکی با این روند آشنا بودند و تحرکاتی از این دست، نتوانست ره به جایی ببرد و عمدتاً این امنیت، توسط نیروهای اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی و با همکاری مردم و بسیجیان بلوچستانی و سیستانی، انجام شده نه رایزنی عدهای خواص.
بی توجهی به مطالبات ارزشی، عدم رعایت برخی مصالح عالیهی نظام، بی نیاز دیدن خود از مشورت خواهی، نگاه بالا به پایین به مردم منتقد، تلاش برای انزوای جناح مؤمن در سیستان و بلوچستان، بخشی از کارنامهی ناامید کنندهی تیم ارشد سیاسی، آقای اوسط هاشمی در این استان است.
یکی از نمایشهای سیاسی صورت گرفته، القاء اینکه در این دولت به بلوچها پستهای بیشتری داده شده، میباشد، در خصوص انتصابات صورت گرفته و سهم بلوچ ها، نکتهی قابل توجه این است که بعد از انقلاب اسلامی، البته به جز چند سال اول انقلاب، به لحاظ عددی بیشترین رشد در دولتهای نهم و دهم صورت گرفته که بلوچها به صورت قابل توجهی در مقام بخشدار، فرماندار، معاون استاندار و مدیر کل ظاهر شدند.
مسئلهی دیگر انتصاب مدیران ناکارآمد و جناحی است که بازخورد انتصاب آنان به پست ها، قاعدتاً باید تغییری در شرایط توسعهی استان ایجاد میکرد، اما ظاهراً جای وسیله و هدف، عوض شده است.
در واقع مسئلهی اصلی در استان این نیست که چند نفر اداری پست بگیرند، بلکه هدف آن است که رشد و توسعهای بوجود آید که منجر به بهبود زندگی مردم محروم و عادی شود که اصلاً برای آنها مهم نیست که شخص خاصی مسئول شان باشد؛ مهم این است که افرادی به عنوان مسئول به کار گمارده شوند که از توانایی و تخصص آن کار بر آیند نه اینکه مورد تایید و وثوق این و یا آن صاحب قدرت محلی باشند! هر چند که مسلم است برای مهار تنشهای قومی و مذهبی ضروری است همهی اقوام و مذاهب، سهم عادلانهای در عرصهی رسمی قدرت داشته باشند؛ اما این هدف نهایی نیست.
سخنان، سیاست ها، جهت دهی ها، نسبت به اقوام ساکن در استان، همواره به گونهای رقم خورده است که قومی را در مقابل قوم دیگر، برجسته کنند، قومی را بکوبند و تحقیر کنند، حتی گروهی را در داخل یک قوم، تشکیل داده و حمایت کنند و در مقابل سایر افراد یا نخبگان همان قوم قرار دهند و با این انسجام شکنی در جامعه، عملاً استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» را عامل باشند.
یکی از ویژگیهای مدیریتی ایشان، وعدههای به ظاهر زیبایی بود که دادند، اما عملی نشدند. حتی این بدعهدیها کار را به جایی رساند که لقب بدقولترین مدیر دولتی از طرف رسانهی ملی به آقای اوسط هاشمی استاندار سیستان و بلوچستان تعلق گرفت.
با هر تعبیر مثبت یا منفی، او را هیئت وزیران برای صدارت عالی استان سیستان و بلوچستان، برگزید و روانهی این استان نمود.
در طول حضورش در استان، در شرایط عادی و غیرعادی استان، عدهای مَدحَش گفتند، عدهای به آرامی منتقدش بودند و عدهای هم با تمام الفاظ تند، متنفر.
اما با همهی فراز و نشیب ها، فرمان خودروی زمان توسعهی استان، به مدت ۱۴۰۴ روز یعنی ۳۵،۰۴۰ ساعت، یعنی ۱۲۶،۱۴۴،۰۰۰ ثانیه از چرخش ایام برای بهبود یا عقبگرد یا درجا زدن استان، دست ایشان بود.
چگونه براند؟، با چه سرعتی؟، چه کسانی را سوار کند؟، چه کسانی را پیاده کند؟، چه کسانی را زیر بگیرد؟، از کنار چه کسانی با سرعت و ویراژ عبور کند؟، به چه کسانی نزدیک که شد، سرعتش را کم کند و برایشان دست بالا کند؟، هنگام رانندگی چه لباسی را بپوشد؟، چقدر به مقررات رانندگی توجه کند؟، به چه میزانی در جادههای «عبورممنوع» براند؟، همه و همه در ید او بود و حالا وقت آن است که باید در مورد عملکردش قضاوت کرد.
از دیدگاه امنیت، ابتکار عملی که نظام از لحظات آغازین پیروزی انقلاب در استان توسط نهاد ارزشی سپاه شروع کرده بود، با نگاههای سیاست زده به امنیت، سعی کرد تا به نام خود و دولت اصلاحات، مصادره کند.
اما مردم استان بهتر از هر کسی، به نیکی با این روند آشنا بودند و تحرکاتی از این دست، نتوانست ره به جایی ببرد و عمدتاً این امنیت، توسط نیروهای اطلاعاتی، امنیتی، انتظامی و با همکاری مردم و بسیجیان بلوچستانی و سیستانی، انجام شده نه رایزنی عدهای خواص.
بی توجهی به مطالبات ارزشی، عدم رعایت برخی مصالح عالیهی نظام، بی نیاز دیدن خود از مشورت خواهی، نگاه بالا به پایین به مردم منتقد، تلاش برای انزوای جناح مؤمن در سیستان و بلوچستان، بخشی از کارنامهی ناامید کنندهی تیم ارشد سیاسی، آقای اوسط هاشمی در این استان است.
یکی از نمایشهای سیاسی صورت گرفته، القاء اینکه در این دولت به بلوچها پستهای بیشتری داده شده، میباشد، در خصوص انتصابات صورت گرفته و سهم بلوچ ها، نکتهی قابل توجه این است که بعد از انقلاب اسلامی، البته به جز چند سال اول انقلاب، به لحاظ عددی بیشترین رشد در دولتهای نهم و دهم صورت گرفته که بلوچها به صورت قابل توجهی در مقام بخشدار، فرماندار، معاون استاندار و مدیر کل ظاهر شدند.
مسئلهی دیگر انتصاب مدیران ناکارآمد و جناحی است که بازخورد انتصاب آنان به پست ها، قاعدتاً باید تغییری در شرایط توسعهی استان ایجاد میکرد، اما ظاهراً جای وسیله و هدف، عوض شده است.
در واقع مسئلهی اصلی در استان این نیست که چند نفر اداری پست بگیرند، بلکه هدف آن است که رشد و توسعهای بوجود آید که منجر به بهبود زندگی مردم محروم و عادی شود که اصلاً برای آنها مهم نیست که شخص خاصی مسئول شان باشد؛ مهم این است که افرادی به عنوان مسئول به کار گمارده شوند که از توانایی و تخصص آن کار بر آیند نه اینکه مورد تایید و وثوق این و یا آن صاحب قدرت محلی باشند! هر چند که مسلم است برای مهار تنشهای قومی و مذهبی ضروری است همهی اقوام و مذاهب، سهم عادلانهای در عرصهی رسمی قدرت داشته باشند؛ اما این هدف نهایی نیست.
سخنان، سیاست ها، جهت دهی ها، نسبت به اقوام ساکن در استان، همواره به گونهای رقم خورده است که قومی را در مقابل قوم دیگر، برجسته کنند، قومی را بکوبند و تحقیر کنند، حتی گروهی را در داخل یک قوم، تشکیل داده و حمایت کنند و در مقابل سایر افراد یا نخبگان همان قوم قرار دهند و با این انسجام شکنی در جامعه، عملاً استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» را عامل باشند.
یکی از ویژگیهای مدیریتی ایشان، وعدههای به ظاهر زیبایی بود که دادند، اما عملی نشدند. حتی این بدعهدیها کار را به جایی رساند که لقب بدقولترین مدیر دولتی از طرف رسانهی ملی به آقای اوسط هاشمی استاندار سیستان و بلوچستان تعلق گرفت.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار