حرمت منع طریق در روایات عصر ظهور
به گزارش خبرگزاری بسیج، متن زیر جلسه بیست و چهارم از سلسله دروس خارج فقه «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» آیت الله اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشیای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت میدهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و میشود و کار فقها است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ
دسته پنجم روایات قواعد راهها
بحث در مطلب نهم در مورد قواعد و روابط مربوط به راهها است. بیان شد که ابتدا روایات واردۀ دربارۀ احکام راهها را دستهبندی و بررسی میکنیم و بعدازاین کار قواعد مربوط به راهها را بیان خواهیم کرد. بحث امروز در مورد دستۀ پنجم از روایات مربوط به احکام راههاست؛ روایاتی که دال بر محبوبیت شرع از رد مانع از طریق و اصلاح آن دارد. روایات متعددی وجود دارد که در آنها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار بهعنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است.
مرحوم شیخ صدوق در خصال به سند خود از ابوهریره روایت میکند: «أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ أَخْبَرَنَا یَحْیَی بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ أَبَا هُرَیْرَةَ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم دَخَلَ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ.» شخصی وارد بهشت شد به دلیل اینکه یک شاخۀ خاری که در راه مسلمین بود را برداشت. غصن یعنی شاخه، اماطه هم به معنای ازاله است. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۳ آمده است. در خصال هم در جلد ۱، حدیث شماره ۳۲. آمده است.
روایت دوم در این دسته روایاتی که مرحوم شیخ صدوق در أمالی نقل میکند به سندش از امام صادق علیهالسلام بر این قرار است؛ حضرت عیسی علیهما السلام از قبری گذر کرد که صاحب آن قبر مورد عذاب الهی بود. سال بعد هم دوباره از همین قبر گذر کرد، -قابل یعنی سال بعد- اما دید که این صاحب قبر دیگر عذاب نمیشود. به خداوند عرض کرد: پروردگارا من سال قبل از این قبر گذشتم درحالیکه صاحب این قبر عذاب میشد اما امسال که به این قبر گذر کردم دیدم که دیگر عذاب نمیشود، نکته و راز آن چیست؟ خداوند به او وحی کرد؛ ای روحالله این مرد عذاب میشد اما در خلال این سال فرزندی داشت که بزرگ شد و اعمال صالحی انجام میداد؛ اولاً اصلاح طریق مردم کرد، به یک یتیمی هم پناه داد، من از این شخص گذشت کردم به سبب کاری که فرزند او انجام داد.
البته این بحث مهمی است و ما در مباحث تفسیری بیان کردهایم و این مسئله در آیات هم آمده است؛ گاهی خداوند متعال پدران را به خاطر فرزندان و گاهی هم فرزندان را به خاطر پدران مورد مغفرت و بخشش قرار میدهد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۹ و در کتاب ترتیب الأمالی، جلد ۱، صفحه ۳۴۶، مجلس ۷۷، حدیث ۸ آمده است. یک کاری خوبی که شده است این است که أمالی شیخ طوسی و شیخ صدوق و شیخ مفید را باهم جمع کردهاند و در یک مجموعه به نام ترتیب الأمالی تدوین کردهاند.
روایت سوم را مرحوم شیخ طوسی روایت میکند؛ این روایت هم در أمالی آمده است؛ «أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْخَلَّالُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْأَنْصَارِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ أَشْرَسَ الْخُرَاسَانِیِّ، عَنْ أَیُّوبَ السَّخْتِیَانِیِّ، عَنْ أَبِی قِلَابَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):... وَ مَنْ أحاط [أَمَاطَ] عَنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ مَا یُؤْذِیهِمْ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ قِرَاءَةِ أَرْبَعِ مِائَةِ آیَةٍ، کُلُّ حَرْفٍ مِنْهَا بِعَشْرِ حَسَنَاتٍ...» کسی که از راه مسلمین چیزی را که موجب آزار آنهاست، بردارد و راه مسلمین را تمیز کند خداوند متعال در برابر این عمل برای او ثواب خواندن چهارصد آیه را میدهد که در مقابل خواندن هر حرف از این حروف ده حسنه پاداش باشد. یعنی شامل حسنات بسیار عظیمی خواهد شد. این روایت هم در مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۳ و در ترتیب الأمالی جلد ۷ صفحه ۱۳۲ حدیث ۳۸۴۰.
روایت چهارم را هم شیخ در أمالی به سندش از حضرت صادق علیهالسلام نقل میکند: «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِیِّ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ :لَقَدْ کَانَ عَلِیُ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَمُرُّ عَلَی الْمَدَرَةِ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَیَنْزِلُ عَنْ دَابَّتِهِ حَتَّی یُنَحِّیَهَا بِیَدِهِ عَنِ الطَّرِیق.» این لقد کان که گفته میشود یعنی کار مدام حضرت بوده است، مدرة هم به معنای یک تکه گِل بزرگ است. حضرت امام سجاد علیه السلام این شیوه را داشت که وقتی سواره بود و از یک گذرگاهی میگذشت هر کجا یک پاره گِلی را میدید از مرکب پیاده میشد و این چیزی که در راه مسلمین بود را از راه کنار میزد تا راه مسلمین بهوسیلۀ این مدرة گرفتار نشود. مدرة را مصباح المنیر چنین معنا میکند: «الْمَدَرُ: جَمْعُ (مَدَرَةٍ) مِثْلُ قَصَبٍ و قَصَبَةٍ وَ هُوَ التُّرَابُ الْمُتَلَبِّدُ قَالَ الْأَزْهَرِیُّ (الْمَدَرُ) قِطَعُ الطِّین» منظور پاره گلی است که خشکشده باشد. این روایت، هم در مستدرک آمده است و هم در ترتیب الأمالی (مستدرک از ترتیب الأمالی نقل میکند)، آدرس آن در ترتیب الأمالی جلد ۷، صفحه ۱۳۲، حدیث ۳۸۴۱ است و در مستدرک در ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۴ آمده است.
روایت پنجم از این مجموعه را هم صاحب مستدرک از کتاب جعفریات به استناد عن علی بن جفعر نقل میکند: «حَدَّثَنِی مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: الصَّدَقَةُ شَیْءٌ عَجِیبٌ قَالَ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَیُّ الصَّدَقَاتِ أَفْضَلُ قَالَ أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ الْمَالُ قَالَ عَفْوُ طَعَامِکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَفْوُ طَعَامٍ قَالَ فَضْلُ رَأْیٍ تُرْشِدُ بِهِ صَاحِبَکَ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ رَأْیٌ قَالَ فَضْلُ قُوتٍ [قُوَّةٍ تُعِینُ] یُعْتَدُّ بِهَا عَلَی ضَعِیفٍ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ قَالَ الصَّنِیعُ لِأَجْرٍ وَ أَنْ تُعِینَ مَغْلُوباً قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ فَیُنَحِّی عَنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ مَا یُؤْذِیهِمْ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ تَکُفُّ أَذَاکَ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تُطَهِّرُ بِهَا عَنْ نَفْسِکَ.»
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود صدقه چیز عجیبی است –تأکید بر اهمیت آن کرد-. جناب ابوذر عرض کرد که چه صدقهای بهترین صدقه است؟ حضرت فرمود: بهترین صدقه آن است که چیزی که نزد تو گرانتر و با ارزشتر باشد را صدقه دهی. ابوذر پرسید: اگر کسی بود که دوست داشت صدقه دهد اما پولی ندارد که بخواهد صدقه بدهد چهکار کند؟ حضرت فرمود: زیادی غذایی خود را صدقه دهد. دوباره پرسید: اگر این چیزها را هم نداشت یا اگر دارد اما فقط بهاندازۀ قوت زندگی خود اوست چهکار کند؟ حضرت فرمود: از راه مسلمانان و از معبر مردم چیزی که برای آنها مزاحمت ایجاد میکند را بردارد زیرا این هم صدقه است. این یک نوع صدقهای است که خداوند متعال آن را دوست دارد. این روایت هم در مستدرک الوسائل، همان باب، حدیث ۲ آمده است.
در همین مقوله از منابع اهل سنت هم روایت میکنیم؛ احمد بن حنبل از مسند خود به سند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت میکند: «عرضت علیّ أعمال أمتی حسنها وسیّئها فوجدت فی محاسن أعمالها الأذی یماط عن الطریق» اعمال امتم بر من عرضه شد، وقتی اعمال خوب و نیک آنها بر من عرضه شد دیدم که یکی از این اعمال خیلی خوب برطرف کردن چیزی است موجب آزار مردم در راه آنها میشود و این یکی از بهترین اعمال امت من است. این نشاندهندۀ اهتمامی بوده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به این مطلب داشته است. این حدیث ۲۱۶۲۲ از مسند اوست.
روایت هفتم را مستدرک الوسائل به نقل از الدعوات راوندی روایت میکند؛ «عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ فِی کُلِ یَوْمٍ صَدَقَةً قِیلَ مَنْ یُطِیقُ ذَلِکَ قَالَ إِمَاطَتُکَ الْأَذَی عَنِ الطَّرِیقِ صَدَقَةٌ الْخَبَر» هر مسلمانی باید در هرروز صدقهای بدهد. عرضه کرد چه کسی توانایی این را دارد که هرروز صدقه دهد؟ -زیرا در آن روزگار وضع مسلمین خوب نبود- حضرت فرمود: اینکه از راه مسلمین و مردم چیزی که موجب اذیت آنها باشد را برکنار و دور کنید هم صدقه است. این حدیث در مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹ حدیث ۶ آمده است.
این هم دستۀ پنجم از روایات مربوط به احکام الطریق بود در که آنها تأکید بر رجحان "إماته الأذی" یعنی رفع سد معبر وارد شده است.
نسبت احکام در فقه خرد و فقه کلان
ما در مباحث قبل بیان کردهایم که برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان میآید تبدیل به فقه واجب میشود. یعنی اگر همین "إماته الأذی" را در فقه کلان بررسی کنیم، در این حال دولت در این رابطه موظف است که "إماته الأذی" کند و در اینجا دیگر بحث استحباب نیست. به دلیل اینکه مستحب در فقه خرد گاهی در فقه کلان تبدیل به واجب میشود. بسیاری از این مستحبات مصالح مرغوبه از سوی شارع را بیان میکند؛ یک مصلحتی است که شارع آن را دوست دارد و مصلحت مرقب فیها است. آنوقت دولت به دلیل اینکه مأمور است مصالح مردم را تأمین کند و تأمین مصالح و دفع مضار بر دولت بهعنوان ولایتی که دارد واجب است؛ [باید این کار را انجام دهد.]
یکی از وظایف ولی این است که "ما یصلح مولی علیه" را که بر او واجب است انجام دهد و "ما یفسد مولی علیه" نیز که بر او محرم است انجام ندهد. بهعبارتدیگر اگر بر ترک چیزی که به صلاح مولی علیه است قدرت داشته باشد انجام دادن آن بر مولی حرام است؛ اگر ولی چیزی را که موجب مصلحت مولی علیه است؛ برای مثال مدرسه فرستادن کودک که مصلحت اوست را انجام ندهد کند کار حرامی را مرتکب شده است.
یا مثلاً پوشاندن لباس تمیز به کودک واجب است، -برای خود کودک مستحب است و واجب نیست، اما پدری که ولی اوست واجب است و موظف است که برای او لباس تمیز محیا کند- اگر میتواند لباس تمیز را برای او فراهم کند و برای او انجام ندهد این کار بر او حرام است. این نکتۀ بسیار مهمی است که در مسائل ولایت مطرح است و همین نکته باعث میشود که گاهی فعلی که بر فرد مستحب است انجام آن بر ولی واجب شود. بنابراین تأمین آن مصلحتی که اگر نکند این مصلحت بر مولی علیه فوت میشود، بر ولی جایز است. لذا این روایاتی که نقل میکنیم که لسان آن لسان استحباب وارده شده است وقتی در فقه کلان به آنها توجه میشود تبدیل به وظیفه و مأموریت دولت میشود؛ به یک وظیفهای که بر گردن دولت است که باید این وظیفه را انجام دهد و اگر انجام نداد مسئول است.
حرمت منع طریق در روایات مربوط به عصر ظهور
دستۀ ششم از روایات، مربوط به روایات حرمت هر نوع ایجاد مزاحمت برای عابرین است. ایجاد مزاحمت برای عابرین در راه جایز نیست. شیخ مفید رحمةالله علیه روایت میکند: «أَبُو بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهماالسلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام سَارَ إِلَی الْکُوفَةِ فَهَدَمَ بِهَا أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ فَلَمْ یَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلَّا هَدَمَهَا وَ جَعَلَهَا جَمَّاءَ وَ وَسَّعَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ وَ کَسَرَ کُلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِی الطَّرِیقِ وَ أَبْطَلَ الْکُنُفَ وَ الْمَآزِیبَ إِلَی الطُّرُقَاتِ وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا…» -این بحث را خواهیم کرد که راههای اصلی چه فرقی با راههای فرعی دارد.- حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشربف وقتی میآیند بالکنهایی که در راه آمدهاند را میببند. -این نکته را قبلاً مطرح کردیم که در عمران شرعی نباید مسیر دید و هوا بسته باشد.- جناح یعنی همین بالکنهایی که راه را آشغال میکند. کنف هم جمع کنیف و به معنای دستشویی است- دستشوییهایی که در راه مردم است را برمیدارد. [یک کار دیگر این است که ناودانهایی که در راه مردم است را بر میدارد.] نباید در راه مردم بوی بد باشد و نباید ناودان در راه مردم باشد. حضرت همۀ این موارد را تعطیل میکند زیرا این موارد از مصادیق اموری است که برای راه مرد اینجاد مزاحمت میکند. «وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا» از این قسمت هم استفاده میکنیم که اینها جز مصادیق بدعت هستند که حضرت همۀ آنها را برطرف میکند و همۀ سنتهای حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله را احیا میکند. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب احیای موات، باب ۲۰، حدیث ۱ آمده است.
روایت بعدی را مرحوم کلینی به سند صحیح از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند: «أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ.» "یَتَوَضَّأُ" کنایه از دستشویی کردن است. از حضرت پرسید شخص در کجا این کارها را انجام دهد که حضرت فرمود: نباید در کنار رودخانهها در راههای که معبر هستند و در مواضع اللعن یعنی آنجایی که مردم آزار میبینند این کار را انجام دهد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب الاحکام الخوة، باب ۱۵، حدیث ۱ آمده است.
والسلام علیکم