سلطه استبدادی رسانههای گروهی موجب سلب قدرت انتخاب انسان می شود
به گزارش خبرگزاری بسیج، متن زیر مشروح جلسه اول درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیّتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
درباره تعریف واژگان اصلی بحث
منظور از تعریف در اینجا تعریف لفظی واژه فرهنگ نیست، بلکه مقصود تعریف معنای اصطلاحی آن است که در عین وضوحِ اجمالی، ابعاد دقیق آن چندان روشن نیست که به همین سبب تعاریف گوناگونی از آن به عمل آمده است. در اینجا ابتدا به تبیین مفهوم فرهنگ، همراه با نمونهای از تعاریف مشهور فرهنگ که به وسیله جامعهشناسان و کارشناسان فرهنگ ارائه شده است اشاره میکنیم و سپس برای تبیین هرچه بیشتر فرهنگ به تبیین ماهیت فرهنگ و عناصر تشکیلدهنده آن میپردازیم:
الف ــ مفهوم فرهنگ:
۱. ا.ب. تایلور در تعریف فرهنگ چنین میگوید:
«فرهنگ عبارت است از تواناییها و عادتهایی که آدمی به عنوان عضو جامعه کسب کرده است».
در این تعریف با توجه به گستره دو واژه «توانایی» و «عادت»، فرهنگ شامل همهٔ دستآوردهای معنوی و مادّی انسان اجتماعی میشود.
۲. فرهنگ یک جامعه، یعنی راههای زندگی آن جامعه.
همین تعریف از فرهنگ، در فرهنگ زبان انگلیسی آکسفورد آمده است: «Culture: Way of life.».
۳. فرهنگ یعنی آداب خوب.
۴. فرهنگ از نظر یک جامعهشناس، شامل کلیّه رفتارهایی است که در زندگی اجتماعی آموخته شده و از طرق گوناگون بین نسلهای مختلف یا افراد یک نسل انتقال پیدا کرده است.
در این معنا، فرهنگ نهتنها بر زبان، امور صنعتی، هنر، علم، قانون، حکومت، اخلاق و مذهب اطلاق میگردد، بلکه ساختمانها، ابزار و وسایل، ماشینآلات، طرحهای ارتباطی و اشیاء را نیز شامل میشود.
۵. به طور خلاصه میتوان گفت فرهنگ یک جامعه عبارت است از؛ افکار، عقاید، آرزوها، مهارتها، ابزار و وسایل، امور مربوط به زیبایی و کارهای هنری، آدابورسوم و مؤسّسانی که افراد در این اجتماع در میان آنها تولّد یافته و رشد میکنند.
۶. ف. بوآس، فرهنگ را عبارت از تمام تظاهرات عادات اجتماعی یک جامعه و واکنشهای فرد میداند و معتقد است این واکنشها از عادات گروهی که فرد در آن زندگانی میکند متأثّر است.
۷. رونالد اینگلهارت معتقد است: فرهنگ، نظامی از نگرشها و ارزشها و دانش است که به طور گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
۸. سوتر ریکارت میگوید: وقتی سخن از فرهنگ قوم یا ملّتی است، در حقیقت سخن از مجموع ارزشها و نظامهای معرفت و تبادل فکری و بینش و تجلّیات هنری آن قوم یا ملّت است که بدان وسیله هویت خود را آشکار میسازد.
۹. فرهنگ یعنی: پذیرشهای هنجاریافته در جامعه. پذیرشهای هنجاریافته در جامعه به این معناست که: آحاد جامعه نسبت به اموری شناخت و اطلاع پیدا کرده، سپس آن را بپذیرد.
ازآنچه در تعریفهای نهگانه فرهنگ نقل کردیم میتوان چنین نتیجه گرفت: در تعریف فرهنگ چند دیدگاه اصلی وجود دارد:
۱. دیدگاه «رفتارمحور»: تعاریفی نظیر تعریف دوم و سوم و چهارم و ششم، تعاریفیاند که با چنین گرایشی سازگارند.
۲. دیدگاه «باورمحور»: که فرهنگ را به مجموعه باورهای ارزشی و اعتقادی و علمی تفسیر میکند. تعریف پنجم و هفتم را میتوان از این دست تعاریف برشمرد.
۳. دیدگاه «خصلتمحور» یا «ملکه بنیاد»: یعنی دیدگاهی که فرهنگ را به مجموعه خصلتها و ملکات نفسانی که شخصیت یا هیئت درونی جامعه را تشکیل میدهند تفسیر میکند. تعریف اول و هشتم و نهم را میتوان از این دست تعریفها برشمرد.
۱۰. تعریف برگزیده: با توجّه به تعاریف فوق و نیز بر اساس دقّت در موارد استعمال واژگان «فرهنگ» در زبان فارسی و «Culture» در زبان انگلیسی و نیز «الثقافة» در زبان عربی و بررسی مصادیق پدیدهها و رفتارهای فرهنگی و بر اساس قاعده زبانی «الألفاظ توضع للطبائع الکلّیة و المعانی العامّة» میتوان در تعریف فرهنگ چنین گفت:
فرهنگ هر ملت و جامعهای عبارت است از «منظومه پذیرفته و مقبولِ شایستهها و ناشایستهها یا معروفها و منکرها در رفتارهای اختیاری فردی، فردیِ درون اجتماعی و اجتماعی»
ب ــ تبیین تعریف مختار:
برای تبیین تعریف برگزیده ما درباره فرهنگ لازم است ابتدا به چند مطلب به عنوان مقدمه بپردازیم:
مقدمه اوّل:
رفتارهای انسان بر دو گونهاند:
۱. رفتارهای طبیعی؛
۲. رفتارهای انسانی.
مقصود از رفتارهای طبیعی رفتارهای غیر ارادی است که سنجش و گزینش آدمی نقشی در پیدایش آنها ندارد. فعّالیّتهای دستگاههای بدن انسان نظیر دستگاه گوارش، دستگاه گردش خون، کار قلب و کلیه و کبد و امثال آنها از فعّالیّتهای بدن آدمی از این نوع رفتارهاست که از آنها به رفتارهای طبیعی تعبیر میکنیم.
مقصود از رفتارهای انسانی رفتارهایی است که با سنجش و گزینش آدمی انجام میگیرد و ارادهٔ انسان نقش تعیینکنندهای در پیدایش و حدوث آنها دارد.
تلاش انسانها در جهت تأمین نیازهای زندگی و ارتباط با انسانهای دیگر و فعّالیّتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انسانها همگی نمونهای از فعّالیّتهای ارادی انسانهاست که از آنها به فعّالیّتهای انسانی تعبیر کردهایم.
مقدمه دوم:
رفتارهای فرهنگی فردی و اجتماعی از نوع رفتارهای انسانیاند که بر مبنای گزینش و سنجش شکل میگیرند و بهطورکلی مبنای شکلگیری روابط اجتماعی رفتارهای انسانی یعنی رفتارهای اختیاری و ارادی انسانهاست. کنشها و واکنشهای اجتماعی تعامل افراد جامعه با یکدیگر از نوع رفتارهای انسانی است که بر مبنای نوعی سنجش و گزینش شکل میگیرد. بر همین اساس است که این نوع رفتارها مسئولیت برانگیزند. انسانها در برابر اینگونه رفتارها مسئولاند و لذا سوء رفتار انسانها در اینگونه موارد مسئولیتهای اجتماعی و قانونی در پی دارد درحالیکه رفتارهای طبیعی که بر مبنای سنجش و گزینش انسانها شکل نمیگیرند مسئولیّتبرانگیز نیستند. در جوامع عقلانی، کسی را به دلیل سوءهاضمه، یا کُندی کار کلیه و کبد به دادگاه احضار نمیکنند زیرا او را در برابر نارسایی و سوء رفتار طبیعی بدنش مسئول نمیدانند.
رفتارهای فرهنگی اعم از رفتارهای فردی یا اجتماعی از نوع فعّالیّتهای انسانی یعنی ازجمله فعّالیّتهای ارادی و اختیاری انسانها هستند که بر مبنای سنجش و گزینش شکل میگیرند. در رفتارهای فرهنگی فردی، سنجش و گزینش، فردی است و در رفتارهای فرهنگی اجتماعی، سنجش و گزینش اجتماعی است. البتّه در جوامعی که رسانههای نیرومند و مسلط فضای اندیشه افراد را کاملاً تحت تأثیر مدیریت و کنترل خود میگیرد، قدرت سنجش و گزینش اجتماعی و فردی در پایینترین سطح ممکن قرار دارد. تا آنجا که احیاناً قدرت سنجش و گزینش در ارادهٔ جمعی و فردی به حدّ صِفر میرسد.
مقدمه سوم:
ازآنچه در بالا مطرح شد معلوم میشد رفتارهای ارادی که همان رفتارهای انسانی انساناند، بر مبنای سنجش و گزینش شکل میگیرند. ازاینگونه رفتارها به «رفتار آزاد» میتوان تعبیر کرد. معنای «آزادی انسان» این است که رفتار خود را بر مبنای ارادهای که از سنجش و گزینش او برخاسته است، شکل دهد. کسی آزاد است که قدرت انتخاب یعنی قدرت سنجش و گزینش داشته باشد، با سلب قدرت سنجش و گزینش، قدرت انتخاب و در نتیجه آزادی انسان از او سلب میشود.
سلب آزادی انسان تنها به وسیله زور صورت نمیگیرد، بدترین و خطرناکترین نوع سلب آزادی، سلب قدرت تفکّر و سنجش و گزینش یعنی سلب توان انتخاب آدمی است. یکی از خطرناکترین انواع سلب قدرت انتخاب از آدمی سلطه استبدادی رسانههای گروهی است. در بسیاری از کشورهای مدّعی آزادی، آنچه واقعاً وجود ندارد آزادی است؛ زیرا با تسلّطی که سرمایهداران بر شبکههای رسانهای دارند، سیستمهای رسانهای را به گونهای شکل دادهاند که برای توده مردم هیچگونه فرصتی برای تفکّر و اندیشیدن در خلاف جهتی که رسانههای وابسته به سرمایهداران میخواهند، باقی نگذاشته است و لذا فرصتی برای سنجش و گزینش نیز وجود ندارد.
مقدمه چهارم:
فعّالیّتهای انسانیِ (ارادی) انسان به لحاظ ارتباط با جامعه بر سه نوعاند:
۱. فعّالیّتهای فردی: این دسته از فعّالیّتها مشروط به وجود جامعه نیستند. فعّالیّتهایی نظیر خوردن و آشامیدن و امثال آنها، از لوازم وجود آدمیاند و بر وجود جامعه توقّف ندارند. حتی انسانی که در جزیرهٔ دورافتادهای تنها زندگی کند نیز ناگزیر است برای ادامه وجود خود به این نوع فعّالیّتها دست بزند.
۲. فعّالیّتهای جمعی: فعّالیّتهای جمعی آن دسته از فعّالیّتهای انسانیاند که به طور دستهجمعی انجام میگیرند؛ یعنی فاعل آنها اراده جمعی است به همین دلیل وجود آنها متوقف بر وجود جامعه است. تشکیل دولت، قوانین عرفی، عادات و رسوم اجتماعی، زبان و روابط زبانی، جنگ و صلح و امثال آنها همگی از این نوع فعّالیّتهای جمعی به شمار میآیند.
۳. فعّالیّتهای فردی درون اجتماعی: این دسته از فعّالیّتهای انسانی از اراده فردی برمیخیزند، یعنی فاعل آنها اراده فردی است، اما در درون جامعه و در شرایط وجود جامعه شکل میگیرند. اختراعات، ادبیات، هنر و هنرهای ادبی، هنر معماری و امثال آنها، فعّالیّتهای انسانی فردی درون اجتماعیاند که فاعل آنها فرد انسان است اما بستر و زمینه پیدایش آنها جامعه انسانی است.
فعّالیّتهای فرهنگی که نوعی از فعّالیّتهای انسانیاند نیز بر همین سه دسته قابل تقسیماند به همین دلیل در تعریف فرهنگ به سه نوع رفتار فرهنگی اشاره کردیم:
۱. رفتار فرهنگی فردی؛
۲. رفتار فرهنگی جمعی؛
۳. رفتار فرهنگی فردی درون اجتماعی.
انشاءالله بررسی مقدمات بیشتر در جلسه آینده باشد.