وهاب کاظمی
فرمانده حوزه شهید اندرزگوی داودآباد

شهدا ،ساده و بی ریا

دیدار با مادر و برادر شهید ماشاالله داودآبادی با حضور حجت الاسلام والمسلمین محمودیان، امام جمعه شهر داودآباد و حجت الاسلام موسوی و کادر حوزه بسیج شهید اندرزگو صورت پذیرفت.
کد خبر: ۹۰۳۷۷۵۸
|
۱۲ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۴

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج استان مرکزی از اراک؛
با هماهنگی فرمانده حوزه شهید اندرزگو انجام شد ، حجت الاسلام و المسلمین محمودیان، امام جمعه داودآباد پیرامون مقام شهدای ایران اسلامی گفت و پس از آن فرمانده حوزه شهید اندرزگو، سروان روشنی ، ضمن تقدیر از مادر بزرگوار این شهید و تمجید از تربیت چنین فرزندی، هدیه ای به رسم یادبود
به ایشان تقدیم کرد.
شهید ماشاالله داودآبادی فرزند محمد اسماعیل متولد سوم اسفند 1351 می باشد که در تاریخ چهارم دی ماه 65 در عملیات کربلای 4 در جزیره بوارین دعوت حق را لبیک گفت و به فیض عظیم شهادت نائل شد.
مادر شهید پیرامون شخصیت این شهید گفت:
(( ماشاالله از بچگی به آموختن قرائت قرآن علاقه داشت و برای ادای نماز به مسجد می رفت و همیشه تسبیح به دست در حال ذکر گفتن بود. به مسابقه دو خیلی علاقه داشت و هر موقع با بچه ها مسابقه می داد نفر اول می شد. در کارهای خانه به من و در کار کشاورزی و بنایی به پدرش بسیار کمک می کرد. تا کلاس اول راهنمایی در مدرسه مصطفی خمینی درس خواند و بعد از آن با برادرانش محسن و مسعود به جبهه رفت. موقع رفتن به ما گفت که برای شهادتم دعا کنید.
وی ادامه داد: ابتدا از بسیج داودآباد به کردستان اعزام شد و شش ماه درآنجا ماند. یکبار هم دریکی از آن مناطق دستش ترکش خورد و به مرخصی آمد ، من به بهش گفتم وقتی ترکش خوردی ترسیدی؟ گفت اگر می ترسیدم به جبهه نمی رفتم. دفعه آخر به جبهه های جنوب رفت و در عملیات کربلای 4 در جزیره بوارین در حالی که لباس غواصی پوشیده بود به شهادت رسید. خبر شهادتش را به ما دادند و بعد از 24 روز از این خبر پیکر پاکش را به داودآباد انتقال دادند. ماشاالله برای شهادتش 3000 صلوات نذر کرده بود.))
در آخر با دعای حجت الاسلام محمودیان در خصوص سلامتی خانواده شهید و ادامه راه شهدا این دیدار صمیمی به پایان رسید.
متن وصیت نامه شهید ماشاالله داودآبادی:
(( ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الحنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون
براستی که خدا جان و مال مردم را به بهای بهشت خریداری کرد، آنهایی که در راه خدا کارزار می کنند، پس می کشند و کشته می شوند.
اینکه ما می گوییم حسین جان لبیک، و ای اسلام لبیک، ای پیشتاز و ای رهبر لبیک و این روش یک عاشق حقیقی استو باید این گونه باشیم که کار حسینی کرده و پرچم حسین را یاور گردیم. و غیر از این یزیدی هستیم. براستی که هرکس کلام خمینی این امام ولی، این الگوی نائبین نفس و حافظین دین و مخالفین هوی و نمودار بزرگان و قرمانان و مطیعان درگاه شناخت خدا را و حجت خدا را و اولی الامر رسول را شناخته ، براستی که روح خدا را شناخته است.
وظیفه هر مسلمان است که در جنگ با کفر قدم پیش گذارد. من هم چون مسلمانم وظیفه شرعی خود دانستم که در این جنگ شرکت کنم و با کفر بجنگم.
خدایا بگذار در میدان شهادت بتازم. بگذار غرور و تکبر را با آب خلوص و صدق و تواضع شستشو دهیم و با خون خود ننگ هزار ساله تاریخ را بشوییم. و حالا که با همراهی چند تن از برادران به جبهه حق علیه باطل می روم سخنی چند با شما امت رسول الله (ص) دارم.
من در حالی به جبهه می روم که صدای روح خدا، رهبر امت را می شنوم که با صدای بلند فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی ، ماهم به این صدای حق پاسخ مثبت می دهیم و می گوییم ای امام، ما مردم کوفه در زمان امام حسین (ع) نیستیم و چون تو حسین زمانی از کارهای تو پشتیبانی کرده و به دستورهایی که به ما می دهی ، ما فرمان تورا اطاعت می کنیم و این جان ناچیز را در اختیار اسلام و قرآن قرار می دهیم.
قسم به آن کسی که مرا آفرید و مرا دوباره خواهد برد ، اگر صدجان دیگر در اختیار من قرار می داد ، من هم جان هایم را برای اسلام می دادم. همانطور که امام حسین (ع) و یارانش و شهیدان این را ثابت کردند.
و ای صدام توباید بدانی که ملت ما مکتبی بزرگ شده است. نه تنها شهادت را افتخار بلکه سعادت می داند و سر و جان را فدای مکتب و اسلامش می کند و من و تمامی شهیدان دیگر با شهادت خود این را می گوییم که ای مردم هیچ وقت دست از امام برنداریدو امام را در تمامی مراحل انقلاب یاری نمایید و به جبهه ها کمک کنید به هر نحوی که می توانید تا اینکه این جنگ هرچه زودتر به پایان برسد و دیگر این که شعار مرگ برآمریکا و نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی یادتان نرودو به این شعارهایتان عمل نمایید حتی اگر به مرگ تمامی ایران و جهان تمام شود. تا آنجا که توان دارید دست از رهبری و ولایت فقیه برندارید و به این انقلاب صادقانه خدمت کنید.
پدر جان، مادر جان:
اگر من انشاءالله به درجه رفیع شهادت نائل شدم افتخار کنید که توانستید جوانی را در راه اسلام و قرآن فدا نمایید و از خداوند بخواهید که مرا جزء شهدای کربلا به حساب بیاورد و چون خود او شاهد است که من هدفی جز خدمت به اسلام و قرآن نداشتم و تقاضای من از شما خواهران و برادرانم این است اگر شهادت نصیبم شد پس از مرگ من گریه و زاری نکنید زیرا شهیدان زنده اند .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار))

ارسال نظرات
آخرین اخبار