خبرهای داغ:
توسط نشر ققنوس؛

ترجمه سومین رمان پوئرتولاس به کتابفروشی‌ها آمد

ترجمه رمان «دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود» نوشته رومن پوئرتولاس توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۹۰۵۵۵۱۲
|
۰۷ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۸

به گزارش خبرگزاری بسیج، رمان «دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود» نوشته رومن پوئرتولاس به تازگی با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، صد و چهل و چهارمین «رمان» و صد و شصت و نهمین عنوان از مجموعه «ادبیات جهان» نشر ققنوس است.

کتاب پیش‌ رو، سومین رمانی است که از این نویسنده به فارسی ترجمه و منتشر می‌شود. «سفر شگفت‌انگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود» و «ناپلئون به جنگ داعش می‌رود» دو رمان دیگری هستند که پیش از این، از پوئرتولاس با ترجمه الله‌دادی توسط همین ناشر عرضه‌ شده‌اند. این نویسنده جوان فرانسوی، سومین کتاب خود را برای ادای دین به مادرانی نوشته که همه‌چیز خود را برای فرزندانشان فدا می‌کنند.

در رمان «دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود» شخصیت زنی حضور دارد که به آفریقا سفر کرده و با دخترکی آشنا می‌شود. زن دخترک را به فرزندی قبول می‌کند و به او قول می‌دهد به محض رفتن به فرانسه، بازگردد و دختر را با خودش ببرد. اما وقتی به فرانسه برمی‌گردد، آتش‌فشانی قدیمی فوروان کرده و همه پروازها لغو می‌شود. زن چون به دخترک قول داده، خود را به آب و آتش می‌زند تا سر موعد و زمان مقرر پیش او باشد.

در ادامه داستان زن می‌بیند که همه مردم به گزینه‌های جایگزین هواپیما رو آورده و از هیچ طریقی نمی‌تواند خود را به دخترک برساند. در این بین، در همان شلوغی فرودگاه با راهبی آشنا می‌شود و دو نفر درباره کارهای عجیبی که راهب می‌تواند انجام دهد، صحبت می‌کنند. شخصیت اصلی زن این داستان، یک زن پستچی به نام پروویدانس است و از راهب می‌خواهد که او را یک‌روزه پیش دختر بفرستد. اعمال عجیب و غریبی که از راهب سر می‌زند، موجب ایجاد موج خبری در رسانه‌های جهان می‌شود.

ترجمه فارسی این رمان با خرید حق کپی‌رایت از انتشارات لودیلتانت، ناشر آن در ایران منتشر شده است.

این رمان، ۴ بخش اصلی  دارد که در مجموع ۴۴ فصل کوتاه را در خود جا داده‌اند. عناوین بخش‌های رمان به این ترتیب است: «یک پستچی زن و فهم کاملا خاص او از سس مایونز و زندگی»، «راهبان تبتی وقتی دعا نمی‌کنند، به آهنگ‌های خولیو ایگلسیاس گوش می‌دهند»، «روزی که پستچی من به اندازه ژوکوند مشهور شد» و «پایان سفر سوار بر شتری یک‌کوهانه».

این رمان نیز مانند دو کتاب پیشین پوئرتولاس، با زبان طنز نوشته شده است.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

وقتی قطار پروویدانس را به مقصد رساند، او متوجه شد به همان اندازه بین اورلی و آن معبد تبتی نقاط مشترک وجود دارد که بین لانه مورچه‌ها و قبرستان. ناگهان خیالش راحت شد. همین حالا وارد حبابی از آرامش شده بود. به نظر می‌رسید زمان در آن بخش از دنیا متوقف شده است.

اگرچه معبد فرقه کوچک آخوندک‌های دوزنده در واقع در شهر سلطنتی قرار داشت اما به هر حال به جایگاه کاروانی که سیب‌زمینی سرخ‌کرده می‌فروخت نزدیک‌تر بود تا کاخ ورسای. اگر می‌خواستی از روی بنا و کتیبه بزرگ فرفورژه‌ای قضاوت کنی که با غرور بالای درِ ورودی جای داشت، مکانِ نیایش تبتی‌ها در محل سابق یک کارخانه متروک و حقیر رنو ساخته شده بود. روی تابلوی پلاستیکی مدرن‌تری، بالای لوزیِ سیاه نشان تجاری رنو، سر زیبای آخوندکی نقاشی شده بود که همچون برگ نعنا سبز بود. همه‌چیز با وجهه لوئی چهاردهم و پرپشتی باغ‌های آندره‌ لو نوتر فاصله داشت.

پروویدانس به سوی در چوبی کوچکی پیش رفت و با کوبه‌ای طلایی که به شکل سر آخوندکی بود در زد.

او مثل آن آگهی بازرگانی که در آن جوان عیاشی درِ صومعه‌ای را می‌زد تا راهب شود اما بعد از چشیدن طعم اسنیکرز نظرش تغییر می‌کرد، اندیشید: «یه شکلات مارس برمی‌دارم و برمی‌گردم.» اما او قصد داشت تا آخر این ماجراجویی عجیب پیش برود. حالا که آن‌جا حضور داشت، کار احمقانه‌ای بود برگشتن بدون دیدنِ چیزی که آن دیوارهای آجری مرموز پنهان می‌کردند.

این کتاب با ۲۷۹ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار