محمد چگیینی
سبک زندگی اسلامی

ویژه برنامه سبک زندگی اسلامی

به گزارش خبرگزاري بسيج استان مركزي(حوزه شهدای بدر) در مورخ 97/09/14 ویژه برنامه با محوریت سبک زندگی اسلامی با حضور دکتر عین القضات کارشانس خانواده در باغ موزه دفاع مقدس شهر اراک برگزار گردید.
کد خبر: ۹۰۸۹۹۵۹
|
۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۴
بیانات دکتر عین القضات:
سبک زندگی به مجموعه رفتارهایی که افراد غالباً از خود بروز می­دهند اشاره دارد. به عبارت دیگر سبک زندگی به مجموعه رفتارها و الگوهای کنش گری هر فرد در زندگی اجتماعی اطلاق می­شود و نشان دهنده بینش نوع نگرش معانی و تفاسیر فرد در جریان زندگی روزانه و در واقع حاکی از نظام معنایی حاکم بر رفتارهای فرد است. البته سبک زندگی متأثر از دو عامل عمده است که نظام معنایی فرد تنها یکی از آن دو عامل است. عامل دوم ساختارهای پیرامون فرد در زندگی اجتماعی اوست.

براساس نظام معنایی توحیدی و خدا محور فرد موظف است در چارچوب تعیین شده توسط شریعت رفتار کند. شریعت شاهراه حرکت انسان را در مسیر زندگی مشخصی کرده است یعنی اصول و قواعد کلی حاکم بر سبک زندگی انسان را که ناشی از نظام معنایی توحیدی است بیان نموده است قواعدی داریم که شاهراه سبک زندگی اسلامی را به وجود می­آورد در واقع صراط مستقیمی داریم که سبل یا راههای فرعی ای در آن مستقر است که مشروع هستند. در واقع با حفظ بر اصول می­توان سبک های زندگی متعدد داشت این تعدد در محدوده هایی همچون مباحات و دیگر اصول و مسلمات البته بر اساس انتخاب گری مشروع به وجود می­آید.

در حوزه­ی تعریف و تعلیم سبک زندگی لازم است اصولو مسلمات را مشخص کرد و با تحفظ به آن باید رفتار شود. در محدوده­ی این اصول و مسلمات شامل مباحات و.... افراد می­توانند کنش­گری­های مشروع داشته باشند یک نفر ممکن است مراسم ازدواج را خیلی ساده برگزار نماید و فرد دیگری مراسمی میانه برگزار نماید به طور خلاصه می­توان گفت با عملکردهای متفاوت اما مشروع در محدوده­ی مباحات سبک های زندگی مختلف دینی بوجود می­آید.
سبک زندگی دینی و سبک زندگی اسلامی-ایرانی
بر اساس معنی ارائه‌شده‌ی فوق از سبک زندگی، آیا ترکیب «‌سبک زندگی دینی» ترکیبی درست و بامعنی است یا نه؟ پاسخ مثبت است. سبک زندگی دینی سبکی است که الگوهای مطرح در آن از ترجیحات دینی یا مبتنی بر مبانی دینی پدید آمده است. به لحاظ عینی ما می‌توانیم درون هر نوع فرهنگ مبتنی بر مذهب و مکتبی (اعمّ از شیعه، سنی، مسیحی، بودایی و ...) این الگو‌ها را دنبال کنیم و اتفاقاً این یکی از حوزه‌های مطالعاتی فعال در مورد سبک زندگی در مجامع علمی است. در حوزه‌ی اندیشه و فرهنگ اسلامی و شیعی هم مطالعاتی شده و می‌توان تحقیقات بسیار دیگری انجام داد، چون اسلام همه‌ی حوزه‌های زندگی را پوشش داده و برایشان دستور دارد. لذا اسلام کامل‌ترین سبک‌های زندگی را عرضه می‌کند.
اما ترکیب سبک زندگی «اسلامی-ایرانی» یعنی چه؟ آیا این یک اصطلاح توصیفی (عینی و انضمامی) است یا تجویزی (ذهنی و آرمانی)؟ به عبارتی آیا ما با واقعیتی در زندگی روزمره‌مان‌ رو‌به‌رو هستیم که می‌شود آن را سبک زندگی اسلامی-ایرانی نامید؟ یا این‌که ما مجموعه‌ای از گزاره‌ها‌، آموزه‌ها و دستور‌العمل‌های‌ برآمده از اسلام را فراهم کرده‌ایم و به مردم ایران ۱۳۹۲ می‌گوییم این‌ها را انجام دهند تا رستگار شوند؟ پاسخ این است که این ترکیب هم می‌تواند توصیفی باشد و هم تجویزی. هم در تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم و هم در زندگی روزمره‌ی مردمان امروز می‌توان به الگوهای متعدد رفتاری اشاره کرد که برآمده از ترجیحات اسلامی و شیعی است. همچنین می‌توان از میان آموزه‌های دینی، الگو‌هایی رفتاری را تجویز کرد که مردم را با توجه خصائص تاریخی و جغرافیایی‌شان بهتر از هر مرجّحی به سعادت برساند. پس این الگوی اسلامی-ایرانی از یک سو تجویز است و رو به سعادت و معنویت انسان دارد و از سوی دیگر با واقعیات زندگی انسان ایرانی و محیط او پیوند و تناسب دارد.

سبک‌های زندگی اسلامی
نکته‌ی دیگری را هم من این‌جا تذکر بدهم: آیا ما سبک زندگی اسلامی داریم یا سبک‌های زندگی اسلامی؟ این نکته بسیار مهم است. برای این که ببینیم آیا اسلام حدی از ترجیح، ذوق و سلیقه را می‌پذیرد؟ به تعبیر دیگری آیا اسلام اختیار و انتخابی افزون بر انتخاب سعادت یا شقاوت (إنّا هَدَیْناهُ السّبیلَ إمّا شاکِراً و إمّا کَفُوراً)۳ در مسیر دستیابی به کمال و قرب الی‌الله برای انسان قائل است یا نه؟ مسلّم است که انسان‌ها در پایه‌های وجودی‌شان با هم متفاوت‌اند. کسی نمی‌تواند نفی کند که پدر و مادر متفاوت، زمان متفاوت، مکان متفاوت، استعداد‌های متفاوت تربیت اجتماعی‌اند. واقعیت این است که حتی دو بچه‌ای که ‌از یک سلّول اولیه پدید آمده‌اند و درون یک خانواده بزرگ شده‌اند، با هم شبیه نیستند؛ بزرگ که می‌شوند، یکی‌شان مثلاً تند‌خو است و یکی‌شان نرمخو است‌.
پس ما باور داریم که تفاوت‌های مربوط به فضای پیدایش و آن‌چه مربوط به ذات و طبیعت افراد است و هم قبول داریم که تفاوت‌های افراد در حوزه‌ی تربیت و تأثیر‌پذیری از جامعه را. همین‌ها سبک‌های زندگی متفاوتی پدید می‌آورد یا طلب می‌کند. یعنی شما نمی‌توانید به همه بگویید یک‌جور باشند و نمی‌شود این‌گونه توصیه کرد. البته در همه‌ی ما فطرت و ماهیت انسانی در حوزه‌ی تکوین و اصول و جهت و محدوده‌ها در حوزه‌ی تشریع مشترک است، اما نقطه‌ی شروع با هم برابر نیست. حتی دو برادر هم چه‌بسا از یک نقطه شروع نمی‌کنند و این تعبیری از همین عبارت است که «الطّرق الی الله بعدد نفوس (أنفاس) الخلائق»۴. (البته بسیاری از این عبارت تعابیر غلط و تسامحی به معنی لیبرالیستی می‌کنند.)
پس نمی‌توان از همه انتظار داشت که از ابتدا از یک جا شروع کنند، چون هر کسی از یک دامنه‌ای برخاسته است، اما جهتِ حرکت، شیوه‌ی حرکت، ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های آدم‌ها یکی است، چون همه‌ انسان‌اند و در ماهیت انسانی با هم برابرند. فطرت‌های پایه یکی است‌. در اصل جریان خلقت همه‌‌ی انسان‌ها حرکت «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»۵ را طی می‌کنند. صراط یکی است. شاهراه یکی است، اما سُبُل متعدد است و البته «الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»۶. نفرموده یک سبیل. یک سبیل نیست؛ سبل است، برای این‌که هر کسی از نقطه‌ای آغاز می‌کند.
پس اسلام اقتضائات افراد را پذیرفته و نفی نکرده است: «قُل کُلٌّ یعملُ علی شاکِلَتِهِ»۷. اثر این بحث را به‌خوبی در فروعات و احکام و اخلاق اسلامی می‌بینیم که از آن به مقتضیات زمان و مکان و ارجاع به عرف و منطقة‌الفراغ و مشابه این مفاهیم تعبیر می‌کنند.
فرصتی برای نشر فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام
ما یک فرهنگ‌ بسیار غنی داریم، منتها بی‌جهت و به یک معنی و ناخواسته و ناآگاهانه اکثریت مسلمانان در مقابلش موضع گرفتند. منظورم فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام و به تبع آن، فرهنگ اسلامی-ایرانی است. متأسفانه به دلیل این‌که این فرهنگ منتسب به شیعه است، از ابتدا در مقابلش موضع گرفته شده است. در امر تبلیغ بسیاری اوقات ضرورتی ندارد که شما اسمی از شیعه ببرید، بلکه اگر همان فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام را تبدیل به سبک زندگی کنید و در اختیارشان قرار دهید، آنها می‌بینند که این حلّال مشکلات‌شان است و مطمئناً خواهند پذیرفت. این روش مورد تصدیق هر وجدان پاکی است. مکتب اهل بیت علیهم‌السلام معانی و مضامین بسیار وسیع و متعددی دارد و محدود نیست. این معانی متعدد را می‌توانیم به جلوه‌های متعددی در مصر، عربستان، افغانستان، پاکستان و ... تکثیر کنیم. اصلاً مکتب اهل بیت علیه‌السلام خودش فضاسازی می‌کند و راهش را باز می‌کند. این اتفاق مبارک تاکنون در حد کمی رخ داده است، ولی سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی‌شده نیست‌. دشمنی با این فرهنگ نیز سازمان‌یافته است، اما دوستان ما متأسفانه غیر سازمان‌یافته کار می‌کنند..
سبک زندگی غربی تهدید محض نیست
از جمله مسائل ما با غرب، اختلاف در نگرش به زندگی و سبک زندگی است. آنها مقوله‌ی لذت را مبنا قرار می‌دهند و ما تقرّب به خدا را اصل قرار می‌دهیم، ولی لذت مشروع را هم ممنوع نمی‌دانیم. سبک زندگی هم بر همین اساس شکل می‌گیرد. چند نکته نیز قابل تأمل است: اول این که یادمان باشد غرب همه‌اش سرمایه‌داری نیست و تجارب تاریخی که در آنجا وجود دارد، همه‌اش کفرآمیز نیست. اندیشه‌های اندیشمندان بزرگ را نباید از نظر دور داشت. اخلاق مسیحیت را نباید دست کم گرفت. اخلاق یهود را نباید دست کم گرفت. تأثیر آموزه‌ها و اندیشه‌های اسلامی در آن‌جا را نباید فراموش کرد. اگرچه از تحریف‌ها هم در آنها نباید غافل بود.
دوم این‌که بالأخره سیستم سرمایه‌داری در درون نظام عقلانی و با بهره‌گیری از نعمات الهی و قانون‌مندی‌های طبیعت شکل گرفته است. این‌ها واقعیت‌هایی است که در آن جامعه وجود دارد. آن‌چه در غرب به عنوان سبک(های) زندگی غرب وجود دارد، یکسره باطل نیست؛ مثل همین مفهوم سبک زندگی که اتفاقاً حاصل مطالعات و تحلیل سرمایه‌داری است و ما امروزه از آن استفاده می‌کنیم و داریم از مزایای آن می‌گوییم. عناصری در آن وجود دارد که قابل تأمل است، منتها همیشه باید توجه کنیم که آن عنصر، درونِ ترکیب است. اگر ما این عنصر را استخراج کردیم، باید توجه داشته باشیم که ایدئولوژی‌اش را همراه نیاوریم. پیشینه، کار کرد، ساختار و بافتی را که یک عنصر در آن بوده، به‌خوبی بشناسیم. جداسازی بسیار سخت است، ولی نباید حاصل اندیشه و راه‌های رفته‌ی دیگران را نادیده گرفت.
دنیای غرب -چه در حوزه‌ی نظری و چه در حوزه‌ی مصداقی و عملی- تجربیاتی دارد که باید این تجربیات را پالایش نمود و استخراج کرد و در تماس با غرب به آنها توجه داشت. آن‌چه که در دنیای غرب می‌گذرد، درست است که در نظام و گفتمان مسلط سرمایه‌داری است، اما همه‌ی غربی‌ها بی‌دین و سکولار و نامعقول نیستند. این برای تعاملات ما با دنیای غرب بسیار مهم است. هم برای این‌که ما از دستاورد آنها استفاده کنیم و هم برای این‌که ما با آنها تعامل کنیم. این قضیه باعث نشود که ما چشم روی هم بگذاریم و یک حکم کلی و عام بدهیم. این قضیه ما را از واقع‌نگری دور خواهد کرد. فرهنگ اسلامی و جامعه‌ی مسلمانان از روزی که درست شد، اصلاً نفی همه‌ی عناصر موجود در فرهنگ جاهلیت نبود. پالایش و جهت‌دهی به آن بود. مثلاً پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله روزی که آمد، فرمود: من تمام معاملات شما را امضا می‌کنم غیر از ربا «أحلّ اللهُ البیعَ و حرّم الرّبا»۱۴. فرمودند که محدوده‌ی من این است، بقیه‌ی معاملات را قبول دارم. به آنها که نگران التقاط هستند، باید گفت که ما زمانی دچار التقاط می‌شویم که با سهل‌گیری و تسامح جهان‌بینی و ایدئولوژی و مقاصد آن‌ها را با ابزارها، نمادها، طرق، تکنیک‌هایشان خلط کنیم و از فرط شوق و رعب از مسیر اعتدال خارج شویم. ما می‌توانیم از دستاورد دیگران -چه در حوزه‌ی عملی و چه در حوزه‌ی نظری- بهره ببریم و نباید خودمان را محروم کنیم و مثلاً چرخ را دوباره ابداع کنیم. نباید بن‌بست‌هایی را که دیگران آزموده‌اند، دو‌باره بیازماییم. می‌توان با بعضی از آجرهای آنها بنای خودمان را بسازیم. سبک‌های زندگی‌ای که از این رهگذر ایجاد می‌شوند، فرصت مفاهمه و ایجاد گرایش آنها را به فرهنگ غنی اسلامی با سرعتی بیشتر فراهم خواهند کرد.
ارسال نظرات
آخرین اخبار