دیدگاه نادرست به علوم کاربردی ناشی از نگاه گاهشمارانه به زمان است
به گزارش خبرگزاری بسیج، در نشستی که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با موضوع نسبت کاربرد و علوم انسانی برگزار شد، مهدی معینزاده عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به مسئله نسبت کاربرد و زمان پرداخت.
او در ابتدا به مفروضی که در دیدگاه بومیسازی علوم انسانی یا کاربردیکردن علوم انسانی است، اشاره کرد و بیان داشت: «در این دیدگاه این پیشفرض وجود دارد که گزارههایی کلی وجود دارند و باید دید چگونه آنها را به مرحله اجرا در آورد. «بر»«نامه»(دستوری که بر نامه ای نوشته شده) را اجرایی کنیم، گویی که اینها دو چیزاند، یعنی کسی که در گوشه اتاق خود تئوریپردازی میکند و کس دیگری که این فرمولها به دست او سپرده میشود تا آنها را اجرایی کند.»
او در ادامه بیان داشت: «در این دیدگاه دو مرحله داریم، یکی نظر و دیگری عمل که ناشی از تفسیر نادرستی از ارسطو است. ارسطو در چگونگی سر زدن «پراکسیس» یا عمل چند مرحله را تصویر میکند: اولین مرحله میل است، میل به انجام یا رسیدن به چیزی. دومین مرحله تأمل یا سنجش است، سوم تصمیم و چهارم هم پراکسیس یا عمل است. ابتدا میل در شما ایجاد میشود، سپس تأمل میکنید، بعد تصمیم به انجام عمل میگیرید و سپس عمل میکنید که این چهار مرحله گسترده در زمان است. در این دیدگاه که نظر و عمل از یکدیگر متمایز میشوند زمان مانند گاهشمار و همچون آناتِ پشت سر هم پیشفرض گرفته میشود.»
معینزاده در ادامه به تفسیر دوم از نظر ارسطو در باب چگونگی سر زدن پراکسیس پرداخت و عنوان کرد: «در این تفسیر دوم که توسط هایدگر از نظر ارسطو صورت گرفته مراحل از میل تا عمل اجزاء جدا از یکدیگر نیستند بلکه «لحظات» یا «moment» هستند، گویی که یک چیز از حیثهای مختلف اعتبار شده است. این تفسیر هایدگر شکاف بین نظر و عمل را پر میکند، یعنی لزومی به پیش کشیدن مسئله کاربرد نیست. در مسئله کاربرد پیشفرضِ وجود نقص در کار وجود دارد، یعنی تئوری ما به مرحله عمل نمیرسد، چیزی کار نمیکند. اُرکسیس یا میل یا اشتها کور است و باید روی آن تأملی صورت گیرد، اما هایدگر آن را «کییِر» میداند که سه معنی میدهد: یکی مراقبت از چیزی، دوم دلنگرانی و سوم انتظار. در مجموع انسان از نظر هایدگر چیزی جز «پروا» یا «اندیشه» نیست. گویی اندیشیدن یعنی «مراقبت از چیزی»، اندیشیدن برای به مقصد رساندن آن چیز و «انتظار» شکوفایی آن را کشیدن.»
معینزاده در ادامه به چرایی اینکه انسان در اندیشه هایدگر چنین است پرداخت و ادامه داد: «انسان نحوهی وجودی دارد که این نحوه وجود به او اجازه میدهد وجودش اعتبار از «کییِر» باشد، انسان همواره ناتمامیت و در حال شدن است. در این تعریف از نحوه وجود انسان زمان معنای ویژهای پیدا میکند. در این نگاه این زمان است که برخاسته از نحوه وجود انسان است.»
او در جمعبندی سخنان خود اینگونه افزود: «پس دو گونه تلقی از کاربرد میتوان داشت، یکی اینکه کاربرد عبارت از فراگیری بدنهای از علم و سپس به اجرا در آوردن آن است که ناشی از فهم غلطی از انسان، زمان و چگونگی صدور عمل از اوست و دیگر نگاهی که مجال این شکاف بین نظر و عمل و درنتیجه کاربردی کردن علم به عنوان مقولهای جدا از علم را نمیدهد.»
معین زاده در پایان، این سخن امیرالمؤمنین را مؤیدی برای گفتههای خود مبنی بر جدا نبودن حیثهای مختلف وجود انسان و نظر عمل گرفت: «ایمان عبارت است از اعتقاد در دل، جاری شدن در زبان و عمل در جوارح است» و افزود که اینگونه نیست که ما طبق گزارههایی ایمان داشته باشیم و بعد بخواهیم آن را به مرحله اجرا درآوریم، بلکه اینها «لحظه»اند یعنی هر کدام دیگری را قوام میدهد و نگه میدارد.