خبرهای داغ:
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران در گفتگو با «بسیج» عنوان کرد:

ضرورت انتخاب افراد خردمندانه به جای افراد هوشمند/ نقش و تأثیر انتخاب کاندیداهای خردمند در پیشرفت کشور

فریبرز درتاج گفت: . برای اینکه بتوانیم رهبران خردمند را وارد دولت ها کنیم، ما باید برای افراد خردمند نقش های اجتماعی ایجاد کنیم و آن ها را در نهاد های مهم به کار گیریم.
کد خبر: ۹۲۱۹۸۵۷
|
۰۱ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۸:۵۱

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری بسیج، فریبرز درتاج رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران گفت: «هوشمندى خردمندى»و درنتیجه استفاده از «هوش» و غفلت از «عقل یا خرد» است؛ ازاین رو، چه بسیار با افرادى مواجه مى شویم که هوش خود را به کار مى گیرند اما از عقل خود بهره نمى برند و افراد هوشمندى شده اند که خردمند نیستند و  متاسفانه «هوش ورزی» خود یا دیگران را به معنای «خردورزی» می پندارند.


وی ادامه داد: حاصل این شیوه از زندگى، پیشرفت در امور ظاهرى و دنیوى، و سیر قهقرایى در امور باطنى و معنوى است. ازاین رو، در عصر حاضر با دانشمندانى مواجه می شویم که در مسیر شناخت مخلوقات پیش می روند اما با خالق آنها کارى ندارند؛ وکیلان باهوشى را در دادگا ه ها می بینیم که با «داد و حق » کارى ندارند و تنها در اندیشۀ رسیدن به پیروزى در پروندة خود هستند. انسان¬هاى کوچه و بازار نیز گویا وضعشان بهتر نیست زیرا  شتابان در تجمیع مال می کوشند و تمام همت و فرصتشان را صرف امور دنیوى می کنند ولى از کمال نفس خویش غافل شده اند.


رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران اظهار کرد: ما در جامعه ای زندگی می کنیم که کارآیی و نتایج را ارج می نهد ، جایی که به نظر می رسد تنها باهوش ترین افراد می توانند موفق شوند. با این حال ، فقط افراد خردمند به خوشبختی واقعی دست می یابند. این امر به این دلیل است که آنها سعی می کنند کار درستی انجام دهند و خوش بین هستند. افراد باهوش کارآمد هستند و از استانداردهای بالایی برخوردار هستند. به همین دلیل ، وقتی همه چیز انتظارات آنها را برآورده نکند ، ممکن است ناامید شوند. آنها غالباً هدفمند هستند و به دنبال نتایج مشخص هستند.این دیدگاه اغلب باعث اضطراب آنها می شود. دلیل این امر آن است که افراد دارای ضریب هوشی بالا اغلب تحمل ضعف را برای عدم اطمینان ندارند. این دقیقاً همان چیزی است که آنها را از افراد خردمند جدا می کند. افراد خردمند بهتر قادر به پذیرش وقایع غیر منتظره و بدون برنامه ریزی هستند. آنها می دانند که چگونه به عقب برگردند و نگاهی آرام و با بصیرت به واقعیت نشان دهند.(استرنبرگ،2018)


فریبرز درتاج در ادامه عنوان کرد: با ورود به اواسط قرن بیست و یکم جهان با چالش هایی مواجه خواهد شد که کمتر کسی انتظار دارد با آن روبرو شود. این مشکلات شامل انکار تغییرات آب و هوایی ، تروریسم و قدرت های هسته ای است که به نظر می رسد برای استفاده از سلاح های هسته ای خود آماده هستند و بنابراین به طور بالقوه ویرانی های بی سابقه ، فقر و افزایش اختلاف درآمدی ، نابودی کامل تعداد زیادی از رهبران به اصطلاح سیاسی ، افزایش تعداد کشته ها در نتیجه عدم موفقیت آنتی بیوتیک های مدرن در مبارزه با بیماری در این لیست قرار می گیرد (به استرنبرگ ، 2018 ؛ استرنبرگ ، نوسباوم ، و گلوک ، 2019). در اینجا آنچه که در جهان اتفاق می افتد مضحک است: که میانگین ضریب هوشی در سراسر جهان در طول قرن 20 تا 30 نمره افزایش یافته است - دو انحراف استاندارد (فلین ، 1987 ، 2016) .


استاد دانشگاه علامه طباطبایی خاطر نشان کرد: اما مشکلات این نوع به سادگی توسط واقعیت ها ، ارقام و تجزیه و تحلیل حل نمی شود. همه آنها شامل منافع رقابتی می شوند و نیازها و خواسته های طرف های ذیربط باید با توازن منافع افراد و گروه های خاص در برابر منافع افراد و گروه های دیگر برطرف شوند. همانطور که فیشر و یوری (2011) خاطرنشان کردند ، همه مواضع لزوماً به همان اندازه توجیه نمی شوند. به همین دلیل است که شخص باید به جای مواضع، روی منافع رقیب متمرکز شود.وقتی چنین تعادلی درگیر می شود، مسائل فقط با استفاده از خرد حل می شوند.(استرنبرگ،2018)


وی گفت: مسائلی مانند تغییر اوضاع یا نابرابری جهانی ترسناک است. متأسفانه ترس یک دشمن طبیعی ذهنیت خردمند است. وقتی مردم می ترسند، بیشتر از "گروه خود"  - یعنی دوستان و خانواده خود ، افرادی که آنها را شبیه به خودشان می دانند - محافظت می کنند و "گروههای بیرونی" را بی ارزش جلوه می دهند - افرادی که به نظر می رسد متفاوت هستند یا متفاوت از آنها فکر می کنند (به عنوان مثال ، ریک ، مانیا ، و گاورنر ، 2006). بنابراین ، وقتی با خطرات روبرو هستیم ، ما به جای جستجوی خرد ، راه حل های متعادل و یک خوب مشترک ، به دنبال راه حل های احمقانه و ساده ، سطحی و ناعادلانه هستیم.


فریبرز درتاج در ادامه افزود:افزایش قطب های سیاسی و محافظت زیاد از گروه های خودی، باعث شده که  مردم یک جناح، مردم جناح را تحقیر کنند و بالعکس ، و این باعث می شود طرفین به جستجو برای پیدا کردن یک میانه برای ایجاد گفتگوی سازنده نبپردازند.( گلوک، استرنبرگ، نوسباوم،2019)
 
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران تصریح کرد: اگر از مردم بپرسیم که آیا آنها می خواهند یک شخص خردمند کشورشان را رهبری کند احتمالاً پاسخی که می دهند بله است؛ ولی با این حال مردم به سیاستمداران پوپولیستی رأی می دهند که تنها هدف آنها سودآوری حداکثری و تخریب نهادهای دموکراتیک است (لویتسکی و زبلت ، 2018 ؛ لوئیس ، 2018).


استاد دانشگاه علامه طباطبائی به بیان علت انتخاب پوپولیست ها توسط مردم پرداخت و اظهار کرد: تقریباً در سرتاسر جهان ، شاهد ظهور سیاستمداران پوپولیستی هستیم که می توانند در انتخابات با پیام های جسورانه و ساده پیروز شوند و سپس اقدام به تخریب نهادهای دموکراتیک کنند (لویتسکی و زیبالت،2018). آیا مردم به ناچار پوپولیستها را انتخاب می کنند چون که آنها فقط جذاب تر از سیاستمدارانی با دیدگاه های متعادل تر هستند؟ مطمئناً خیر؛ پیام های ساده و قوی (و اغلب کمی احمقانه) مطمئناً افرادی که از ناامنی و بی ثباتی در حال رشد اطرافشان عصبانی و ترسیده اند را جذب خود می کند. در نتیجه پوپولیست ها را به جای خردمندان انتخاب می کنند. رهبران پوپولیستی و رسانه های مدرن از اشتعال یک ذهنیت غیر خردمندانه از ترس و نفرت مردم و از طریق پیام های ساده و تحریف شده در مورد وضعیت جهان- سود می برند (گلوک و همکاران،2019)


فریبرز درتاج ادامه داد:افراد و رهبران خردمند و بدون خرد هر کدام متفاوت عمل می کنند. افراد و رهبران خردمند در جستجوی خیر مشترک برای جامعه هستند. آنها حامی دیگران هستند و به دنبال کاهش تبعیض هستند نه اینکه سعی کنند مردم را گرد هم آورند. آنها از خلاقیت خود برای اهداف خوب استفاده می کنند و معمولاً از نظر تحلیلی بسیار قوی هستند (استرنبرگ ، 1984 ؛ استرنبرگ ، و هیدلوند ، 2002)، اما این افراد ممکن است مورد تحسین واقع نشوند چون آنها عمیقا اخلاقی هستند، و ممکن است دیگرانی که مثل آنها نیستند را بترسانند. افراد و رهبران  بدون خرد تمایل دارند بیشتر به دنبال خود و کسانی باشند که به نوعی رابطه مبادله ای دارند - یعنی احساس می کنند شخص دیگری به آنها چیزی بدهکار است و چیز دیگری را مدیون دیگران هستند. آنها جدا از منافع شخصی خود ، به دیگران اهمیتی نمی دهند. آنها عقل و خرد و ارتباط عاطفی با دیگران ندارند. تمایل دارند سازمانهایی را که آنها رهبری می کنند از بین ببرند و برای افرادی که با آنها در رابطه اند مخرب هستند.


وی به چگونگی ورود افراد خردمند به دولت اشاره کرد و خاطر نشان کرد: افراد خردمند هم می توانند در انتخابات پیروز شوند، اما پیروزی در انتخابات با خرد ممکن است بسیار سخت تر از پیروزی از راه بازی با ترس و عصبانیت مردم (روشی که پوپولیست ها در پیش می گیرند) باشد. بعید به نظر می رسد که سیاستمداران خردمند به زودی بتوانند ما را نجات دهند - حتی اگر آنها کاندید انتخابات شوند، ممکن است در انتخاب شدن در اوضاع وخیم سیاسی امروز ، مشکل داشته باشند. برای اینکه بتوانیم رهبران خردمند را وارد دولت ها کنیم، ما باید برای افراد خردمند نقش های اجتماعی ایجاد کنیم و آن ها را در نهاد های مهم به کار گیریم.(استرنبرگ، 2018؛ گلوک و همکاران، 2019)

 

 

 

ارسال نظرات
پر بیننده ها