ماجرای جالب ازدواج اولین فرمانده گردان شهید کهگیلویه و بویراحمد
به گزارش خبرگزاری بسیج کهگیلویه و بویراحمد, سردار شهید جاویدالاثر عبدالله نجفی، نخستین فرمانده گردان شهید استان کهگیلویه و بویراحمد، شهریور 1342 درروستای بیدشاهی (کهوا) از توابع شهرستان بویراحمد به دنیا آمد. از آنجا که در شب عاشورای حسینی متولدشد، به یاد عاشورای حسینی، نام عبدالله را برایش انتخاب کردند.
آن سردار شهید والامقام که تا دورۀ راهنمایی در کلاس درس حاضر شد، ترک تحصیل کرد و در مکتب حسینی، درس ایثار و شهادتآموخت. در تظاهرات آغاز انقلاب اسلامی 1357 حضور فعال داشت و در سال 1358 با تشکیل سپاه پاسداران ، به آن نهاد انقلابی پیوست و در پاوه، به یاری شهید چمران شتافت.
سال 1360 ،به توصیه شهید میثمی با برپایی مراسم ساده اي با مهریه یك جلد كلام الله مجید به نیت پاكي و روشنی آغاز زندگي و قرائت خطبه عقد از سوي خود شهید میثمي ازدواج کرد.
بعد از تأهل، با گذشت چند روز دوباره تصمیم به رفتن گرفت و با خانواده و نوعروسش وداع كرد و رفت.
شهید جاویدالاثر عبدالله نجفی، در مرحلۀ دوم عملیات بیت المقدس، 18 /2 /1361 در مقام فرمانده گردانی، گردان امام هادی )ع( از تیپ امام حسین)ع( اصفهان به شهادت رسید.
آن فرمانده دلاور که سرلشکر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره وی گفته است:» ما فرمانده گردانی می-خواهیم که همچون شهید نجفی آر پی جی به دست جلوی گردان حرکت کند.
چگونگی شهادتش درخاطرات فتاح محمدی تحت عنوان» فتاح«، اینگونه آمده است:» عراقی ها منتظر تسلیم شدن ما بودند. ناگهان عبدالله نجفی دو نارنجک را که تنها دارایی اش بود، از ضامن خارج کرد و با صدای الله اکبر از
جایش بلند شد تا آنها را به سمت تانک های عراقی پرتاب کند. اما گلوله های دشمن زودتر به عبدالله
اصابت کردند. وقتی به زمین می افتاد، دستهایش را زیر شکم خود برد تا انفجار نارنجکها به بقیه
آسیب نرساند. نارنجک ها بدنش را متلاشی کردند«؛ بنابراین، پیکر مطهر وی دیگر به وطن بازنگشت.
شاعر شهیر هم استانی، حاج فریدون داوری دربارۀ آن شهید والامقام سروده است:
ای نجفی مرد خوش عنوان ایل اولین فرماندهی گردان ایل
افتخار مردم استان ما جلوۀ آیینه ی ایمان ما
دیدگانت جلوه ی احسان ما در حریم دولت قرآن ما
میتپیدی در دل ایران ما مرد خوشرو، مرد خوشپیمان ما
اولین فرمانده ی مردان عشق گل نمودی در دل میدان عشق
در میان لهجه ی باران عشق نظم فرمان تو بود فرمان عشق
آن خویش و آن دل با آن عشق میتپیدی در دل یاران عشق
جان گذاشتی بر سر پیمان عشق خوش درخشیدی تو در پایان عشق
انتهای پیام/