
به گزار خبرگزاری بسیج از قم،متن این یادداشت بدین شرح است:
مختصری از جریان غدیر خم
در روایات فراوانی که در این زمینه از شیعه و سنی نقل شده در عین اینکه همه یک حادثه را تعقیب میکنند خبر از یک واقعی مهمی را میدهد.
مرحوم علامه امینی اعلی الله مقامه الشریف صاحب کتاب الغدیر حدیث غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه و یاران پیامبر و با اسناد و مدارک از ۸۴ نفر از تابعین و از ۳۶۰ نفر از دانشمندان و کتب مشهور و معروف اسلامی نقل کرده است که نشان میدهد حدیث مزبور از روایات قطعی و متواتر است و اگر کسی در تواتر این روایت شک و تردید کند باید گفت که او هیچ روایت متواتر را نمیتواند بپذیرد.
شیخ کلینی صاحب اصول کافی روایت کرده است که حضرت رسول پس از هجرت از مکه به مدینه ده سال در مدینه ماند و حج به جا نیاورد تا اینکه در سال دهم هجرت بنا به در خواست خداوند متعال آماده برگزاری حج گردید.
رسول خدا امر کرد که موذنان با صدای بلند بین تمام مسلمین اعلام کنند که امسال پیامبر خدا به حج میرود. پس هر که استطاعت و توانایی آمدن به حج را دارد جهت رفتن به حج مهیا شود..
پس همه جهت رفتن به حج همراه رسول الله آماده شدند و در همه حال تابع آن حضرت بودند و نگاه میکردند آنچه آن حضرت به جا میآورند به جا بیاورند و آنچه میفرمایند اطاعت کنند.
چهار روز از ماه ذیقعده مانده بود که رسول خدا به اتفاق همراهان از مدینه خارج شدند و روز چهارم ذی الحجه بود که داخل مکه شدند. شیخ مفید و طبرسی روایت کردهاند که، چون حضرت رسول از اعمال حج فارغ شدند متوجه مدینه گردیدند و حضرت امیرالمومنین علیه السلام و سایر مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند. قلبها در هالهای از روحانیت فرورفته بود و لذت معنوی این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت.
یاران پیامبر که عدد آنها فوق العاده زیاد بود و تعداد آنها را از ۹۰ هزار تا ۱۲۴ هزار نفر ذکر کردهاند از خوشحالی درک این فیض و سعادت بزرگ در پوست نمیگنجیدند.
نه تنها مردم مدینه در این سفر پیامبر را همراهی کردند بلکه مسلمانان در نقاط مختلف جزیره العرب نیز برای کسب یک افتخار تاریخی بزرگ به همراه پیامبر آمده بودند. آفتاب حجاز آتشی بر کوهها و درهها میپاشید، اما شیرینی این سفر روحانی بی نظیر همه چیز را آسان میکرد. ظهر نزدیک شده بود کم کم سرزمین جحفه و سپس بیابانهای خشک و سوزان غدیرخم از دور نمایان میشد. اینجا در حقیقت چهار راهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا میکند. راهی به سوی مدینه در شمال و راهی به سوی سرزمین یمن در جنوب و راهی به سوی عراق در شرق و راهی به سوی غرب و سرزمین مصر پیش میرود و در همین جا باید آخرین خاطر و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت نقطه پایانی در مأموریتهای موفقیتآمیز پیامبر بود از هم جدا شوند و روز پنجشنبه سال دهم هجرت بود و درست ۸ روز از عید قربان میگذشت ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر به همراهان داده شد مسلمانان با صدای بلند آنهایی را که در پیشاپیش قافله بودند به بازگشت دعوت کردند و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند.
خورشید از خط نصف النهار گذشت. بلال موذن پیامبر با صدای اذان مردم را به نماز دعوت کرد. مردم به سرعت آماده نماز شدند، اما هوا به قدری داغ بود که بعضیها مجبور بودند قسمتی از عبای خود را زیر پا و طرف دیگر آن را به روی سر بیفکنند در غیر این صورت ریگهای داغ بیابان و اشعه آفتاب پا و سر آنها را ناراحت میکرد.
نه سایه بانی در صحرا به چشم میخورد و نه سبزه و گیاه و درختی جز تعدادی درخت لخت و عریان بیابانی که با گرما با سرسختی مبارزه میکردند. جمعی به همین چند درخت پناه برده بودند. پارچهای بر یکی از این درختان برهنه افکندند و سایه بانی برای پیامبر ترتیب دادند، ولی بادهای داغ به زیر این سایه بان میخزید. گرمای سوزان آفتاب را در زیر آن پخش میکرد. نماز ظهر تمام شد. مسلمانان تصمیم داشتند فوراً به خیمههای کوچکی که با خود حمل میکردند پناهنده شوند، ولی پیامبر اسلام به آنها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک پیام تازه الهی که در ضمن خطبه مفصلی بیان میشد خود را آماده کنند کسانی که از پیامبر فاصله داشتند چهره ملکوتی آن حضرت را در لابلای جمعیت نمیتوانستند مشاهده کنند لذا منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار به جا آورد و خود را به خدا سپرد و سپس مردم را مخاطب قرار داد و چنین فرمود:: من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده و از میان شما میروم. من مسئولم شما هم مسئولید. شما درباره من چگونه شهادت میدهید؟ مردم همه صدا بلند کردند و گفتند: ««نشهد انک قد بلغت و نصحت و جهدت فجزاک الله خیرا.»»
ما گواهی میدهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را انجام دادی و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودی. خداوند تو را جزای خیر دهد.
سپس پیامبر فرمود: آیا
شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز میدهید؟ همه گفتند: آری؛ گواهی میدهیم.
رسول خدا فرمود::خداوندا گواه باش.
بار دیگر فرمود::ای مردم! آیا صدای مرا میشنوید؟ گفتند: آری.
به دنبال آن سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صدای زمزمه باد چیزی شنیده نمیشد پیامبر فرمود:: اکنون بنگرید با این دو چیز گران مایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار میگذارم چه خواهید کرد؟!
یکی از میان جمعیت فریاد زد کدام دوچیز گرانمایه یا رسول الله؟
پیامبر اکرم بلافاصله فرمود:: اول ثقل اکبر کتاب خداست که یک سوی آن به دست پروردگار و سوی دیگرش در دست شماست. دست از دامن آن بر ندارید تا گمراه نشوید و، اما دومین یادگار گرانقدر من اهل بیت من هستند و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند. از این دو پیشی نگیرید که هلاک میشوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد. ناگهان مردم دیدند پیامبر به اطراف خود نگاه میکند گویا کسی را جستجو میکند؛ همین که چشمش به علی علیه السلام افتاد خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد آنچنان که سفیدی زیر بغل هر دو آنها نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست ناپذیر اسلام است.
در اینجا صدای پیامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود::ای مردم چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟ گفتند: خدا و پیامبر دانا ترند. پیامبر فرمود:: خدا؛ مولا و رهبر من است و من مولا و رهبر مومنان هستم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم و اراده من برای ارادهی آنها مقدم است. سپس فرمود:: ««من کنت مولا فهذا علی مولا»» هر کس من مولا و رهبر او هستم علی مولا و رهبر اوست. پیامبر این سخن را ۳ بار و به گفته بعضی از روایات حدیث چهار بار تکرار کرد.
دعای پیامبر
پیامبر به دنبال آن سر به سوی آسمان بلند کرد و عرض کرد: ««خداوندا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار و یارانش را یاری کن و آنها که او را یاری نکنند از یاری خویش محروم ساز و لعنت کن کسی که او را انکار میکند»»
سپس فرمود:: آگاه باشید همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند.
نزول جبرئیل امین
خطبه پیامبر به پایان رسید؛ عرق از سر و روی پیامبر و علی علیه السلام و مردم فرو میریخت و هنوز صفوف جمعیت از هم متفرق نشده بود که امین وحی خدا؛ جبرئیل امین نازل شد و این آیه مبارکه را بر پیامبر خواند: ««الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»»
امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و راضی شدم برای اینکه اسلام دین شما باشد.
پیامبر (ص) فرمود:: خداوند متعال بزرگ است همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرده و از نبوت و رسالت من و ولایت علی علیه السلام.
پس از من راضی و خشنود گشت.
عید سعید غدیر خم را بر امام زمان؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی، ولی امر مسلمین جهان حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) و همه مسلمین و شیعیان جهان تبریک و تهنیت عرض مینمایم.
سید حسن حسینی نوده
مدیر روابط عمومی سپاه امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)