معاونت بررسی و گفتمان‌سازی سازمان بسیج اساتید کشور مطرح کرد:

تحولات افغانستان و ابهام استراتژیک

پیشروی طالبان در افغانستان، مسئله‌ی ساده‌ای نیست که براحتی بتوان در قبال آن بی‌تفاوت بود؛ زیرا این گروه اگرچه به ایران اعلام کرده که در صورت تشکیل دولت، مزاحمتی برای ایران نخواهد داشت، اما باتوجه به وابستگی‌های عمیق آن به دشمنان منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی و همچنین سوابق آن، اعتماد به وعده‌‌ی آنها نمی‌تواند معقول باشد.
کد خبر: ۹۳۵۷۵۸۹
|
۲۳ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۶
به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، معاونت بررسی و گفتمان‌سازی سازمان بسیج اساتید کشور در تحلیلی در بحث تحولات کنونی افغانستان آورده است:

تحولات کنونی افغانستان را باید در بستر و جورچین تحولات سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه‌ای و حتی بین‌المللی دید. در این راستا باید به شکست طرح آمریکا در منطقه، قدرت‌گیری روزافزون مقاومت بویژه بعد از جنگ 12 روزه اخیر فلسطین و قدرت‌گیری روزافزون چین و روسیه در صحنه بین‌المللی توجه کرد. مبتنی بر این عوامل، آمریکا در منطقه دکترین عملیاتی خود را تغییر داده و به سمت دورکردن خود از تیررس تهدید و به میدان آوردن نیروهای نیابتی رفته است. 

تحولات افغانستان و ابهام استراتژیک

تحرکات نظامی اخیر طالبان در افغانستان، به طور کلی ریشه در دو قضیه اساسی دارد: به بن‌بست رسیدن توافق طالبان با آمریکا و به نتیجه نرسیدن یا شکست مذاکرات طالبان با دولت افغانستان.

راهبرد طالبان مبتنی بر رویکرد جنگ - گفت‌وگو است. این راهبرد مبتنی بر این اصل است که در عرصه میدانی طالبان قدرت خود را به حداکثر برساند و به نوعی به دنبال بیشینه‌سازی قدرت است تا بتواند از طریق کسب دستاورد در عرصه میدانی، نتایج آن را در عرصه سیاسی و گفتگوها کسب نماید. طالبان اکنون بر مناطق شمالی افغانستان متمرکز است.

 آمریکایی‌ها اکنون در قبال تحولات افغانستان اعلام کرده‌اند که در مسائل داخلی افغانستان دخالت نمی‌کنند؛ سیاستی که در عمل به معنای باز گذاشتن دست طالبان در افغانستان است.

جمهوری اسلامی ایران بنا بر سیاست و راهبرد همیشگی خود، خواستار حل مشکلات افغانستان مبتنی بر مصالح ملی و داخلی این کشور است، اما در عین حال، مخالف بهم خوردن توازن در افغانستان است. براین اساس، در عین آنکه طالبان نباید احساس کند که جمهوری اسلامی در مقابل وی قرار دارد، اما باید دقت شود که بدون ایجاد حساسیت، درصدد ایجاد تعادل قدرت و بازدارندگی برای خود در صحنه‌ی داخلی افغانستان باشیم. درواقع، برآورد طالبان نباید به گونه‌ای باشد که تصور کند، جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده است که صحنه‌ی افغانستان تغییر کرده است. باید به طالبان گوشزد شود که هرگونه تحول در افغانستان براحتی امکان‌پذیر نیست و باید بر شکل گیری مذاکرات بین الافغانی برای رسیدن به یک دولت وحدت ملی تمرکز نماید.

تحولات کنونی افغانستان را چگونه تحلیل کنیم؟

تحولات کنونی افغانستان را باید در بستر و جورچین تحولات سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه‌ای و حتی بین‌المللی دید. غرب آسیا بویژه ایران در کانون این تحولات قرار دارد؛ تحولاتی که نه تنها تعیین‌کننده‌ی نظم جدید منطقه‌ای هستند، بلکه بر آینده‌ی نظام بین‌الملل و اقتصادسیاسی بین‌الملل هم تأثیرگذار خواهد بود. این تحولات، برآیند تقابل دو جبهه است؛ جبهه‌ی مقاومت در برابر جبهه‌ی استکبار. تحولات سال 2001 (حمله‌ی آمریکا به افغانستان و متعاقب آن، حمله‌ی این کشور به عراق) نقطه‌ی عطف و شروع این تحولات محسوب می‌شود که البته برآیند آن تاکنون به نفع جبهه‌ی مقاومت بوده است. این در حالی است که این جبهه و رأس آن؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران در این مدت فشارهای سنگینی را متحمل شده است. به طور مشخص‌تر باید گفت که مهمترین تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی که تحولات افغانستان را باید در ذیل آنها دید، عبارت‌اند از:

1- شکست طرح آمریکا در منطقه(خاورمیانه بزرگ)؛ نکته جالب توجه در این میان این است که امروز موقعیت آمریکا در منطقه در مقایسه با زمان حمله‌ی این کشور به افغانستان، بسیار متزلزل است؛ زیرا هم طرح آمریکا در منطقه شکست خورده است و هم متحدان منطقه‌ای آمریکا تضعیف شده و با مشکل مواجه هستند بویژه سعودی‌ها و صهیونیست‌ها.

2- قدرتمندتر شدن جبهه‌ی مقاومت بویژه بعد از جنگ 12 روزه اخیر در فلسطین از نتایج این جنگ و پیروزی متعاقب مردم مظلوم فلسطین می‌توان به فرورفتن صهیونیست‌ها در لاک دفاعی و حفظ موجودیت خود(این در حالی است که پیش از این صهیونیست‌ها همواره درصدد توسعه سرزمینی خود بوده‌اند)، شکست طرح معامله‌ی قرن، برداشته شدن سایه‌‌ی تهدید رژیم غاصب اسرائیل از سر لبنان و سوریه و... اشاره کرد. در همین راستا باید به انتخابات سوریه و پیروزی قاطع بشار اسد در این انتخابات و همچنین پیروزی ‌آقای‌رئیسی در جمهوری اسلامی ایران هم به عنوان تحولاتی که در تقویت موقعیت مقاومت در سطح منطقه مؤثر بوده‌اند، اشاره کرد.

3- چالش‌سازی فزاینده‌ چین و روسیه علیه منافع آمریکا؛

علاوه بر موارد بالا، در بعد بین‌المللی، امروزه آمریکا با قدرت‌گیری و در نتیجه، چالش‌گری فزاینده‌ی چین و روسیه مواجه است. مبتنی بر این واقعیت‌ها، آمریکا به سمت تغییر «دکترین عملیاتی»(نه تغییر راهبرد) خود در منطقه رفته ‌است. نقطه کانونی این تغییر دکترین، «دور کردن خود از تیررس تهدید و به میدان آوردن نیروهای نیابتی» است. ارکان این تغییر دکترین عملیاتی آمریکا در منطقه عبارت‌اند از:

1- تلاش برای بی‌دولت‌سازی در عراق و افغانستان که می‌توان تحرکات طالبان در افغانستان را در این راستا تحلیل کرد؛

2- وارد کردن داعش به منطقه بویژه در عراق نه به صورت سازمانی، بلکه به صورت امنیتی و پراکنده؛

3- خارج کردن نیروهای خود از افغانستان، به گونه‌ای که تعداد نظامیان آمریکا در افغانستان، در سیر کاهشی از 120هزار نفر امروز به کمتر از 1000 نفر رسیده است. نکته مهم در این خصوص آن است که آمریکا نظامیان خود در افغانستان را به آمریکا برنگردانده است، بلکه آنها را در سطح منطقه توزیع کرده است. معنی این اقدام آمریکایی‌ها آن است که درصدد هستند تا در صورت لزوم از این نیروها استفاده کنند.

4- اختیار و اجازه دادن به ترکیه در سطح منطقه، بویژه در ارتباط با عراق. تحرکات و پیشروی‌های اخیر ترکیه در داخل خاک عراق را باید در این راستا تحلیل کرد.

مبتنی بر این تغییر دکترین عملیاتی، آمریکایی‌ها اکنون در قبال تحولات افغانستان اعلام کرده‌اند که در مسائل داخلی افغانستان دخالت نمی‌کنند؛ سیاستی که در عمل به معنای باز گذاشتن دست طالبان در افغانستان است و می‌تواند رکن اول تغییر دکترین عملیاتی آمریکا در منطقه را محقق کند.

راهبرد طالبان

با توجه به پیشروی‌های طالبان در برخی مناطق شمالی افغانستان، اکنون سؤال این است که راهبرد این گروه چیست وبه دنبال چه اهدافی از انجام این عملیات‌ها می‌باشد؟ در پاسخ می‌توان به چند نکته اشاره کرد:

1- راهبرد طالبان مبتنی بر رویکرد جنگ - گفتگو است. این راهبرد مبتنی بر این اصل است که در عرصه میدانی طالبان قدرت خود را به حداکثر برساند و به نوعی به دنبال بیشینه‌سازی قدرت است تا بتواند از طریق کسب دستاورد در عرصه میدانی، نتایج آن را در عرصه سیاسی و گفتگوها کسب نماید. براین اساس، راهبرد ابتدایی طالبان تصرف مناطق جغرافیایی است. طالبان بارها اعلام کرده که هیچ مرکز استانی را تصرف نخواهد کرد و تاکنون نیز هیچ مرکز استانی را تصرف نکرده است، اما از 34 استان افغانستان، 15 استان در محاصره کامل این گروه قرار دارد؛ یعنی شهرهای اطراف مراکز استانی را تصرف کرده است. همچنین از 399 شهرستان افغانستان چیزی نزدیک به 80 شهر در تصرف طالبان است.

2- تسلط بر بزرگراه‌ها و شاهراه‌های ارتباطی برای عدم رسیدن کمک‌های لجستیکی به نیروهای امنیتی و نظامی؛

3- تسلط بر گذرگاه‌های مرزی برای فلج کردن عقبه اقتصادی دولت و کسب درآمد برای خود. تاکنون طالبان 4 گذرگاه مرزی افغانستان را تصرف کرده است. در عملیات‌های اخیر در شمال نیز طالبان موفق شد گذرگاه مهم شیرخان بندر در مرز تاجیکستان را به تصرف خود درآورد.

راهبرد آمریکا

آمریکا براساس طرح تشکیل دولت انتقالی که در آن حضور طالبان را به عنوان یک گروه پذیرفته‌اند، در مقطع فعلی نیز همین راهبرد را اتخاذ کرده ‌است؛ یعنی مشارکت حداکثری طالبان در قدرت. به همین دلیل در مواقع مختلف به دولت افغانستان فشار آورده‌ است تا طالبان در قدرت بماند. این راهبرد نتیجه روشنی دارد و آن نیز ایجاد جنگ داخلی در افغانستان است. از سوی دیگر، آمریکایی‌ها اعتقاد دارند که 20 سال در افغانستان جنگیده‌اند و دستاورد خاصی را کسب نکرده‌اند و تنها گروهی که می‌تواند منافع واشنگتن را تأمین کند، طالبان است. این منافع مشتمل بر موارد ذیل است:

الف)عدم کشته شدن نیروهای آمریکایی؛

ب) کنترل کشورهای منطقه همچون ایران، روسیه و چین؛

ج) ایجاد ناامنی در سطح داخلی افغانستان برای کنترل گروه‌های مخالف خود؛

د) امتیاز گرفتن از دولت افغانستان با بزرگ‌نمایی تهدیدی به نام طالبان.

البته باید اشاره کرد که آمریکا بنا بر شروط خاصی از سهیم شدن طالبان در قدرت حمایت خواهد کرد که یکی از شروط آن، عدم‌ارتباط طالبان با القاعده است.

در همین ارتباط باید گفت که در بحبوحه جنگ کنونی، اشرف غنی به همراه عبدالله عبدالله به آمریکا سفر کردند. اولاً این سفر از قبل برنامه ریزی شده بود و ثانیاً شتاب در این سفر به خاطر مسائل کنونی بود. اشرف غنی در این سفر به دنبال سه هدف بود:

  •  تثبیت حضور نظامی آمریکا در افغانستان و حفظ نیروهای آمریکایی در افغانستان؛
  •  جذب کمک‌های مالی و نظامی؛
  •  جلوه دادن خود به عنوان رئیس دولت در افغانستان.

در رابطه با حضور وتثبیت نیروهای آمریکا در افغانستان، آمریکایی‌ها این امر را نپذیرفتند و اعلام کردند که تا تاریخ مقرر از این کشور خارج خواهند شد و سرنوشت افغانستان را باید خودتان تعیین کنید. در رابطه با کمک‌های مالی و نظامی، آمریکایی‌ها اعلام کردند که مساعدت‌هایی را صورت خواهند داد، اما در مورد هدف سوم، آمریکایی‌ها قبل از سفر نیز اعلام کردند که عبدالله عبدالله باید در این سفر حضور داشته باشد.

راهبرد ایران

جمهوری اسلامی ایران بنا بر سیاست و راهبرد همیشگی خود، خواستار حل مشکلات افغانستان مبتنی بر مصالح ملی و داخلی این کشور است، اما در عین حال، مخالف بهم خوردن توازن قوا در افغانستان است. در این زمینه، برخی سؤال می‌کنند که ایران با طالبان مذاکره کرده و این مذاکرات به معنای داشتن رابطه با طالبان و حمایت از این گروه است. در این رابطه، ذکر چهار نکته حائز اهمیت است:

  1. همکاری یا مذاکره ایران با طالبان فقط در راستای حل مشکلات داخلی افغانستان و رسیدن به یک وحدت ملی است.
  2. همکاری ایران با طالبان در راستای گسترش و تثبیت جغرافیایی طالبان نبوده و نخواهد بود.
  3. ایجاد رابطه با طالبان تاکتیکی است نه راهبردی. درواقع، در سال‌های اخیر به دلیل درگیر بودن در مرزهای غربی کشور، تدبیر تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران امنیتی کشور آن بود که به صلاح نیست در شرق کشور هم جبهه‌ای گشوده شود. براین اساس، تلاش شد تا با ارتباط‌گیری با طالبان، مواضع تقابلی آن در قبال ایران تعدیل شود.
  4. در مذاکراتی که با طالبان صورت گرفته و منجر به توافقات شفاهی شده بود، بر مواردی چون برخورد با داعش در داخل افغانستان توسط طالبان، خودداری از حمله به شیعیان و مردم بی‌گناه، تأمین امنیت مرزها و مقابله با دشمنان خارجی در داخل افغانستان تأکید شده بود که طالبان به همه‌ی این موارد پای‌بیند بوده است.

چه باید کرد؟

واقعیت آن است که پیشروی طالبان در افغانستان، مسأله‌ی ساده‌ای نیست که براحتی بتوان در قبال آن بی‌تفاوت بود؛ زیرا این گروه اگرچه به ایران اعلام کرده که در صورت تشکیل دولت، مزاحمتی برای ایران نخواهد داشت، اما باتوجه به وابستگی‌های عمیق آن به دشمنان منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی و همچنین سوابق آن، اعتماد به وعده‌‌ی آنها نمی‌تواند معقول باشد. بنابراین، از هم‌اکنون باید تلاش شود تا جمهوری اسلامی ایران ابتکار عمل را در ارتباط با وضعیت کنونی تحولات افغانستان در دست بگیرد. برای این منظور، توجه به موارد و نکات زیر ضروری است:

1- در همه‌ی حوزه‌های مقاومت، جمهوری اسلامی ایران با همه‌ی طرف‌ها و گروه‌ها در ارتباط است، به گونه‌ای که همه‌ی گروه‌ها احساس می‌کنند از قِبَل رابطه با ایران می‌توانند به ایفای نقش مؤثر خود بپردازند. در صحنه‌ی افغانستان نیز این موضوع باید در دستورکار قرار گیرد.

2- طالبان نباید احساس کند که جمهوری اسلامی در مقابل وی قرار دارد، اما در عین حال باید دقت شود که بدون ایجاد حساسیت، درصدد ایجاد تعادل و توازن قدرت و بازدارندگی برای خود در صحنه‌ی داخلی افغانستان باشیم.

3- فعال کردن دیپلماسی منطقه‌ای بدون حضور آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن بویژه ترکیه که درصدد تحقق برنامه‌های بلندپروازانه‌ی خود مبتنی بر پروژه‌‌های نوعثمانی‌گری و پان‌ترکیسم است. در این زمینه، جمهوری اسلامی باید با مشارکت روسیه، پاکستان و دولت افغانستان، اجلاسی را در ارتباط با وضعیت افغانستان در تهران تشکیل دهد و در آن بر گفتگوهای بین الافغانی تأکید شود.

4- برآورد طالبان نباید به گونه‌ای باشد که تصور کند، جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده است که صحنه‌ی افغانستان تغییر کرده است. درواقع، باید به طالبان گوشزد شود که هرگونه تحول در افغانستان براحتی امکان‌پذیر نیست.

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار