روایت فرزند جانباز متوفی خوافی از ایثار و گذشت پدر تا قناعت و صبوری مادر
به گزارش خبرگزاری بسیج خراسان رضوی از خواف، غلامعلی صنعتی رودی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج مشهد، اظهارکرد: برادران و خواهرانم دانش آموز بودند و قرار بود تا مرحوم پدرم بعنوان کارمند شهرداری و نیروی داوطلب بسیجی از طریق سپاه پاسداران به جبهه های حق علیه باطل اعزام شود.
فرزند جانباز متوفی عبدالحکیم صنعتی رودی گفت: پدرم به اتفاق یکی از همکارانشان در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵ مسئولیت آبرسانی تانکری در مناطق جنگی ناحیه غرب کشور "منطقه مهران"را عهده دار بود.
این فرزند جانباز، ادامه داد: هنگام انجام مسئولیت، به دلیل شلیک خمپاره دشمن و برخورد به تانکر حامل آبرسانی باعث واژگونی می شود، پدرم و همکارش با اصابت ترکش در بدن و موج انفجار از هوش می روند و به بیمارستان اعزام می شوند.
وی افزود: بیش از یک ماه در بیمارستان تهران تحت مداوا قرار گرفتند و زمانی که به وضعیت مطلوب تری رسیدند، پزشکان تصمیم گرفتند وی ترخیص و در منزل روند درمان را ادامه دهد.
فرزند جانباز عبدالحکیم صنعتی رودی ابراز کرد: پدرم از ناحیه سَر، کَف قفسه سینه، ضربه به کتف و پهلوی چپ شان بی قراری می کردند اما با مصرف داروهایی که از پزشکان تجویز کرده بودند آرام می گرفت.
صنعتی رودی گفت: پس از گذشت چند ماه نامه ای از پایتخت کشور آمد که مرحوم پدرمان به درجه رفیع جانبازی نائل شدند.
وی خاطر نشان کرد: مدتی که در قید حیات بودند بعنوان کارمند شهرداری و پس از آن در اداره آب و فاضلاب خواف مشغول انجام وظیفه بودند و بارها از ناحیه چپ قفسه سینه احساس درد و ناراحتی می کرد.
فرزند جانباز صنعتی رودی خاطرنشان کرد: با مراجعه به پزشک و دستور بر مصرف دارو، درد خود را تسکین می دادند و هیچ زمان به بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی برای دریافت امتیاز مراجعه نمی کردند و می گفتند من داوطلبانه برای خدا و رضای خدا رفته ام و این را افتخاری می دانم که دستمزد من را خداوند می دهد.
وی گفت: سرانجام پس از گذشت چند دهه از درد و ناراحتی در ناحیه چپ قفسه سینه ، با "ایست قلبی"به ملکوت اعلا پیوست.
صنعتی ادامه داد: زمانی که پدرمان به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند مادرم سرپرستی ۱۱ نفر ؛ ۴ برادر و ۷ خواهر را به عهده داشتند و جای خالی پدر بسیار احساس میشد حتی کمی و کاستی های در زندگی مشاهده میشد اما مادرم همچون کوهی استوار مراقبت ما بودند تا جایی که با قالیبافی و فروختن قالیچه های دستباف شرافتمندانه زندگی را اداره می کرد.
وی تصریح کرد: مادرم با قناعت و صبوری هوای ما را داشتند ؛ ناراحتی ها و کمبود ها را پنهان می کردند و حتی اگر فرزندان برای پدر بی قراری می کردند، همیشه با چهره ای خندان و نصیحت های مادرانه ما را دلداری می دهد.
صنعتی رودی در پایان عنوان کرد: نام مادرم "بلقیس" بود ؛ معنا و مفهوم این اسم به کوه اشاره می کند و میتوانم با جرئت بگویم که "بلقیس هنرنما" همسر مرحوم جانباز عبدالحکیم صنعتی رودی همچون کوهی استوار و پابرجا در مقابل ناملایمات زندگی سر خَم نکرده است.