«تازه داماد» روایتی از شهیدی که عاشق شهادت بود

شهید تکاور مهدی جودکی در فروردین ۱۳۸۹ در شمالغرب، منطقه‌ای به نام سنگ‌های آذرین در درگیری با گروهک پژاک به آرزویش که شهادت بوده، می‌رسد.

در مسیر خواندن مخاطب با شیطنت‌های ایشان و احوال معنوی‌شان آشنا می‌شود. این کار به قلم فرشته عسگری و توسط انتشارات طلائیه به چاپ رسیده است.

«مهدی جودکی» یکم فروردین ماه سال ۱۳۶۷ در شهرستان چابهار چشم به جهان گشود و در سی ام فروردین ‌سال ۱۳۸۹ هنگام درگیری با گروهک تروریستی پژاک به سوی یار شتافت.

پیکر مطهر شهید در گلزار مطهر شهدای شهر اراک به خاک سپرده شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: بعد از مدتی صحبت، مهدی برای اولین بار گفت: فاطمه خانم می توانم خواهشی از شما کنم؟
فاطمه وقتی نام خودش را از دهان مهدی شنید، احساس صمیمت و محبت بیشتری کرد و با نجابت جواب داد: بله؟ بفرمائید.
مهدی کمی مکث کرد و گفت: می‌شود برایم دعا کنی؟

فاطمه خندید، نگاهش کرد و دنیا را روبه رویش دید. با خنده گفت: دعا؟ برای چه؟
مهدی سرش را پائین انداخته بود. نفس عمیق و بلندی کشید. رو به رو خیره شد و بعد سرش را چرخاند و نگاهش را به فاطمه دوخت و گفت: دعا کن شهید شوم!
گویی آب سردی ناگهانی بر سرش ریخته شد. شوکه شد. ماتش برد. برای لحظه‌ای زمان ایستاد. حالش دگرگرون شد. بند دلش پاره شد. حال غریبی داشت. باتعجب وکمی اخم به زحمت لب باز کرد و گفت: شهیدشوی؟چرا پس می‌خواهی زن بگیری؟
مهدی خندید و جواب داد....

انتهای پیام/