به گزارش روابط عمومی بنیاد فرهنگی روایت فتح، جشن پرفروش کتاب «بیست سال و سه روز»، روایتی از زندگی شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی، پنجشنبه 18 اردیبهشت با حضور محمدخانی مدیر انتشارات روایت فتح، زکیزاده محقق کتاب و مادر شهید در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی برگزار شد.
مهدی محمدخانی، مدیر نشر روایت فتح ضمن توضیحاتی درباره این انتشارات بیان کرد: روایت فتح 28 سال بوده که در حال فعالیت است و طی این مدت بیش از 400 عنوان کتاب منتشر کرده است. غالب این کتابها هنوز زندهاند و در دسترس مخاطبان قرار دارند. بخش زیادی از این آثار پس از بازنگری و بازویرایی با تغییر جلد منتشر شده است. در ایام نمایشگاه نیز 150 عنوان در نمایشگاه فیزیکی و مجازی عرضه کردهایم.
او درباره مجموعههای منتشرشده در این نشر گفت: طی این مدت مجموعههای مختلفی نیز منتشر کردهایم. از این بین، مجموعه مدافعان حرم از سال 96 در روایت فتح شکل گرفت و تا کنون 15 عنوان کتاب تا سال 97 در آن منتشر شده است. «بیست سال و سه روز» کتاب دوازدهم این مجموعه است.
این ناشر درباره روند تقریظ رهبر معظم انقلاب برای این کتاب توضیح داد: شهریور سال گذشته باخبر شدیم این کتاب مفتخر به دریافت نشان تقریظ شده است. این چهارمین کتاب انتشارات است که مفتخر به دریافت یادداشت یا تقریظ رهبر شده و باعث افتخار برای ماست. پیش از دریافت تقریظ، کتاب در آستانه چاپ هفتم بود و از آن زمان تا فروردین امسال به لطف مخاطبان به چاپ هفتاد رسیده است.
نقش پررنگ مربی تربیتی بر شخصیت شهید
مهدیه زکیزاده که تحقیق و مصاحبه کتاب برعهده او بوده است درباره شهید موسوی گفت: مصطفی بیست سال از خدا عمر گرفت؛ ولی وقتی با خصوصیات و زندگیاش آشنا میشویم، او را در حد مردی چهلساله میبینیم. این ویژگی را مدیون مطالعات بسیار و تدبر و تفکرش میدانم. او اهل سکوت و گوش دادن بود و همین ویژگی باعث سرعت رشدش شده بود.
زکیزاده درباره الگوی این شهید جوان اظهار کرد: او علاقه بسیاری به شهید بابایی داشت و دربارهاش مطالعه کرده بود. او سیر مطالعاتی داشت و از کتابهای دکتر شریعتی شروع کرد و به کتابهای شهید مطهری و علامه جعفری رسید و در نهایت الگوی اصلی او اهلبیت(ع) بود. مربی تربیتی او نقش پررنگی در شکلگیری شخصیت او در حلقه صالحین داشته است.
امروز روز عاشورای توست
زینت السادات موسوی، مادر شهید مصطفی موسوی، در این برنامه گفت: سید مصطفی اهل مطالعه بود. تابستانها به سر کار میرفت و با تمام پولش کتاب میخرید. قبل از رفتنش به سوریه کتابهایی خریده بود و آنها را با چسب جلد میکرد. تنها وصیتش این بود که کتابهای داخل کمد را که خوانده بود، به دبیرستانی که آنجا دیپلمش را گرفته بود تحویل دهیم. هر کتابی که نام ببرید او حداقل دو بار خوانده بود. به سوریه نیز که رفت، سه کتاب با خود برد.
او در پایان بیان کرد: مصطفی وقتی میخواست به سوریه برود، میگفت برای هرکس یک روز عاشوراست. امروز عاشورای توست و باید امتحان پس دهی. امروز لشکر کفر در برابر لشکر امام حسین(ع) قرار گرفته و من باید به میدان بروم. اگر راضی به رفتن من نشوی، فردا در قیامت حضرت زهرا(س) شکایت میکنند و باید جواب بدهی.
در پایان این برنامه، کیک این جشن با حضور مادر شهید بریده شد.