موافقان پذیرش قطعنامه
سالهاست در تعبیر عبارت «جام زهر» مواضع مختلفی از جانب بسیاری از افراد
مطرح شده است. گروهی که به موافقان پذیرش قطعنامه معروفند؛ برآنند که هدف
امام روحا… از بیان نوشیدن جام تلخ زهر، التیامبخشی به جگر سوخته
رزمندگان بوده است؛ دلاورانی که تشنه فرمان حمله امام بودهاند. به اذعان
بسیاری از موافقان، امام نه تنها مراد رزمندگان ایران، بلکه رهبر همه
آزادگان و آزادیخواهان عصر خود بود، به منظور اینکه روحیه مقاومت در
آنان نخشکد و همچنان در برابر ظلم پابرجا بمانند، میگوید جام زهر را
مینوشم. آنان مدعیاند که پس از پذیرش قطعنامه حتی ردی از اخم نیز بر
پیشانی حضرت امام هم دیده نمیشد!
مخالفان پذیرش قطعنامه
گروهی دیگر (مخالفان پذیرش قطعنامه)، برآنند که تغییر گفتمان برخی مسئولین
وقت و فروکاهش ادبیات جنگ از رفع فتنه، به پیروزی و حتی یک پیروزی و
همچنین ارائه آمارهای اشتباه و عدم پشتیبانی کافی از جنگ، امام را به سوی
صحه گذاری بر پذیرش قطعنامه سوق داد و امام برخلاف میل باطنی، گرده به بار
سنگین پذیرش قطعنامهای داد که چند روز پیشتر با آن مخالف بود. اینان
مدعیاند که امام دیگر پس از این رویداد هیچگاه نخندید!
اگر از انصاف نگذریم، در طول سالیان بعد از جنگ، هر دو گروه برای استیلای
دعوی خود سنگ تمام گذاشتهاند. در این میان گروهی که همواره به زعم نگارنده
در اقلیت ـ از حیث تعداد ـ بودهاند، جانب هر دو طیف را گرفته و بر این
باورند که مقاومت و دفاع بینظیر رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس،
نهال نورس انقلاب را تبدیل به درختی تنومند کرد. اینان معتقدند که ما در
خلال جنگ درس های فراوان آموختیم و در مسیر دفاع از حق سود و زیان
نمیبینیم. آنها مدعیاند که پس از شنیدن پیام امام، همه چیز را دریافته
اند.
به نظر می رسد عبارت جام زهر با اهمیت تر است و باید مورد پذیرش و فعالیت
محققین وعلاقه مندان به تاریخ ایران اسلامی قرار گیرد، مطالعه خط سیر
منتج به قطعنامه است. قطعنامه، تصمیمی آنی و تصادفی نبوده است. صدام که جنگ
را شروع کرده و متجاوز بود، پس از شکست در خرمشهر ، فاو و شلمچه، یارای
مقاومت در برابر جان برکفان ایرانی را نمی دید، از این رو متوسل به دیگر
اهرم شد.
در آن دوران دستگاه تبلیغاتی و وابسته پروپاگاندای صدام به همراه
همپیمانان منطقه ای، عراق متجاوزگر را به مثابه کشوری صلح دوست در مجامع و
رسانه ها معرفی کردند. در حالی که صدام حسین، سپاه طلایی عراق را پس از
شکست در فاو، با الگو گیری از بسیج راه اندازی کرد و درصدد تجهیز بیشتر
شد. از طرفی وی پرچم سفید را نه برای خود، بلکه برای کشورهایی که به بهانه
جنگ افروزی قصد مداخله مستقیم و بیواسطه در جنگ داشتند، بالا برد. اما از
سوی دیگر همه شهروندان عراقی را بالإجبار به میدان نبرد آورد.
واقعیت این است که صدام در موقعیتی قرار داشت که توان ادامه جنگ و مقابله
با ایران را نداشت. وی در محفلی به افسرانش گفته بود: «خمینی تنها یک رجل
مذهبی نیست، او یک استراتژیست و یک رجل سیاسی هم هست». وی در نامه پنجم خود
در تاریخ ۱۲ مرداد ۶۷ لب به اعتراف گشود و گفت: «لقد تحقق کل مااردتموه»
(شما به هرچه میخواستید رسیدید).
تصمیم تاریخی حضرت امام
پذیرش قطع نامه ۵۹۸ موجب سرور و شعف امام امت نشد. چرا که نقل است که در
قطرات اشک حضرت امام بر مرقومه، دلایل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مشهود بوده و در
خاطرات حاجاحمد آقا و دختر حضرت امام نیز احوالات امام پس از پذیرش
قطعنامه نامساعد گزارش شده است. از سوئی ایران نیز با کمبودهایی به دلایل
مختلف (وابستگی اقتصاد جنگ به دولت، نیروهای نظامی و برخی مسئولین) رو به
رو بود. ادامه این مسیر، بازی دوسر باختی بود که دشمنان انقلاب به آن راغب
بودند.
در نتیجه اینکه معمار انقلاب، به بیان خود، در جهت حفظ منافع اسلام و
برخلاف مکنونات قلبی خویش پذیرای تلخی صلح با کسی شد که به درک رفتن ماهیت
ضد اسلامیاش را آرزو میکرد.
اگر جنگ را به مثابه یک فیلم سینمایی در نظر بگیریم، فقط بخشهایی از
سکانس پایانی آن را دیدهایم؛ بایسته است که یکبار برای همیشه، این فیلم
اثرگذار تاریخی برای تمام گروه های موافق و مخالف، با تمامی سکانس های آن
به نمایش درآید؛ نمایشی که همت ها، باکری ها، زین الدینها و همه مردم
همراه ایران اسلامی ستاره هایش بودند. در نهایت بار دیگر پای قضاوت آن
بنشینیم.
انتهای پیام/