نظریه «فرزند اصفهان» پس از تئوری فوق مدرن «داماد لرستان»
هفته گذشته مصطفی معین، نامزد رد صلاحیت شده جریان اصلاحطلب در سال 84 که با لطف رهبر انقلاب و حکم حکومتی فرصت رقابت در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم را پیدا کرد، در دانشگاه سابقش برای سخنرانی دعوتشده بود.
البته مصطفی معین قبول ندارد که حکم رهبر انقلاب در سال 84 به شورای نگهبان حکم حکومتی بوده است و هنوز هم نمیتواند بگوید اگر این حکم حکومتی نبوده پس چه نامی باید بر آن بگذاریم!
البته اصلاحطلبان در همان زمان هم میدانستند که نباید زیربار حکم حکومتی بروند چون با چارچوب اصلاحات مبنی بر قانونگرایی و مقابله با احکام حکومتی تضاد 180 درجهای داشت، ... بگذریم که خانواده مرحوم منتظری چند روز گذشته جواب آقای معین در مصاحبه با روزنامه بهار[1] را دادند و خطاب به آقای معین معنای حکم حکومتی را بار دیگر برای این مرد سیاسی توضیح دادند و نوشتند: "در مورد حکم حکومتی که در سال ۸۴ برای شما اعمال شد، میفرمایید: این حکم را حکومتی نباید تلقی کرد، چون از طرف مقام رهبری بوده برای شورای نگهبانی که منتخب خود ایشان است."
اجازه دهید، تعریفی از حکم حکومتی ارائه کنیم.
دستور بالاترین مقام کشور (رهبری) بر اساس عبارت مطلقه که فراتر از اختیارات احصا شده در اصل ۱۱۰ قانون اساسی است که بهطور عام بهکاررفته است و تخصیصی بر آن وارد نشده است.
درست یا غلط بودن این لفظ مطلقه در قانون اساسی بحثی است مجزا که وارد آن نمیشویم.
جناب آقای معین؛
دوستانی که شما را وارد صحنه انتخابات کردند، نگاه دیگری به حضور شما داشتند و یک درصد احتمال تأیید صلاحیتتان را از سوی رهبری نمیدادند، زیرا سال گذشتهاش بیش از هشتاد نفر از نمایندگان مجلس ششم و صدها نیروی کیفی برای نمایندگی مجلس رد صلاحیت شده بودند و مقام رهبری با این حکم حکومتی هوشمندانه، میدانست چه میکند و چه نتیجهای از آن خواهد گرفت. شما اگر این حکم را فراقانونی میدانستید نباید زیر بار آن میرفتید تا در آن مقطع، از این حکم بهره بگیرید و حالا با واژهها بخواهید از بارش فرار کنید."[2]
اما آنچه در این گزارش پیگیری میکنیم، اشاره به عبارتی از مصطفی معین در دانشگاه شیراز هستیم که نخبگان سیاسی و مردم کوچه و بازار را یاد عروس آذربایجان میاندازد.
معین در دانشگاه شیراز و درباره اعتراض به نتایج انتخاباتی در سال 84 میگوید: اعتراض و انتقاد کار بدی نیست و من، آقای هاشمی و کروبی به نتایج انتخابات آن سال اعتراض داشتیم و اعتراض من را رد کردند مگر میشود من در شهر اصفهان که شهر خودم است نفر پنجم شوم و احمدینژاد نفر اول شود؟ آیا این درست است؟[3]
البته معین در مصاحبه با روزنامه بهار به نحو دیگری به شورای نگهبان حمله میکند و درباره اعتراض نسبت به نتایج انتخابات در سال 84 میگوید: من هنوز هم به کیفیت برگزاری انتخابات نهم و چگونگی شمارش آرا و غیره اعتمادی ندارم و در آن زمان هم رسماً طی نامهای به شورای نگهبان درخواست بازشماری صندوقهای رأی را دادم که نپذیرفتند.[4]
دوباره برگردیم به این عبارت معین: مگر میشود من در شهر اصفهان که شهر خودم است نفر پنجم شوم و احمدینژاد نفر اول شود؟ آیا این درست است؟ اجازه بدهید یادی از حوادث فتنه 88 بکنیم و به از لطایف آن دوران بگوییم.
عروس آذربایجان (زهرا رهنورد) در یکی از تاریخیترین استدلالهای ممکن درباره عدم اقبال مردم لرستان به فتنهگر در حصر (میرحسین موسوی) به خبرنگار بیبیسی میگوید: امكان ندارد لرها به احمدينژاد رأی بدهند؛ چون من لر هستم و طبیعتاً موسوي هم داماد لرستان است و لرها به دامادشان رأی ميدهند![5]
حال این اظهارنظر عروس آذربایجان - داماد لرستان را کنار پسر اصفهان قرار بدهیم و مقایسه کنیم این دو استدلال چه شباهتی با هم دارند و چه میزان از عقل در این دو استدلال موج میزند؛