شهید محمدرضا اتابکی:

من با آمدن به بسیج زندگی خودم راآغاز کردم

شهيد محمدرضا اتابكي فرزند يداله به سال 1348 در شهر ميلاجرد از توابع شهرستان کمیجان تن خويش از ظلمت عدم رهانيد و به وادي دنيوي و روشنايي درآمد معصوميتش دل مادر به درد مي آورد و مظلوميتش قلب پدر سرد، نغمه اش از همان اوان به دل مي نشست و موجب شكيب دل والدين مي گشت.
کد خبر: ۸۶۲۱۲۶۳
|
۲۴ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۹
در دامن محبت مادر قد افراشت و در آرايشگاه مكتب پدر تن به حلل جوانمردي و عزت آراست و جان ز نواقص دنيوي بپيراست، صدق دلش به محافل انس با قرآنش معطوف مي نمود و به عشق الهي اش مشعوف. چون به اوج آمد عزم تحصيل نمود تا اخذ مدرك ديپلم انساني از سعي و تلاشش نكاست.

از همان زمان با سپاه ميلاجرد و فرمانده آن زمان سپاه ميلاجرد شهيد احمد اسفنداني انس و الفتي داشت، چنان محجوب بود كه روزي هنگام مراجعه به درمانگاه از شدت سر به زير بودن سرش به ديوار مي خورد.


هنگام جنگ عراق عليه ايران نفس عاشقش وعاء معشوق گشت و جانش نثار محبوب، كسوت تدريس از تن به دركرد و صلوت نبرد به تن كشيد، به جدال كفر خروشيد و به عنوان بسيجي از سوي لشگر 17 علي بن ابيطالب(ع) رهسپار دشت خون و قيام گرديد.

 

اين شهيد والامقام كتم دل گشوده و چنين دُرّ افشاني مي كند:

«از تو پدر عزيزم خواهشمندم كه اگر من لياقت داشتم تا به شهادت برسم زياد ناراحت نباشيد و خداوند را شكر نمائيد كه فرزند خودت را در راه اسلام هديه داده اي و اين افتخار بزرگ بر تو مي باشد»

 

آواي شهادت باعث رفع درجات گرديد. سرانجام دل شوريده اين سيمين عذار دلداده يار به تاريخ 12/11/1365 در شلمچه در عمليات كربلاي 5 زير گلوله باران اصحاب فيل به راه شهادت گسيل آمد و به آرزوي ديرينه اش رسید.

 



 

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار