بهمن ماه است و فجر و پایداری و راهپیمایی های دشمن سوز مردمانی آزاده خواه و وطن پرست، اما باید تاملی کرد و نگریست که جشنواره موسیقی فجر در کجای این نسیم خوش نواز انقلاب ساز خود را می نوازد؟ کدام نمایش به تفسیر آیات و نکات گوهرمند انقلاب اسلامی بر روی صحنه با زبان حرکت و بیان می پردازد؟ کدام نقش نشسته در تصویر نقاشان و مجسمه سازان و عکاسان به انعکاس رویدادها و نگره های انقلاب می پردازد؟ کدام شعر در رسای خورشید است و نور تابناک فجر؟ و کدام تصویر، هویت گر مرامنامه آزادگی و عدالت خواهی ملتی گرانقدر در صحنه حضور در جان انقلاب است؟
باید نگره ای دوباره داشت به آن چه در فجر به نمایش درمی آید و به گوش می نشیند با فریادهای مردمی که همچنان دل در گروی فجر دارند و استقلالی که عصاره آن را در انقلاب اسلامی جسته و مسیرش را در حریم ولایت مداری می یابند. باید هنرمندان و نویسندگان و شاعران و طراحان و فیلمسازان دوباره از سر صفحه شروع به تمرین و نگارش از جزوه های راهبرانه رهبری در خط ممتد اسلامیت و ایرانیت کنند تا به دور از نگاه و متن و تفسیر و حکایت هایی غریبانه با چنین احوالی تنها از عشق بگویند و حقیقت خورشیدی که هنوز و به روشنی تمام می درخشد در آسمان زندگی مردمانی گرانقدر، چرا که همچنان سپیده ها می رسند و صبح انقلاب زیبا است و بهمن؛ نوید بهاری است که خوش نواز دل مردم است.
اما افسوس و فغان از آنان که بویی از عطر دل انگیز فجر نیافته و تنها این واژه را به 3 حرف ناچیز تعبیر کرده و در این نگاه گمراهانه در آوردگاهی با عنوان گوهر وار فجر هر چه می رویند و می خوانند و می نشانند و می سازند در مسیری خلاف جریان شکل یافته از تفکر انقلاب اسلامی است و از این رو شاهد جشنواره هایی می شویم که تنها در نام ملبس به نام فجر می باشند و ذات نشسته در آثارشان گمگشته گی محض است از طلیعه انقلاب اسلامی.
سال ها است که بهمن می آید و یادها زنده می شود و مردمان دلداده همچنان با نسیم بهارین بهمنِ جاودان نفس می کشند اما غبار نشسته در سینه برخی جدا افتاده از فجر بهارین، موجب رونمایی آثاری مغایر با این احوال می شود که نبض دلسوزان را به تنگنا رسانده و فریادها برمی آورد که چه دور افتاده اید جان ماندگان آفتاب انقلاب و چه تصویر غریبانه ای نشسته در باور نگاه تان! و چه هنر دورمانده ای از اصالت را در مسیر آفرینش قرار داده اید!