«انقلاب را نباید محدود کرد به حوادث انقلابیِ مثلاً آغاز انقلاب و شروع انقلاب و روزهای پیروزی انقلاب؛ آنها یک بخشی از انقلاب است. شاید اگر چنانچه کسی معنای انقلاب را درست ملاحظه کند، [میبیند] حرکت انقلابی و نهضت انقلابی یک بخش کوچکی از مجموعه انقلاب است. انقلاب یعنی یک دگرگونی همهجانبه در یک مجموعه بشری ـ یا در یک ملّت یا فراتر از یک ملّت، در یک نسل، در یک تمدّن ـ معنای انقلاب این است. حالا در دنیا اسم کودتاها را هم گاهی انقلاب میگذارند اما انقلاب معنای خیلی عمیقتری دارد و این همان چیزی است که در کشور ما اتفاق افتاد. آنچه در کشور ما اتفاق افتاد، به معنای واقعی کلمه، یک انقلاب بود و هست و این ادامه دارد.»(1)
سرعت این حرکت بقدری بود که به زعم مراکز قدرت در کشورهای غربی ناگهانی و غافلگیرکننده اتفاق افتاد. تدا اسکاچپل میگوید:
«سقوط ناگهانی رژیم شاه و آغاز نهضت انقلابی ایران بین سالهای 1977 تا 1979 برای ناظران خارجی، اعم از دوستان شاه، روزنامهنگاران و دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی پدیدهای کاملاً خلاف قاعده و طبیعت به شمار میآمد.»(2)
از طرفی تفاوت ماهوی انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابهای جهان سبب شده است تا کشورهای معارض با جمهوری اسلامی ایران در تحلیل و بازشناسی ابعاد و عوارض متصور بر انقلاب ایران دچار تردید شوند و در مقام تحلیل آن، اذعان به ناتوانی کنند. به عنوان مثال، نشریه اونیتا، ارگان حزب کمونیست ایتالیا، در بدو پیروزی انقلاب اسلامی با ارائه تحلیلی از جریان انقلاب اسلامی در این زمینه مینویسد:
«این انقلاب با هیچ یک از ضابطههای عادی نمیخواند و ما را به بررسی و مطالعه بسیار دقیقی دعوت میکند.» (3)
جورج بوش پدر، رئیسجمهور اسبق آمریکا، نیز در تأیید این دیدگاه میگوید:
«من از رئیس وقت سازمان سیا، که به دلیل پیروزی انقلاب ایران از کار برکنار شد، پرسیدم یعنی شما با این همه آدمی که در دنیا دارید، با این همه تجهیزات فوق پیشرفته، با این همه بودجهای که صرف میکنید، نتوانستید انقلاب مردم ایران را پیشبینی کنید؟ او، در پاسخ به من، گفت: آنچه در ایران روی داده است یک «بیتعریف» است؛ کامپیوترهای ما آن را نمیفهمند!» (4)
یکی دیگر از نقاطی که سبب ایجاد اختلافات منافع میان جمهوری اسلامی ایران و دولتهای معارض میشود، ماهیت مذهبی و سکولارستیز انقلاب اسلامی است. موضوعی که مجله تایمز، در شماره هفتم آوریل 1980، خود درباره آن مینویسد: «انقلابی ساکت در تفکر و استدلال در حال وقوع است و خدا دارد بر میگردد»(5) مشابه این دیدگاه را گیدنز، جامعهشناس مشهور انگلیسی، در فصلی از کتاب خود با عنوان «پدیده نوزایی دینی» تکرار میکند و مینویسد:
«در گذشته، سه غول فکری جامعهشناسی یعنی مارکس، دورکیم و ماکس وبر با کموبیش اختلافاتی فرآیندِ عمومی جهانی را به سمت سکولاریزاسیون و به حاشیه رفتن دین میدیدند، ولی از آغاز دهه هشتاد و با انقلاب اسلامی ایران، شاهد تحقق عکس این قضیه هستیم؛ یعنی فرآیندِ عمومی جهان روند معکوسی را آغاز و به سمت دینی شدن پیش میرود.» (6)
طبیعتاً یک چنین حرکت بزرگی هم درون خود و هم از بیرون معارضان متعددی پیدا میکند که تمام تلاش اینها در کوتاهمدت ضربه زدن به حرکت مردم و در درازمدت تغییر این روند الهی به سمت و سویی غیر الهی است. در یک تقسیمبندی کلی میتوان اپوزیسیون حاکمیت، تروریستها، جریانات قومی و ادیان و فرقهها را بعنوان جریانات معارض انقلاب اسلامی نام برد.
خارج از تشریح این جریانات که در این مقال نمیگنجد باید گفت که این گروهها بطور سنتی راهبردهای متعددی را پیرامون انتخابات در ایران از خود بروز میدهند که در ادامه بدان اشاره میکنیم.
راهبرد مشارکت
جریاناتی از اپوزیسیون که به راهبرد مشارکت در انتخابات متوسل میشوند ابتدا نمیخواهند جداشده از حاکمیت تلقی گردند و بنوعی خود را جزئی از سیستم میپندارند و سعی دارند از طریق حضور در سیستم ماهیت آن را تغییر دهند.
در این شیوه دو تاکتیک مد نظر قرار میگیرد. ابتدا اینکه این گروهها افراد شناختهشده خود را برای شرکت در انتخابات ترغیب میکنند تا اگر رد صلاحیت شدند اقدام به مظلومنمایی و تحریم انتخابات کنند و اگر تأیید شدند و درپی آن پیروز انتخابات گشتند زمینه نفوذ در حاکمیت فراهم شود.
تاکتیک دوم اما هوشمندانهتر از رویه قبلی است و آن معرفی کاندیداهای اصطلاحاً سفید است تا به مدد تأیید صلاحیت از فیلتر نظارت استصوابی و پیروزی در انتخابات بتوان استراتژی نفوذ را عملی کرد. بطور مثال میتوان در این راهبرد از نهضت آزادی نام برد. نهضت آزادی پیش از این نیز با اقداماتی سعی در ساختارشکنی داشته که میتوان، پیشنهاد طرح نظارت بینالمللی بر انتخابات، معرفی عناصر وابسته به گروهک به عنوان کاندیدای انتخاباتی، صدور بیانیههای ساختارشکنانه و مکاتبه با مسئولان ارشد نظام به منظور ایجاد شکاف و دوگانگی در حاکمیت را از جمله این رفتارها نام برد.
برخی گروههای قومی نیز در این راهبرد تعریف میشوند که پیش از این اقداماتی از قبیل نفوذ در ستادهای کاندیداها، شناسایی کاندیداها و جذب افراد مستعد همکاری با گروه از بین ایشان و اعزام تیمهای تبلیغی به منطقه برای کاهش مشارکت مردم در انتخابات را در دستور کار خود داشتهاند.
راهبرد عدم مشارکت
در این راهبرد جریانات معارض قدری تندتر نسبت به سیستم سیاسی عمل میکنند اما هنوز با اقدامات خارج عرف و سخت فاصله فراوان داشته و تاکتیک اقدامات نرم را مدنظر دارند. در این چارچوب گروهها انتخابات را تحریم نمیکنند اما اعلام میدارند که مشارکت فعال در انتخابات نیز ندارند. جبهه ملی شاخه خارجنشین و پانایرانیستها را میتوان در زمره این ردیف قرار داد.
بیشترین تلاش این طیف ایجاد شک و شبهه نسبت به سلامت و آزاد بودن انتخابات بوده و هدف نهایی پایین آمدن میزان مشارکت مردمی است.
راهبرد اعلام نکردن موضع
یکی دیگر از راهبردها عدم اعلام موضع است که برخی جریانات بدین شیوه متوسل شده و بصورت صریح و روشن موضع خود را اعلام نمیکنند.
برخی گروههای قومی در این زمره قرار میگیرند که البته پیش از این اقداماتی از قبیل انتقال 23 عدد بمب دستساز به همراه فتیلههای انفجاری و همچنین یک قبضه اسلحه کمری به ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداها در تبریز و برنامهریزی عوامل گروههای تندرو پانعربی برای بمبگذاری در منطقه آزاد تجاری اروند، داشتهاند.
راهبرد تحریم
این راهبرد به معنای مخالفت آشکار با جمهوری اسلامی شناخته میشود و عموماً جریانات رادیکال از این شیوه استفاده میکنند که در تعریف آن باید گفت: «شیوهای که اساساً انتخابات در ایران را نامشروع تلقی کرده و مردم را از حضور منع میکند.»
فرقه تروریستی منافقین که جنایتکارترین معارض انقلاب اسلامی است جزء این دسته تقسیمبندی میشود. این گروه تروریستی که چند سالی است دست از اقدامات واضح تروریستی برداشته و بیشتر سراغ شیوههای پنهان و نفوذ در سیستم رفته است، پیش از این نیز اقداماتی انجام داده که از قرار زیر است:
1. نفوذ در ستادهای انتخاباتی کاندیداها
2. جاسوسی تلفنی از ستادهای انتخاباتی و برنامهریزی برای اقدامات بعدی
3. خطدهی به برخی ستادهای انتخاباتی در فضای اغتشاش
4. دامن زدن به درگیریها و جلوگیری کردن از فروکش کردن تجمعات پس از انتخابات
«انجمن پادشاهی ایران (تندر)» نیز گروه دیگری است که در این قسمت از تقسیمبندی جای میگیرد. این جریان که بنوعی مستقیماً از انقلاب اسلامی زخم خورده طی چهار دهه گذشته اقدامات مختلفی در جهت مقابله با جمهوری اسلامی انجام داده که در این میان اقداماتی هم در راستای انتخابات از خود نشان داده است. بخشی از آنها، ارائه راهکار به هستههای تشکیلاتی وابسته برای کشاندن تجمعات از مناطق شمالی تهران به مناطق جنوبی، دادن مشاوره به تصمیمسازان و تصمیمگیران آمریکایی درباره مسائل ایران، ترغیب مردم به شرکت نکردن در انتخابات از طریق شبکههای ماهوارهای، فراخوان به مناسبتهای مختلف و تهییج مردم به ایجاد تجمعات اعتراضی و اقدامات تروریستی از قبیل برنامهریزی برای بمبگذاری مقابل حسینیه ارشاد، مسجد جامع نارمک و مسجد الجواد در روز رأیگیری است.
راهبرد تحریم فعال
جریانات تعریفشده درون این راهبرد سختترین برخورد با یک سیستم سیاسی را مدنظر خود قرار داده که علاوه بر تحریم انتخابات برای ایجاد اختلال در فرآیند انتخابات که ایجاد اغتشاش، تحرکات ایذایی و اقدامات تروریستی است، برنامهریزی میکنند.
برخی از اقدامات این گروهها از بشرح زیر است:
1. بمبگذاری یا عملیات انتحاری به سفارش سرویسهای اطلاعاتی بیگانه بطور مثال قصد نصب بمب حرارتی ترمیت به خودرو تانکر بنزین در محل پمپ بنزین مقابل مجلس شورای اسلامی
2. شناسایی حوزههایی که امکان عملیات ایذایی یا تروریستی در آنها بیشتر است
3. انتقال سلاح و مواد منفجره به داخل کشور
4. ایجاد انفجار در حوزههای رأیگیری که از طریق زنده پوشش سراسری داده میشود.
نظام سلطه علاوه بر تهییج و حمایتهای مادی و معنوی از جریانات معارض انقلاب اسلامی، شبکههای متعدد ماهوارهای را تجهیز و آمادهسازی کرد تا در یک پروپاگاندای رسانهای بتواند به مدد بیتحرکی رسانههای ملی داخلی تغییر در رفتار و سبک زندگی ایرانیان و تأثیرگذاری در انتخاب اولاً و سپس بطور مبنایی بر نگرش نسبت به نظام حاکم ایجاد کند. در همین راستا چند ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم اقدام به تأسیس شبکه بیبیسی فارسی کرد. این رسانه اقدامات تأثیرگذاری در سال 88 داشت که ایجاد بسترهای نارضایتی عمومی در آستانه انتخابات، تحریک و تهییج مردم برای بسیج عمومی و حضور در تجمعات و اغتشاشات، راهاندازی دهها هسته تشکیلاتی و سازماندهی اقدامات ایذایی و تروریستی در مقطع اغتشاشات بعد از انتخابات، بخشی از آنهاست.
این رسانه در اقدامی نوآورانه فضای مونولوگ موجود در صداوسیمای ملی ایران را شکست و نوعی دیالوگ با مخاطب برقرار کرد و همین مسأله یکی از علل فراگیری آن شد؛ اقدامی که هنوز پس از سالها مورد توجه رسانه ملی قرار نگرفته و فقط در برخی حوزهها بصورتی شکلی اقدام به کپیبرداری کرده است.
دمکراسی کف خیابانی
انتخابات ریاست جمهوری دهم را میتوان نقطه اوج دوقطبی مردمی ـ غیر مردمی دانست؛ چراکه احزاب پس از متحمل شدن شکست دوم با اکثریتی قابل توجه عملاً دو قطبی دستساخته را تمامشده دانستند و تلاش کردند تا با توسل به شیوهای دیگر دمکراسی را برقرار کنند.
«تقلب در انتخابات» عنوانی بود که رمز فتنه و آشوب در خیابانهای تهران و برخی شهرهای بزرگ شد و میلیشیای احزاب پس از آنکه مردم صف خود را از ایشان جدا کردند چیزی نمیخواستند جز ابطال انتخاباتی که پس از حدود چهار دهه نزدیک به 90 درصد را به پای صندوق رأی آورده بود. برای بررسی ریشههای دیکتاتوریخواهی جریانات سیاسی باید به کمی عقبتر بازگردیم.
کمی به انتخابات ریاست جمهوری نهم باقی مانده بود که جرج بوش رئیسجمهور آمریکا با صدور بیانیهای نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران را مورد انتقاد قرار داده و گفته بود که روند برگزاری انتخابات ایران با معیارهای اولیه دموکراسی منطبق نیست. بیبیسی فارسی که این خبر را در 17 ژوئن 2005 روی خروجی خود قرار داد ادامه داد: «بوش افزوده که قدرت در ایران در دست معدود افراد غیرمنتخب قرار دارد که قدرت خود را از طریق انتخاباتی غیردموکراتیک تثبیت میکنند.» (7)
انتخابات نهم ریاست جمهوری در حالی برگزار شد که مردم پیش از آن برای فرار از دست اصلاحطلبان به دام قطب کاذب دیگری افتادند و مجلس هفتم یک مجلس یکپارچه راست شده بود. از طرفی تجربه مجلس ششم که به لطف ایجاد تضاد دروغین با کارگزاران، با مشارکت و رأی بالا عدهای را کرسینشین کرده بود، روشن کرد که شورای نگهبان اجازه قد برافراشتن گزینههای چپ را نخواهد داد و همین مسأله سبب عدم احراز صلاحیت آقایان «معین و مهرعلیزاده» شد. البته باید گفت هوشمندی رهبر انقلاب در ابلاغ حکم حکومتی به شورای نگهبان و احراز صلاحیت افراد فوق سبب شد تا چپها نیز در یک طرف ترازو قرار گیرند و زمینهها برای انتخاباتی پرشور فراهم شود.
در این میان اما دو چهره بیشتر از بقیه مقابل دیدگان قرار داشت، یکی آقای هاشمیرفسنجانی و دیگری آقای احمدینژاد. اولی به جهت اینکه پس از عدم اقبال مردم در مجلس ششم دیگر بار خود را به مردم عرضه میکرد و کاندیداهای دو طرف جانب احتیاط را در مورد او رعایت میکردند و دومین نفر به جهت اینکه هرچند شبیه راست بود اما هیچ جریان سیاسی مسئولیتش را بر عهده نگرفت و هردو طرف او را غیرخودی دانسته و پایگاه رأیی برایش قائل نبودند.
نتیجه انتخابات اما چیز دیگری را نشان میداد و در دور اول پس از رقابتی نفسگیر همین دو نفر به دور دوم راه یافتند. مسألهای که منجر به اعتراض و انتشار نامهای سرگشاده از سوی حجةالاسلام کروبی به رهبر معظم انقلاب شد. مهدی کروبی در نامه خود برخی ارگانهای انقلابی و نزدیکان رهبری را به دخالت در انتخابات به نفع کاندیدایی خاص متهم کرد. او روز شنبه 28 خرداد 1384 طی نامهای خصوصی نیز نکاتی را خدمت رهبری عنوان کرده بود که ایشان در پاسخ فرموده بودند:
«من رئوس مطالب شما را نگاه کردم. مطالبی که شما گفتید به کلی دور از شأن شما و در جهت ایجاد بحران در کشور است. آیا متوجه هستید که چه کار دارید میکنید؟ آیا متوجه هستید که ایجاد بحران و بدبین کردن مردم کاملاً در جهت خواست دشمنانی است که خیز برداشتهاند برای این که بلایی بر سر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در بیاورند که همه شما را دربرخواهد گرفت. اگر اعتراض به انتخابات دارید مگر راه قانونی وجود ندارد؟ چرا فضا را خراب میکنید؟ ممکن است دیگران نیز اعتراضات مشابه داشته باشند. آیا حق میدهید آنان فردا همه چیز را زیر سؤال ببرند؟ من از شما مطلقاً انتظار چنین برخوردی ندارم و من به حول و قوه الهی نخواهم گذاشت افرادی در کشور بحران ایجاد کنند.» (8)
از طرف مقابل فضای انتخاباتی دور دوم حول محور یک دوقطبی کاذب شکل گرفت و برخی راستها حالا که گزینهای به غیر از احمدینژاد نداشتند سعی بر حمایت از او و چپها نیز در این فضا به سراغ عالیجناب سرخپوش سابق! رفتند. در این میان اما مردم بدون توجه به احزاب به فردی رأی دادند که بیشتر دغدغه خدمت داشت و ارزشهای انقلاب اسلامی را سر دست گرفت؛ نکتهای که رهبر انقلاب بعدها به آن اشاره کرده و فرمودند:
«وقتی که ایشان تبلیغات انتخاباتی میکردند، به افراد خانواده خود میگفتم اگر آقای احمدینژاد رأی هم نیاورد، این خدمت بزرگ را به انقلاب کرد که شعار عدالتمحوری را مطرح کرد، نگذاشت به فراموشی سپردن این شعار بشود یک سنّت. این شعار مطرح شد و ذهنها را به خودش متوجه کرد. خوشبختانه مردم هم فهمیدند، خواستند، دوست داشتند و رأی دادند.» (9)
یا در جایی دیگر فرمودند:
«امروز بحمداللّه افق روشنی جلوی چشم مردم وجود دارد. اینکه نامزدی از دل مردم حرکت کند، بدون اینکه به بخشهای قدرت متصل باشد، بتواند با مردم حرف بزند، آرای مردم را جلب کند. حزبی دنبال او نباشد، جریانهای سیاسی دنبال او نباشند، مردم خودشان فکر کنند و انتخاب کنند در کمتر جایی از دنیا دیده میشود؛ این متعلق به شما مردم است، این یک نو شدن است، یک روز نو و یک افق جدید است، این بحمداللّه در کشور ما رخ داده است.» (10)
پس از اعلام نتایج انتخابات، این هاشمیرفسنجانی بود که علیرغم وجود راهکارهای قانونی اعتراض به انتخابات، راه دیگری برگزید و طی نامهای به مردم اعتراضش را همانند دور اول! به پیشگاه عدل الهی برد. وی در نامه خود، از «هزینههای دهها میلیاردی از بیتالمال» برای آنچه وی «تخریب ظالمانه» او و بستگانش خوانده و «دخالت نامشروع در انتخابات بصورت سازماندهیشده و با استفاده از امکانات نظام» سخن گفت.(11) نکتهای که هیچگاه سندی برای آن ارائه نشد اما چندبار دیگر در سالهای بعد از آن تکرار گشت.
گویا این نامهها جرقههای اولیه برای آتش بزرگ سال 88 شد؛ چراکه «صادق صبا» 11 ژوئیه 2005 در بیبیسی مطلبی با این تیتر نوشت: «تقلب در انتخابات ریاست جمهوری؛ موضوعی که نظام را رها نمیکند».وی در ابتدای یادداشت خود به اظهارات جعفر حبیبزاده، مدیرکل حقوقی وزارت کشور اشاره میکند که در گفتگویی با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) تأکید میکند در انتخابات جرمهای آشکار رخ داده و میافزاید که به کار بردن واژههایی چون «بداخلاقی» در مورد این تخلفات منحرف کردن افکار عمومی است.
صبا در ادامه به بازخوانی نامه دوم کروبی به رئیسجمهور وقت میپردازد که در آن کروبی از حجةالاسلام خاتمی درخواست کرده تا مردم را در جریان تخلفات گسترده نیروهای مسلح و شبهنظامی در انتخابات قرار دهد. (12)
هرچند این اعتراضات در سال 84 تأثیر چندانی بر افکار عمومی نداشت اما ادامه روند شبههافکنی پیرامون سلامت انتخابات، رفتاری بود که توسط برخی ادامه پیدا کرد و در شش ماه پایانی مانده به انتخاب دهم شدت وسیعتری یافت.
گفتگوی محمد هاشمی ـ از اعضای شورای مرکزی کارگزاران سازندگی ـ را با ارگان این حزب میتوان در این راستا ارزیابی کرد. به گفته وی:
«اگر انتخابات آزاد باشد و مردم واقعاً بتوانند با رأیشان دست به انتخاب بزنند، براساس نظرسنجیهایی که من از آنها مطلع هستم خاطرات شیرین مردم، از دوران دولت آقای هاشمی است و از آن شرایط تعریف میکنند. نظرسنجیها نشان میدهد که تمایل مردم بیشتر به جریان فکری شبیه دولت سازندگی است.» (13)
وی پیش از آن نیز در گفتگو با یکی از روزنامهها با ادعای تقلب در انتخابات نهم ریاست جمهوری گفته بود: «در همین انتخابات نهم ریاست جمهوری مردم هر جا که ما را میبینند میگویند که ما به آقای هاشمی رأی دادیم. در روستا میگویند، در شهر میگویند، در تهران میگویند. هر جا میرویم میگویند. نشده تا حالا کسی به ما برسد و نگوید که ما به آقای هاشمی رأی دادیم، حالا چطور شد که نام آقای هاشمی از صندوق بیرون نیامد معلوم است که چه اتفاقی افتاده است.» (14)
چیزی به انتخابات ریاست جمهوری دهم نمانده بود و در این مدت مخالفان محمود احمدینژاد مکرر بر طبل نگرانی بابت تقلب در انتخابات میکوبیدند. هاشمی رفسنجانی در شهریورماه سال 87 ؛ یعنی در شرایطی که 10 ماه تا برگزاری انتخابات 88 زمان باقی بود، در جمع عده ای از روحانیون مشهد، نسبت به سلامت انتخابات ابراز نگرانی کرد و این اولین باری بود که موضوع تقلب مطرح گردید و سریعاً و بطور بسیار گسترده، در رسانه ها بزرگنمایی شد.آذر ماه همان سال علی لاریجانی همایشی با عنوان سی سال قانونگذاری برگزار و همه طیف های سیاسی از جبهه ملی تا اصولگرایان را دعوت نمود. هاشمی رفسنجانی یکی از سخنرانان همایش فوق در اظهار نظری عجیب عنوان کرد:
«مردم اگر احساس کنند که رأیشان در سرنوشتشان بی اثر است و متولیانی پیدا شوند که رأی آنها را هر جوری که می خواهند بخوانند، آنگاه دلسرد می شوند.»! (15)
در همین فضا ناگهان خبری به گوش رسید و آن اینکه بیبیسی اقدام به تأسیس نسخه فارسی خود کرده و جالب اینجاست که صادق صبا رئیس این شبکه معرفی شد. وظیفه این شبکه متعلق به بریتانیا اختصاصاً استفاده از شیوه دیالوگ بود. شیوهای که سالهای سال در صداوسیما مورد قهر مدیران واقع شده بود و برنامهها عموماً مدیریتشده بر روی خروجی ظاهر میشد. بیبیسی فارسی به مدد استفاده از شیوههای جدید و حرفهای سعی کرد با تکرار مدام سخنان برخی در داخل، بذر این شبهه را که انتخابات آتی یک انتخابات ناسالم است در دل مردم بکارد.
تکرار این شبهه افکنی ها سبب شد تا مقام معظم رهبری نسبت به این روند تذکر جدی دهند. ایشان در همان ایام فرمودند:
«انتخابات به فضل الهی و به حول و قوه ی الهی، انتخابات سالمی است. من می بینم که بعضی ها در انتخاباتی که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کرده اند به خدشه کردن. این چه منطقی است؟ این چه فکری است؟ این چه انصافی است؟ این همه انتخابات در طول این سی سال انجام گرفته است، مسئولان وقت در هر دوره ای صحت انتخابات را تضمین کرده اند و انتخابات صحیح بوده است. چرا بیخود خدشه می کنند، مردم را متزلزل می کنند، تردید ایجاد می کنند؟»(16)
اما این یک طرف ماجرا بود و در سوی دیگر احتیاج به وجود قطب مقابل احمدینژاد حس میشد. بهمین جهت در لحظات پایانی سید محمد خاتمی حاضر به ثبت نام نشد و میر حسین موسوی که حدود بیست سال گوشهنشینی را اختیار کرده بود اقدام به نامنویسی کرد؛ چراکه با وجود خاتمی دو قطبی مورد نظر ایجاد نمیشد و مردمی که یکبار خلاف قاعده دوقطبی کاذب رأی داده بودند ممکن بود دوباره به همان شیوه عمل کنند و این بار باید فردی میآمد که نخستوزیری زمان حضرت امام(ره) را با خود یدک میکشید و دوران دوری او از سیاست سبب میشد تا مردم او را جزئی از اصحاب قدرت در ایران ندانند. مسألهای که خلاف آن خیلی زود در ابتدای خرداد توسط فائزه هاشمی مشخص شد.
بعدها در جریان اعترافات متهمان اغتشاش در تهران برخی از بازداشتشدگان به این نکته اقرار کردند که اتاق فرمان اغتشاش از چند روز قبل از انتخابات شعارها را به سمت تقلب در انتخابات برد و فضای ذهنی را برای واکنش نسبت به آنچه تقلب گسترده خوانده شد آماده کرد. درصد مشارکت مردم در انتخابات 88 نشان داد که ایرانیان دو قطبی موجود در انتخابات را یک دو قطبی واقعی قلمداد کرده و این تحلیل خود را با حضور 85 درصدی در رأیگیری نشان دادند. دو روز مانده به انتخابات خبری دهان به دهان چرخید و آن انتشار نامهای سرگشاده از طرف هاشمی به رهبری بشکلی توهینآمیز بود. وی پس در اعتراض به نکات مطرح شده در مناظره 13 خرداد نکات متعددی مطرح کرده که برخی از آنها در ادامه میآید.
1. نقطه قابل توجه دراین تهمتها این است که غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جنابعالی که هادی دولتها بودهاید و با اظهارات صریح، مدیریتها را مورد تأیید و تحسین قراردادهاید، نشانه گرفته است.
2. بجاست که به این حقیقت هم توجه شود که احتمالاً عوامل دولت از نظر اینجانب مطلعاند که من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمیدانم و خود جنابعالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آن را هم میدانید. ولی این نظر را رسانهای نکردهام و خود عوامل دولت در این مورد بزرگنمایی کردهاند که هدف بزرگنمایی در آن مناظره روشن شد.
3. بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این برنمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.
4. از جنابعالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هماکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میدانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید.
5. لذا در فرصت باقیمانده ضروری به نظر میرسد خواسته حق حضرتعالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت و حداکثری تحقق یابد. کاری که میتواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد و فتنهگران نتوانند با حدس و گمان نصّ پیامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحریف کنند و با نادیده گرفتن قانون، بنزین بر آتش افروخته بریزند.
سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چوپر شد نشاید گرفتن به پیل. (17)
نامهای که هیچگاه پاسخی از سوی رهبر معظم انقلاب دریافت نکرد. توجه در متن نامه به روشنی نشانههایی از تهدید و آشوب را نشان میدهد.
صبح روز رأیگیری «عفت مرعشی» هنگامی که از حوزه محل رأی بیرون میآمد در جواب سؤال خبرنگار که پرسید درباره انتخابات چه توصیهای به مردم دارید؟ گفت: «اگر تقلب شد بریزند تو خیابان.» این جمله برآیند صریحی از اقدامات چند ماهه احزاب در ایران بود که به مدد پایین بودن آستانه تحمل خانم مرعشی علنی شد.
نشست خبری میرحسین موسوی حدود ساعت 21 الی 22 همان شب و اعلام پیروزی پیش از موعد خود به مثابه کبریتی بود بر حجم وسیع هیزم و مواد اشتعالزایی که طی چند ماه دستپخت احزاب جمع شده بود. البته بعدها گفته شد که علت این نشست خبری تبریک گفتن پیروزی موسوی توسط علی لاریجانی بوده که توسط لاریجانی تکذیب شد.
با مشخص شدن نتیجه انتخابات اتفاقاتی افتاد که تا سالهای سال از ذهن مردم دور نخواهد شد. ادامه اصرار بر راهکارهای خلاف امنیتملی و خارج از قانون سبب شد تا رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه پس از انتخابات صراحتاً علیه این رفتار موضعگیری فرموده و همه را به آرامش دعوت کنند. سخنانی که توسط خیلیها شنیده نشد. مجمع روحانیون مبارز همان چپهای سنتی، جبهه مشارکت، مجاهدین انقلاب اسلامی، شخص هاشمیرفسنجانی در نماز جمعه آخرش، رفتار فتنهجویانه فائزه هاشمی و برخی دیگر از اشخاص حقیقی و حقوقی بر ادامه آنچه اعتراض به نتایج آرا خوانده میشد اصرار کرده و حوادث تلخی را در تاریخ ایران به یادگار نهادند.
قدرتهای غربی که همواره علاقهمند به ایرانی ضعیف در منطقه غرب آسیا بودند و ایرانی که شعار ما میتوانیم را سرمشق خود کرده بود را مضر برای منافع خود میدیدند، در این فضای غبارآلود به دنبال مشتعلتر کردن آتش احزاب در ایران بودند. بطوری که پا را فراتر از حد خود نهاده و مستقیماً در امور داخلی ایران اقدام به دخالت کردند. هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود میگوید:
«احمدینژاد در حالی بعنوان برنده انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شد، که جمعیت زیادی در خیابانهای تهران و سراسر کشور جمع شدند تا به نتایج انتخابات اعتراض کنند. تظاهرکنندگان کم کم قدرتمند شده و بعنوان جنبش سبز شناخته شدند. تصمیم به عکسالعمل گرفتیم. رابطهایمان در ایران ما را مجبور کردند که تا حد ممکن سکوت اختیار کنیم. آنها نگران بودند که اگر ایالات متحده در حمایت از معترضان صحبت کند به رژیم اجازه میدهد که تظاهرات را یک توطئه خارجی بنامد. خیلی از تحلیلگران اطلاعاتی و متخصصین ما در مورد ایران، با این حرف موافق بودند. با این حال هنوز انگیزه زیادی برای اعلام حمایتمان از مردم ایران و انزجارمان از تاکتیکهای سرکوبگرانه رژیم، وجود داشت.» (18)
هرچند که ایالات متحده پس از مدتی بدون توجه به نظرات کارشناسان ورود مستقیمی به مسائل داخلی ایران داشت اما همپیمانان غربی این کشور از همان ابتدا شمشیر را برای ملت ایران از رو بستند.
لیبرمن وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی در گفتگو با روزنامه هاآرتص گفت: «حداقل امیدی که به تغییرات در سیاست ایران داشتیم، با انتخاب مجدد احمدینژاد ازبین رفت.» (19)
خبرگزاری فرانسه نوشت: «وزرای خارجه اتحادیه اروپا خواستار انجام تحقیقات بر روند انتخابات ریاست جمهوری در ایران شدند. این وزراکه در لوکزامبورگ گردهم آمده بودند، همچنین از سرکوب معترضان در ایران ابراز نگرانی جدی کردند.»
نیکلا سارکوزی رئیسجمهور فرانسه گفت: «وسعت تقلب با واکنشهای خشونتی تناسب دارد.» وی تأکید کرد: «مردم ایران مستحق چیز دیگری هستند، این یک تراژدی است ولی این امر منفی نیست که جنبشی واقعی از ابراز عقیده داشته باشیم که سعی میکند زنجیرهایش را بگسلد.»
از طرف دیگر جریانات معارض که سالها بود در انزوای کامل بسر میبردند به مدد پاس گل داخلیها به میدان آمده و هیزم بر آتش فتنه میریختند. اما واکاوی و تحلیل فتنه 88 به خوبی نشان داد که به برکت وجود مردم فهیم در ایران جریانات معارض و ماهوارههای ضد انقلاب اسلامی هیچگاه نمیتوانند به تنهایی اقدام مؤثری علیه امنیت ملی انجام دهند و اقدامات آنها زمانی به چشم میآید که جریانات قدرت و ثروت در ایران علیه جمهوریت رفتار عملی مرتکب شوند. تمام تلاش این جریانات معطوف به صدور بیانیه و اقدامات جزئی تروریستی در برخی نقاط تهران بود. این بدان معناست که جریانات معارض در فضای معمولی قدرت بسیج تودههای مردمی را نداشته عملاً بدون حیات سیاسی و صرفاً به شیوهای انگلی ایام میگذرانند.
این پایان ماجرا نبود، براساس ادعای «مایکل لدین» عضو ارشد نومحافظهکاران امریکایی و مسئول پرونده سیاست داخلی ایران در بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) در واشینگتن، برخی اعضای فعال فتنه در آذرماه همان سال نامهای به واشنگتن تقریر کردند که او روز 20 مرداد 1394 در وبسایت فوربس آن را منتشر کرد. لدین مدعی است این نامه را جریان فتنه در ایران به هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت امریکا نوشته است. او میگوید این نامه به واسطه یکی از دوستان سناتور «چاک شومر» که در والاستریت کار میکرده و با طرفهای ایرانی مرتبط بوده، به واشینگتن فرستاده شده است. بنابر ادعای لدین این نامه در پاسخ به دو سؤال طرف امریکایی نوشته شده که از جریان فتنه خواسته بودند روشن کند دقیقاً برای دفاع از فتنه 88 چه باید بکنند و چه نباید بکنند؟!
در بخشی از این نامه که حاوی نکات توهینآمیز متعدد است از آمریکا خواسته شده تا فشار اقتصادی بیشتری بر ایران به جهت تغییر اوضاع موجود بیاورد. (20)
ایالات متحده به مرور زمان با افزودن تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران عمق دشمنی خود را نشان داد و در داخل نیز جریانهای همسو با ایشان شرایطی را ایجاد کردند که سبب شد مردم برای ادامه حیات خود در یک دوقطبی کاذب دیگر در سال 92 به جریانی رأی دهند که میخواهد در کنار چرخیدن سانتریفیوژها چرخ زندگی مردم نیز بچرخد.
البته میتوان گفت افت حدود پانزده درصدی مشارکت در انتخابات نشان داد که همه سلایق سیاسی در انتخابات حاضر نبودند و مردم از بین گزینههای موجود فردی را برگزیدند. اینبار اما با وجود اختلاف بسیار پایین آراء نه کسی ادعای تقلب کرد و نه اموال عمومی مورد تعرض قرار گرفت؛ بهمین جهت جریانات معارض نیز نگران ادامه حیات خود نیستند و کمتر شکلی تروریستی به خود میگیرند.
نشریه اشارت.موسسه راهبری دیده بان
پینوشت:
1. بیانات معظمله در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 25 شهریور 1394.
2. . تدا اسکاچپل، حکومت تحصیلدار و اسلام شیعه در انقلاب ایران، رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی ایران (مجموعه مقالات) عبدالوهاب فراتی، چاپ دوم، قم، معارف، 1379.
3. . روزنامه جمهوری اسلامی، ستون نگاهی از زاویه دیگر، به نقل از میراحمد رضا حاجتی، عصر امام خمینی (قدس سره)، چاپ 5، قم، بوستان کتاب، 1381، ص 40، 21 بهمن 1372.
4. . محمد نوریزاد، بیتعریف، روزنامه کیهان، 10 بهمن 1378.
5. . مهدی گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص 60.
6. . آنتونی گیدنز، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، ص 75.
7. [1]. http://www.bbc.com/persian/iran/story/2005/06/050617_he-bushiran.shtml
8. [1]. http://namayande.com/news/57074
9. . بیانات معظمله در دیدار رئیسجمهور و هیأت وزیران، 8شهریور۱۳۸۴.
10. . خطبههای نماز جمعه تهران به امامت رهبر معظم انقلاب، 28مرداد1384.
11. [1]. http://www.mehrnews.com/news/199743
12. [1]. http://www.bbc.com/persian/iran/story/2005/07/050711_ss-electionfraud.shtml
13. [1]. http://www.tabnak.ir/fa/news/23769
14. [1]. http://www.asriran.com/fa/news/37306
15. سخنان در همایش سی سال قانون گذاری آذر ماه 87
16. بیانات معظم له 13 اسفند ماه 87
17. [1]. http://www.yjc.ir/fa/news/4965925
18. . هیلاری کلینتون، انتخابهای دشوار، چاپ اول، 1393، تهران، ص 371.
19. [1]. http://www.rajanews.com/news/112481
20. [1]. http://www.farsnews.com/13940519000034