دست انداختن مسئولین حوزه زنان بر ریسمان پوسیده ی سوئدی ها/ فایده سوئد برای خانواده ایرانی چیست؟
یکی از اصول مهم در اسلام ازدواج و تشکیل خانواده است و در آیات قرآن و فرمایشات معصومین(ع) بارها اهمیت تشکیل خانواده و تشویق افراد به ازدواج و نترسیدن از فقر و تنگدستی بیان شده است و به صراحت آمیزش جنسی زن و مرد را از غیر راه ازدواج(دائم و موقت) به کلی ممنوع کرده است.
از نظر جامعه شناسان و روانشناسان نیز خانواده نهادی موثر و مهم برای هر جامعه ای محسوب میشود و کارکردهای آن سلامت و بقای جامعه را تضمین میکند و نقشی غیر قابل جایگزین دارد؛ و در چندماههی اخیر با ابلاغ سیاست های خانواده از طرف مقام معظم رهبری به حفظ، تقویت و ارتقاء هرچه بیشتر این نهاد تاکید شده است.
متاسفانه علیرغم اهمیت و تاکیدات فراوان اسلام و رهبران نظام بر موضوع خانوادهی اسلامی و تاثیرات فراوان آن برای جامعه به صورت مستقیم و غیر مستقیم، به تازگی از امضای یادداشت تفاهمی میان ایران و سوئد با موضوع «زن و خانواده» با خبر شدیم که بسیار تعجب برانگیز و تامل برانگیز بود: «همکاری در زمینه زنان و خانواده» این سوال را ایجاد می کند که چرا کشور سوئد؟ مگر این کشور به اصطلاح پیشرفته چه مزیتی در این موضوع برای ما، که یک کشور اسلامی و انقلابی هستیم، دارد؟ کشور سوئد چه کمکی به ما در موضوع زن و خانواده می تواند داشته باشد؟ مگر اسلام نقص و یا کاستی ای دارد که ما را مجبور می کند که به دیگر ادیان مراجعه کنیم؟ مگر در آیات قرآن از رجوع به غیر منع نشده ایم؟ مگر دولتمردان مبانی اسلام را نمی دانند یا با مصادیق آیه نفی سبیل آشنا نیستند؟
با بررسی مختصری در خصوص موضوع زن و خانواده در کشور سوئد با اطلاعاتی مواجه می شویم که هیچ گونه سنخیتی با فرهنگ اسلامی کشور ما ندارد! در کتاب «مردم سالاری و رفاه اجتماعی در سوئد» به قلم محسن نجاتحسینی آمده است که شکل ازدواج و تشکیل خانواده در کشور سوئد دستخوش تغییرات زیادی شده است و از دهه ی 1960 میزان ازدواج های رسمی و کلیسایی به شدت کاهش یافته و اکثر خانواده ها بدون عقد مذهبی تشکیل می شوند (این پدیده در ایران به ازدواج سفید یا هم باشی معروف است) علت این امر افزایش فرزندان ناشی از ازدواج های غیررسمی و غیر کلیسایی بود که قانون گذاران را مجبور به ایجاد نوع جدیدی از قوانین در ازدواج کرد به طوریکه در وهله اول زوج هایی که بدون هیچ گونه رسمیت و عقدی زندگی می کردند به عنوان خانواده شناخته می شدند و فرزندان ناشی از این ازدواج ها نیز مجاز شمرده می شد و در کنار آن نیز پخش وسایل جلوگیری از بارداری و سقط جنین نیز در جامعه جایز بود.
در ادامه این کتاب آمده است که در حال حاضر نیز در کشور سوئد سالانه بین 30 تا 40 هزار سقط جنین صورت می گیرد و اگر دختری زیر 18 سال برای سقط جنین به کلینیکی مراجعه کند، آن ها موظفند به خواست او احترام بگذارند و با توجه به شرایط جسمی و روانی دختر، برای سقط و یا نگهداری جنین تصمیم بگیرند؛ همچنین هرگاه زنی باردار شود، بدون توجه به اینکه در چه رابطه ای باردار شده، مورد حمایت قانون قرار می گیرد و از خدمات بهداشتی و درمانی بهره مند می شود و از کمک های مالی شهرداری بهره مند می شوند تا زندگی راحتی داشته باشند. طبق قانون در سوئد، فرزند به مادر متعلق است و نام خانوادگی او روی کودک قرار می گیرد مگر به درخواست مادر نام خانوادگی دیگری انتخاب می شود.
بر اساس این موارد، جایگاه کشور سوئد در حوزه خانواده نمی تواند برای کشور مسلمان ایران که تشکیل و حفظ خانواده یکی از اصول بنیادی آن است، الگوی درستی باشد و مشخص نیست که امضای تفاهمات و توافقاتی در حوزه خانواده با چنین کشوری چه بلایی را بر سر خانواده ایرانی خواهد آورد، اما آنچه از شواهد و عملکرد معاون رئیس جمهور در امور زن و خانواده پیداست؛ وی کمر به قطع ریشه نظام زوجیت و خانواده در ایران اسلامی بسته است.
جای بسی تعجب است که چرا علما، صاحبان تریبون و نمایندگان مجلس در آشفته بازار بازی برجام، گیر کرده اند و متوجه ضرباتی که بر پیکره ی این نهاد و نظام زوجیت در حال وارد شدن است، نیستند!
چرا ما باید آگاهانه شاهد همان بلایی باشیم که بر سر اسپانیا در عهد اسلامی آمد و با زمین خوردن نظام زوجیت و خانواده در آن کشوری اسلامی جامعه و نظام آن نیز از هم خواهد پاشید.