به گزارش خبرگزاری بسیج، چندی پیش در خصوص چرایی وقوع اغتشاشاتی که در دیماه ١٣٩۶ در برخی از شهرهای کشور اتفاق افتاد، میزگردی با حضور حجت الاسلام سید عباس موسویان عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام محمد کاشی زاده رییس مرکز پژوهشهای جوان، مسعود پورفرد، رضا عیسینیا و اعضای شورای علمی گروه نظامهای مرکز پژوهشهای جوان در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد که در ادامه، گزارشی از این میزگرد ارائه میشود.
حجت الاسلام محمد کاشیزاده رییس مرکز پژوهشهای جوان در ابتدای این جلسه گفت: از شئون اصلی در شکلگیری پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و علیالخصوص مرکز پژوهشهای جوان که ذیل این مجموعه در حال فعالیت است، توجه به گفتمان انقلاب اسلامی و کمک به تقویم این گفتمان است. مرکز پژوهشهای جوان با رویکرد ترویجی وارد این گفتمانسازی شده است. حوادثی از قبیل این حوادثی که در دیماه ٩۶ رخ داد، ما را بر آن داشت که نسبت به شناسایی ریشههای آن و همچنین پیشبینی وضعیت آیندۀ آن حساس شویم؛ باید به سوالات پاسخ دهیم که این ماجرا چه ماهیتی داشت و وظیفۀ نخبگان در تبیین و مواجهه علمی و فکری با این پدیده چگونه است؟
حجت الاسلام سید عباس موسویان عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این جلسه اعلام کرد: البته به تناسب رشته خودمان نباید ابتدا حرف میزدیم و بزرگان عالم سیاست باید شروع کنند. نکتهای که احساس میکنم در کنار تحلیلهایی که صورت میگیرد باید مد نظر باشد، درست، نادرست، کم اثر یا پر اثر. مسالهای به ذهنم میرسد که –مخصوصا نیروهای انقلاب- از آن چه بسا دارند غفلت میکنند و آن بحث سیاه نمایی کشور و انقلاب به بهانه حمله بر دولت یا یک جناح است.
ما غافل از این هستیم که اگر مثلا وضعیت اقتصادی کشور را بدتر از واقع نشان دهیم، این آسیب برای کل انقلاب است و آثار و تبعاتش بر کل انقلاب سایه میافکند. نه اینکه یک دولت یا جناح خاصی. برخی از مسوولان وقتی از دو طرف حرف میزنند، به گونهای حرف میزنند که انگار مخاطب را یک فرد جناحی محض میدانند و گویا مخاطب یک تحلیل گر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که میتواند مرزبندیها را کامل بشناسد در حالیکه مخاطب ما – خصوصا در این حوادث- افرادی که به حرکت درآمدند نوعا سن پایین دارند وحتی آشنایی با جناحها هم ندارند.
از یک لطیفه شروع میکنم که در ایام انتخابات ریاست جمهوری پخش شد و آن اینکه یک نفر زنگ زد به پلیس ۱۱۰ که عدهای دزد و اختلاس گر و… در تلویزیون نشستهاند و با هم بحث میکنند و شما بروید آنها را دستگیر کنید!
ما واقعا باید بازتاب این حرفها را –آنهم به این شکل صریح و بدون ارائه سند و مدرک-ببینیم. جوان چه تصویری از جمهوری اسلامی و نظام پیدا میکند؟
متاسفانه بسیاری از بزرگان ما در سخنرانیها و ارائه گزارشها از این نکته غافلند. از اینکه بعد از انقلاب واقعا در کشور چه گشایشهایی انجام شده. واقعا روستاهای ما، بهداشت ما، پوشاک ما، کیف و کشف ما اصلا قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست، منتها طوری گاهی صحبت میشود که مخاطب احساس میکند که در زمان شاه مثلا چه بوده!
ما خوشبختانه دو نسل را دیدیم و با آن فضا زندگی کردیم. آرزو داشتیم که یک میوه یا شکلات در کیفمان باشد. گاهی واقعا احساس میکنم که بزرگان وقتی صحبت میکنند برای اینکه جناح رقیب را بکوبند، همه خدمات انقلاب و فعالیتهای در طول انقلاب را نادیده میگیرند. انگار که اختلاس بانکی در دنیا وجود ندارد و به گونهای در کشور مطرح میشود و چنان بزرگنمایی میشود که واقعا انسان بهتزده میشود.
مثلا همین پرونده سه هزار میلیاردی به گونهای توسط سخنرانان توضیح داده میشود که انگار اموال و حق و حقوق مردم را خوردند و بردند. در حالی که کسی اگر این پرونده را خوب مطالعه کند مییابد که مالی برده نشده و فقط بصورت غیر قانونی اموالی بین دولت و بانکها و اشخاص جابجا شده. البته جرم است، اما چنان فضاسازی میشود که گویا اموال مردم را بردند و خوردند. در حالیکه بصورت غیرقانونی از بانک تسهیلات گرفته و رفته کارخانهای از دولت خریداری کرده و بانک هم اقساطش را از این فرد گرفته و بخشی را هم نتوانسته بگیرد و آن کارخانه را بهجای آن گرفته است.
پولی حیف و میل نشده، اما به گونهای رفتار شده که جوان امروز احساس میکند که هیچ خدمتی برای کشور در طول انقلاب صورت نگرفته و همه افرادی که روی کار آمدند منافق و غرب زده بودند. این فضا را بوجود آوردن، به اعتقاد بنده زمینه را برای برخی از حرکتهای اجتماعی فراهم میآورد.
مسعود پورفرد عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سخنران بعدی این جلسه بود؛ وی ابراز داشت: باید بگویم که در مواجهه با این موضوعات خیلی عقبیم. آنقدری که میتوان گفت تاخیر فرهنگی داریم. در مرکز هم این تاخیر وجود دارد. به نظر در سه محور باید این مباحث مطرح شود.
محور اول، شکاف نسلی است. هرکدام از نسلها نسبت به نسل قبل کاملا متمایز شده است.
محور دوم: محور اقتصادی است
محور سوم نیز به فضای مجازی باز میگردد.
محوراول:
نسلی که در برخی از این اغتششات فعال بود، عمدتاً در سنین ۱۶ تا ۲۹ تخمین زده میشوند. این نسل با ارزشهای دینی مواجهه چندانی ندارد؛ و اصولاً ارزشهای دینی، مسئلۀ ذهنی آنها نیست. مسئلۀ اصلی ذهنی در این نسل، کارامدی است. و اگر به تصور ناکارامدی نظام جمهوری اسلامی برسد، زمینههای حرکت اجتماعی منفی در او شکل میگیرد.
چرا این جوان باید به این نتیجه برسد که جمهوری اسلامی ناکارآمد است. البته ممکن است تلقی او اشتباه باشد؛ اما مسئله این است که او اجمالاً به این نتیجه رسیده است. و از آنجایی که در مبحث مشروعیت، کارامدی جای دینی یا غیر دینی بودن نظام را گرفته است، به میدان میآید و شعارهایی میدهد. بنابراین، این نسل جوان با نسلهای قبلی کاملاً متفاوت شده و مقصر هم ماییم. مقصر بخشهای فرهنگی است. حوزههای علمی هاست و دانشگاهها و نخبگانند. که همه به مساجد و تلویزیون حواله دادند و خود منتظر ماندند. بنابراین این مهم است که درد انها لمس شود. یعنی شناخت نسل جدید و اینکه چگونه باید با این نسل تا کرد.
محور دوم:
در اعتراضهایی که دیدیم بیشتر موارد اعتراضی مربوط به امر بیکاری بود و چیزی حدود ۵۰ الی ۶۰ درصد را به خود اختصاص میداد. وزیر کار هم در یک مصاحبهای گفت و سخنگوی دولت هم البته تلاش کرد بر آن پوشش بگذارد. شهرهایی که بالای ۵۰ درصد بیکاری در آن وجود داشت، حضور جدیتری در اعتراضات داشتند. بندر امام که بیکاری در آنجا شاید به صفر برسد، هیچ خبری از اعتراض در آن نبوده است. البته در یزد هم اخیرا بدلیل ورشکستگی کارخانههای سرامیک و بدلیل وارد کردن سرامیک از چین، بیکاری در حال زیاد شدن است که اعتراضاتی را بهدنبال داشته است که ممکن است بعدها منجر به اعتراضات خیابانی شود. این امر هم به ناکارامدی بر میگردد و لو ناکارآمدی ذهنی برای معترضین.
محور سوم:
در فضای مجازی باید بحث شود که ما با توجه به وظیفهای که داریم، رابطه ما، دولت و حتی NGO ها، در قبال فضای مجازی چیست؟
اینکه دولت مرتبا فضای مجازی را ببندد و دوباره باز کند، بیاعتمادی در این نسل و حتی نسلهای قبل ایجاد میکند. چگونه میشود این بی اعتمادی را رفع کرد؟ یقینا هم به بحث عمل و کارآمدی بر میگردد. بنابراین در فضای مجازی ما هنوز هیچ کاری نکردیم. در فقه رسانه کاری نکردیم. جزء عبادات است؟ معاملات است؟ این است که سایتی پیدا میشود به نام آمدنیوز که در فضای مجازی شبههافکنی میکند و اگر ما در این فضا قوی بودیم و مهارت لازم را داشتیم میتوانستیم آن را خنثی کنیم و یا پاتک بزنیم. همانطور که در کشورهای دیگر هم اینگونه است. نمیآیند سایت را فیلتر کنند؛ بلکه سایتی در کنار آن سایت طراحی میکنند و بعنوان پادزهر افکار عمومی عمل میکند.
متاسفانه فضای مجازی در ایران رها شد و از طرف مقابل داریم داریم ضربه میخوریم. هرچند فیلترینگ در دیگر کشورها وجود دارد اما آخرین راهکار در خنثیسازی است. یعنی اگر راه دیگری نداریم، باید این کار شود. لذا این نکته مهم است که باید عملیاتی کار کرد و بحث تئوریک و نظری به درد نمیخورد. مرکز هم باید در این امر ورود کند. اینکه شکاف نسلهای جوان در ایران بصورت تئوریک تحلیل شود، بدرد نمیخورد. باید راه حل داد و عملیاتی کار کرد. مانند محمد یونس که با دادن یک طرح عملیاتی تا حدی توانست مشکل کشور بنگلادش را حل کرد. ولی ما هیچ برنامه عملیاتی نداریم.
رضا عیسینیا عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نیز در این میزگرد گفت :آنچه که برای همه ما دغدغه است، بعنوان کسانی که در انقلاب یا جنگ بودیم، بحث ثبات و تداوم جمهوری اسلامی ایران است. ولی بحث اینست که این پایداری به هر دلیلی دچار خدشه شده است. چه عوامل درونی باشد و چه بیرونی و چه توامان. جمهوری اسلامی ایران مثل هر سیستم دیگری یک تقاضا دارد که وارد سیستم میشود و اگر این تبدیل به حمایت نشود، مشکلاتی را ایجاد میکند. چه به عنوان مخالفت و چه بعنوان مقاومت و … .
بنابراین بحث این است که چرا این اتفاقات افتاده و چه کسانی بانی این اتفاقات بودند و چگونه میتوان این اتفاقات را تدبیر و مدیریت کرد که دچار شکاف نشویم. خسارت خطرناکی نبینیم. به نظر باید سیستم را باید کاملا درست بررسی کنیم، یعنی همانطور که در input ها ( ورودی ها) دقت میکنیم، در خروجیها هم دقت کنیم. در مرکز پژوهشها در حوزه قانونگذاری، اجرای قانون و نظارت بر آن و حتی توانایی کارکردی آن (استخراجی، تنظیمی و یا توزیعی و حتی نمادین)، باید بجای نگارش کتاب در هر یک از این حوزهها، مصاحبههایی را با اهل فن رقم بزنیم که بتوان برخی محتواها را به سرعت ارائه کرد و رسالتی که مرکز دارد را به موقع ادا کرد. به قول برخی از نظامیها بعضی وقتها باید زمین بدهیم تا زمان بگیریم و این گاهی برای مرکز نیاز است. در هر یک از حوزههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و. . . باید شبهاتی و اشکالاتی – آن مواردی را که میشود حل کرد، چراکه برخی موارد را نمیتوان حتی با یک کتاب حل کرد- که وجود دارد، را بیابد و با اهل فن ( دانشجو و یا کارگزار) مصاحبهای را ترتیب دهد تا راه حل و راه تدبیر مشکلات را بیابد.
سجاد صفارهرندی دکترای جامعهشناسی در ادامه این میزگرد اشاره داشت: اتفاقاتی که در هفته گذشته افتاد و موضوع بحث است، به زعم بنده در نسبت با دشواریهایی که شرایط فعلی با آن مواجهیم، نمود سطحی و کم اهمیتی است. هرچند در فهم موقعیت و شرایط همین نمودهای سطحی هم نباید نادیده گرفته شوند؛ اما فکر میکنم که وزن دهی بیش از حد واقعی به آن چیزی که در واقع شاید بیشتر در قالب یک حرکت نوجوانانه است و نوعا بخشی از حیات شهری است، ما را از واقعیت مسائلی که داریم دور میکند. در شرایطی که تقریبا وارد سالی میخواهیم شویم که دولت تقریبا یکچهارم بودجه خود را به صندوق بازنشستگی اختصاص میدهد. در کنار مساله بانکها و مساله آب، به واقع موضوع کم اهمیتی است.
محمدحسین بادامچی دکترای جامعهشناسی سخنران بعدی این جلسه بود ؛وی گفت :به لحاظ روش شناختی، ما موانعی برای تفهیم و فهم مسائل سیاسی اجتماعی داریم. تا یک مقداری میاییم یک دریافت جامعه شناخی تاریخی و سیاسی پیدا کنیم، سریعا رویکردهایی کلان و ایدئولوژیک و امنیتی ورود میکنند و برداشتهایی که در چند سال اتفاق میافتد را سریعا ریست (reset) میکنند و ما را از اصالت واقعیت غافل میکنند. در همین اتفاقاتی که جدیدا روی داد، تصور میکنم که داشت یک خودآگاهی نسبت به بحرانی که در حال وقوع بود، روی میداد ولی واژگانی مثل فتنه و یا . . . و نگاه امنیتی سریعا وارد این عرصه میشوند و این خودآگاهی را تحت تاثیر قرار میدهند. و این نگاه ساده لوحانهایست که هر اتفاقی را به بیرون نسبت دهیم و آنرا هدف براندازی و. . . بپنداریم. یکی از مسائلی که بارها هم با آن مواجه شدیم و بارها از آن گَزیده شدیم، شیوه مواجهه با ارتباطات و رسانههاست. و مداوما کاری را تکرار میکنیم. درکی از الگوریتم مراجعه مردم به رسانههای نداریم و منطق اصلا در اینجا جدی گرفته نمیشود.
به نظر رویدادهای اخیر تماماً و یا حداقل غالباً متفاوت با این رویکرد اتخاذی است و به نظر ما داریم با مواجهه و کارهایی که انجام میدیدم، زیرپای خودمان را خالی میکنیم.
بنده رویکرد کلی دارم و آن اینست که چارچوب نظری کلی در مسائل تحلیلی ایران وجود دارد که اگر به لحاظ تاریخی بررسی شود میبینیم یک فرایند دارد تکرار میشود. اتفاقی دارد مداوماً تکرار میشود. نه فقط در ۱۰ سال، ۲۰ سال بلکه در تاریخ معاصر ما حداقل یک مساله اساسی را داریم بنده از منظر جامعهشناسی سیاسی که نگاه میکنم، فکر میکنم منظر درست در تحلیل مسائل و رویدادهای عمده جامعه ایرانی، یک رویکرد سیاسی است، نه یک رویکرد فرهنگی یا اقتصادی و یا رویکرد دیگر مشابه.
گسل اصلی در جامعه ایرانی به نظر من تضاد دولت و ملت است که به نظر چارچوب نظری مساعدی است که میتواند اتفاقات ما را توضیح بدهد در عین اینکه جامعه ایرانی یک جامعه سیاسی است و بیشتر از هر چیز ما باید از منظر سیاسی جامعه ایران را تحلیل کنیم.
این رویکردی که بنده عرض میکنم، در مقابل رویکردهایی دیگر قرار میگیرد مثل رویکرد سید جواد طباطبایی و یا رویکردی که در واقع اصالت را به فرهنگ و یا اقتصاد میدهند.
هم چنین ما وقتی که رویکردی را اتخاذ میکنیم بجای اینکه گسستها را ببینیم، ویژگیها و ساختارهای مشترک را میبینیم و منجر به جنبشهایی میشوند. از جمله مساله تنباکو و ملی شدن صنعت نفت و انقلاب. در حال حاضر جنبش سال ۸۸ و … هم در واقع واکنشی در مقابل ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. ساختاری که بنده معرفی میکنم ساختار همه جانبه است که جامع ساختار اقتصادی و فرهنگی و … است که حتی مسأله ساماندهی آب را هم در این ساختار میتوانیم تحلیل کنیم. در این ساختار همواره جامعه مدنی در مقابل دولتی که اقتصاد، سیاست و فرهنگ و دین را در اختیار نیروهای وابسته به خودش قرار داده، قرارگرفته و تقابل نشان داده است. و متأسفانه در این مواقع باید اذعان کرد که به نظر میرسد جمهوری اسلامی فرصت طلایی دولت و ملتسازی را از دست داد. یعنی فرصتی که بتواند در این ساختار جدید پیشنهادی بتواند این تضاد را حل کند. اگر مراجعه کنید به کتاب دکتر رفیعی پور میبینید ایشان هم دقیقا روی همین نکته دست گذاشته است. این چارچوب نظری را ایشان هم پذیرفته و بنده بعدا از این مطلع شدم. ایشان هم دارند کاملا هشدار میدهند که در واقع گسل اصلی همان تضاد دولت و ملت است و ج. ا با ساختار سیاسی و اقتصادی که اتخاذ کرده، دوباره دارد گسل را فعال میکند. به نظر بنده در دهه شصت این گسل فعال نشد – که شاید هم به شخصیت کاریزماتیک امام برگردد – ولی بعد از آن ما در واقع از دهه ۷۰ به بعد همچین مسألهای را داریم و اتفاقات اخیر را بنده در ادامه همین موج ۷۶، ۸۴ و ۹۶ درک میکنم با این تفاوت که همواره محملی برای موج حرکت جامعه مدنی به سمت مطالبات – آزادی خواهی، عدالتخواهی و فضیلتگرایی- به لحاظ جامعهشناختی الآن وجود ندارد. از لحاظ اجتماعی هم به نظر میرسد که ما دچار ساختار مرکز پیرامونی شدیم یعنی ما یک دو قطبی اساسی داریم که بنده آنرا تقابل بازندگان و برندگان نام میگذارم. یعنی نیروهایی که به حاکمیت مربوطند و اینها تمرکز کردند بر حاکمیت و پیرامون ان و طرف دیگر سایر مردم. و لذا پاسخی که به اعتراضات داده میشود نتیجه عکس دارد. و کاملا آن را تشدید میکند. و ادبیاتی که الآن دارد استفاد میشود، ادبیاتی نیست که ما را در حل بحران کمک کند.
در انتهای این جلسه محمدحسن شاهنگی معاون مرکز پژوهشهای جوان نیز گفت: اولا دو گانه خیلی مهمی که امروزه مدام در رسانه ها مطرح می شود، دوگانه حق انتقاد و حق اعتراض است این دوگانه وحقوق تبعی دیگری که ذیل این دوگانه اصلی مطرح می شوند یعنی حق تجمع،حق راهپیمایی و … نیاز به تبیین مرزبندی دقیق برای مخاطب جوان دارد. نکته بعد اینست که اگر دقت کنیم نام رضاخان یا پسرش در اغتشاشات اخیر بعضا به عنوان قهرمان ملت! شنیده شد؛ تطهیر رژیم پهلوی از منظر اقتصادی علیرغم مفاسد بزرگ آن رژیم امروزه در دستور کار معاندان قرار گرفته لذا جا دارد به این مساله و نقد آن نیز پرداخته شود.