بانوي انقلابي در گفتوگو با «بسيج»:
انقلابی بودن مهم نیست انقلابی ماندن مهم است
بانوي انقلابي ضمن تاكيد بر اینکه فریب تبلیغات گستردهی دشمنان نظام را مخصوصا در شبکههای مجازی نباید خورد، بیان داشت: انقلابی بودن مهمتر از انقلابی ماندن است.
به گزارش خبرگزاری بسیج از خراسان رضوی در معرفی این بانوی فداکار کاشمری باید گفت: خانم راضیه غیاثی متولد ۱۳۳۱ یکی از زنان مبارز انقلابی شهرستان کاشمر که امروز هم در صحنه انقلاب و دفاع از ارزشهای اسلامی است و به بسیجی بودنش افتخار میکند.
در ابتدای گفتوگو سلام و درود میفرستد به امام راحلمان (ره) و هر دو فرزندشان و شهدای اسلام که با آوردن نام امام خمینی (ره) بغض دلتنگی گلویش را میفشارد و اشک فراق در چشمانش حلقه میزند و میگوید: سعی کردم بی نام و نشان به فعالیتهایم در بسیج مستضعفین ادامه دهم که نشد و به اصرار دوستانم در بسیج تشکیل پرونده دادم.
لطفا از فعالیتهای خود در قبل از پیروزی انقلاب بگویید؟
غیاثی: در سال ۵۶ که آیت الله علی اکبر مشکینی در کاشمر تبعید بودند، هر زمان که احتمال خطر کمتر بود اجازه میدادند که خانمها هم در جلسات سخنرانی و مراسم راهپیمایی شرکت کنند و من با همسرم شرکت میکردیم و زمانی هم که اجازه نمیدادند نمیرفتیم؛ جای ثابتی هم جهت سخنرانی نداشتند.
اعلامیههای امام خمینی (ره) را همسرم شبانه از آیت الله مشکینی تحویل میگرفت و در خانه به صورت سه الی ۵ تایی در نایلون و لای لباس بچهها میگذاشتیم و به چند نفر از خانمهایی که میشناختیم تحویل میدادیم و میگفتیم که توزیع کنند.
در آذر ۵۷ که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود در مراسم راهپیمایی که علیه ظلم رژیم شاه برگزار میشد جوانان رشیدی از کاشمر جانشان را فدای اسلام و انقلاب کردند؛ شهید محمد بهبودی طلبه فعال انقلابی که در تکیه ابوالفضلی مردم را از جنایات رژیم آگاه میکرد، بعد از مراسم توسط مأموران رژیم به شهادت رسیده بود.
در مراسم تشییع جنازه شهید محمد بهبودی، محمد ترابی که از مبارزان انقلابی بود به شهادت رسید و همینطور خبر شهادت شهیدان حسن و احمد باقری و شهید رضا غلامی را آوردند.
به مرور زمان و مخصوصا بعد از شهادت این عزیزان راهپیماییهای مردمی بیشتر شد؛ در آن شبهای سخت زمستان مملکت را رها کرده بودند، نه سوخت داشتیم و نه نفت؛ روز که میشد با کمک دیگر خانمها وسیلهی سوخت و حتی لاستیک کهنه ماشینها را جمع میکردیم تا مردهایمان بتوانند شبها کشیک بدارند و نگهبانی دهند و از شهر محافظت کنند.
از مراسم راهپیمایی که شرکت میکردید بیشتر برایمان بگویید؟
غیاثی: جهت شرکت در راهپیماییها هر روز آماده و منتظر بودیم که اجازه حضور دهند و یکی از خاطرات بسیار خوبی که در ذهنم مانده روزی است که آیت الله محمد صادق سعیدی به ما خانمها هم اجازهی حضور در راهپیماییها دادند.
از خیابان ۱۵ خرداد کاشمر که عکس امام (ره) را هم همراه داشتیم تا باغمزار راهپیمایی کردیم و شعار دادیم و از باغمزار به سمت آرامگاه شهید مدرس رفتیم.
بعضی وقتها که این ایام برایم یادآوری میشود و فیلمهای آن دوران را مییبینم میگویم واقعا اسلام و این مملکت با چه سختی به دست ما رسیده! چقدر شهید دادیم و چه شبها و چه روزها که نخوابیدیم و گروههای ضربت که به محض ورودشان به شهر مدام تیراندازی میکردند تا در دل مردم رعب و وحشت بیندازند.
هر روز راهپیمایی بود و اینگونه نبود که مردم در خانه بنشینند، کم کم تعداد خانمها بیشتر شد و با چادر رنگی هم میآمدند و مانند الان نبود که همه چادر مشکی داشته باشند کفشها هم همه مشکل دار و پاشنه دار بود و سعی میکردیم کفشهای راحتی فراهم کنیم تا بتوانیم راحتتر راهپیمایی کنیم.
راهپیماییها را همانطور پشت سر هم انجام میدادیم تا اینکه خبر دادند قرار است امام خمینی (ره) بعد از ۱۴ سال تبعید در ۱۲ بهمن به ایران بیایند؛ چون برنامههای صدا و سیما اسلامی نبود تلویزیون نداشتیم و تنها یک رادیو کوچک همسرم خریده بود که اخبار را گوش کنیم.
به خانه خواهرم رفتیم و با خوشحالی تمام مراسم ورود امام (ره) به ایران را در تلویزیون مشاهده کردیم و همان شب هم تلویزیون خریدیم و منتظر بودیم که برنامه اسلامی از تلویزیون پخش شود تا اینکه شب ۲۲ بهمن سرود الله الله الله اولین سرودی بود که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.
همین که تلویزیون را روشن کردم با خوشحالی و با صدای بلند به همسرم خبر دادم که اکنون دارد سرود اسلامی پخش میشود و خوشبختانه روز به روز هم برنامههای تلویزیون بهتر میشد.
خدا را شکر! اگر این همه شهید دادیم و خون دادیم خوشبختانه انقلاب به پیروزی نهایی رسید و در حال حاضر تنها کاری که میتوانم انجام دهم به ستاد نماز جمعه میروم و مسئولیت ستاد را بر عهده دارم و افتخار میکنم که بسیجیام.
قبل از انقلاب چگونه به همدیگر اطلاع میدادید که در راهپیماییها شرکت کنید؟
غیاثی: به دو نفر از خانمهای محله و یا کوچهمان میگفتم که رأس ساعت ۹ ورودی مسجد جامع باشیم و همینطور خانمها همدیگر را خبر میکردند و واقعا هم همدیگر را نمیشناختیم که در یک زمان توسط یک نفر اطلاع رسانی شود بلکه هر کسی که همسایه و دوست خودش را میشناخت که در مسیر انقلاب است خبر میکرد.
تلفن نداشتیم به عنوان مثال من خانم شجریان را میشناختم و خانم شجریان خانم موسوی را میشناخت و به همین روش ادامه داشت و نهایت در مراسم راهپیمایی با یکدیگر آشنا میشدیم؛ خانمها از روستاهای مختلف شهرستان هم میآمدند و جمعیتمان بیشتر میشد.
واقعا روستاها خیلی خوب در صحنه بودند البته در این بین افرادی بودند که رعب و وحشت ایجاد میکردند و میگفتند امروز قرار است گروه ضربت از فلان جا به کاشمر بیاید.
راهپیمایی را چگونه هدایت میکردید که اغتشاش نشود؟ مسئولی داشتید که راهپیماییها را هدایت کند؟
غیاثی: از قبل که در مراسم سخنرانی آیت لله مشکینی و سعیدی که شرکت میکردیم آگاه میشدیم و آقایان خانمها را هدایت میکردند و میگفتند مواظب باشید که با کسی بحث نکنید و تا میتوانید افراد مخالف را با اخلاق خوب و زبان خوش به راه بیاورید تا مشکلی ایجاد نشود چرا که بودند افرادی که ما را تهدید میکردند.
حرف آخر
غیاثی: انقلابی بودن مهم نیست انقلابی ماندن مهم است؛ مردم هوشیار باشند تا فریب تبلیغات گستردهی دشمنان نظام را که مخصوصا در شبکههای مجازی دارند نخورند.
اکنون باید قدردان خون شهدا و پیرو ولایت فقیه باشیم که ولایت فقیه همان ولایت حضرت علی (ع) است؛ ما مسلمانیم؛ ما شیعهایم؛ ما امت پیامبر (ص) هستیم و اکنون باید پیرو رهبر فقیدمان، امام خامنهای باشیم که اصل زندگی ما ولایت است.
البته همان زمان هم کسانی بودند که با امام علی (ع) کنار نیامدند، عاقبتشان را در تاریخ بخوانند و عبرت بگیرند.
در ابتدای گفتوگو سلام و درود میفرستد به امام راحلمان (ره) و هر دو فرزندشان و شهدای اسلام که با آوردن نام امام خمینی (ره) بغض دلتنگی گلویش را میفشارد و اشک فراق در چشمانش حلقه میزند و میگوید: سعی کردم بی نام و نشان به فعالیتهایم در بسیج مستضعفین ادامه دهم که نشد و به اصرار دوستانم در بسیج تشکیل پرونده دادم.
لطفا از فعالیتهای خود در قبل از پیروزی انقلاب بگویید؟
غیاثی: در سال ۵۶ که آیت الله علی اکبر مشکینی در کاشمر تبعید بودند، هر زمان که احتمال خطر کمتر بود اجازه میدادند که خانمها هم در جلسات سخنرانی و مراسم راهپیمایی شرکت کنند و من با همسرم شرکت میکردیم و زمانی هم که اجازه نمیدادند نمیرفتیم؛ جای ثابتی هم جهت سخنرانی نداشتند.
اعلامیههای امام خمینی (ره) را همسرم شبانه از آیت الله مشکینی تحویل میگرفت و در خانه به صورت سه الی ۵ تایی در نایلون و لای لباس بچهها میگذاشتیم و به چند نفر از خانمهایی که میشناختیم تحویل میدادیم و میگفتیم که توزیع کنند.
در آذر ۵۷ که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود در مراسم راهپیمایی که علیه ظلم رژیم شاه برگزار میشد جوانان رشیدی از کاشمر جانشان را فدای اسلام و انقلاب کردند؛ شهید محمد بهبودی طلبه فعال انقلابی که در تکیه ابوالفضلی مردم را از جنایات رژیم آگاه میکرد، بعد از مراسم توسط مأموران رژیم به شهادت رسیده بود.
در مراسم تشییع جنازه شهید محمد بهبودی، محمد ترابی که از مبارزان انقلابی بود به شهادت رسید و همینطور خبر شهادت شهیدان حسن و احمد باقری و شهید رضا غلامی را آوردند.
به مرور زمان و مخصوصا بعد از شهادت این عزیزان راهپیماییهای مردمی بیشتر شد؛ در آن شبهای سخت زمستان مملکت را رها کرده بودند، نه سوخت داشتیم و نه نفت؛ روز که میشد با کمک دیگر خانمها وسیلهی سوخت و حتی لاستیک کهنه ماشینها را جمع میکردیم تا مردهایمان بتوانند شبها کشیک بدارند و نگهبانی دهند و از شهر محافظت کنند.
از مراسم راهپیمایی که شرکت میکردید بیشتر برایمان بگویید؟
غیاثی: جهت شرکت در راهپیماییها هر روز آماده و منتظر بودیم که اجازه حضور دهند و یکی از خاطرات بسیار خوبی که در ذهنم مانده روزی است که آیت الله محمد صادق سعیدی به ما خانمها هم اجازهی حضور در راهپیماییها دادند.
از خیابان ۱۵ خرداد کاشمر که عکس امام (ره) را هم همراه داشتیم تا باغمزار راهپیمایی کردیم و شعار دادیم و از باغمزار به سمت آرامگاه شهید مدرس رفتیم.
بعضی وقتها که این ایام برایم یادآوری میشود و فیلمهای آن دوران را مییبینم میگویم واقعا اسلام و این مملکت با چه سختی به دست ما رسیده! چقدر شهید دادیم و چه شبها و چه روزها که نخوابیدیم و گروههای ضربت که به محض ورودشان به شهر مدام تیراندازی میکردند تا در دل مردم رعب و وحشت بیندازند.
هر روز راهپیمایی بود و اینگونه نبود که مردم در خانه بنشینند، کم کم تعداد خانمها بیشتر شد و با چادر رنگی هم میآمدند و مانند الان نبود که همه چادر مشکی داشته باشند کفشها هم همه مشکل دار و پاشنه دار بود و سعی میکردیم کفشهای راحتی فراهم کنیم تا بتوانیم راحتتر راهپیمایی کنیم.
راهپیماییها را همانطور پشت سر هم انجام میدادیم تا اینکه خبر دادند قرار است امام خمینی (ره) بعد از ۱۴ سال تبعید در ۱۲ بهمن به ایران بیایند؛ چون برنامههای صدا و سیما اسلامی نبود تلویزیون نداشتیم و تنها یک رادیو کوچک همسرم خریده بود که اخبار را گوش کنیم.
به خانه خواهرم رفتیم و با خوشحالی تمام مراسم ورود امام (ره) به ایران را در تلویزیون مشاهده کردیم و همان شب هم تلویزیون خریدیم و منتظر بودیم که برنامه اسلامی از تلویزیون پخش شود تا اینکه شب ۲۲ بهمن سرود الله الله الله اولین سرودی بود که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.
همین که تلویزیون را روشن کردم با خوشحالی و با صدای بلند به همسرم خبر دادم که اکنون دارد سرود اسلامی پخش میشود و خوشبختانه روز به روز هم برنامههای تلویزیون بهتر میشد.
خدا را شکر! اگر این همه شهید دادیم و خون دادیم خوشبختانه انقلاب به پیروزی نهایی رسید و در حال حاضر تنها کاری که میتوانم انجام دهم به ستاد نماز جمعه میروم و مسئولیت ستاد را بر عهده دارم و افتخار میکنم که بسیجیام.
قبل از انقلاب چگونه به همدیگر اطلاع میدادید که در راهپیماییها شرکت کنید؟
غیاثی: به دو نفر از خانمهای محله و یا کوچهمان میگفتم که رأس ساعت ۹ ورودی مسجد جامع باشیم و همینطور خانمها همدیگر را خبر میکردند و واقعا هم همدیگر را نمیشناختیم که در یک زمان توسط یک نفر اطلاع رسانی شود بلکه هر کسی که همسایه و دوست خودش را میشناخت که در مسیر انقلاب است خبر میکرد.
تلفن نداشتیم به عنوان مثال من خانم شجریان را میشناختم و خانم شجریان خانم موسوی را میشناخت و به همین روش ادامه داشت و نهایت در مراسم راهپیمایی با یکدیگر آشنا میشدیم؛ خانمها از روستاهای مختلف شهرستان هم میآمدند و جمعیتمان بیشتر میشد.
واقعا روستاها خیلی خوب در صحنه بودند البته در این بین افرادی بودند که رعب و وحشت ایجاد میکردند و میگفتند امروز قرار است گروه ضربت از فلان جا به کاشمر بیاید.
راهپیمایی را چگونه هدایت میکردید که اغتشاش نشود؟ مسئولی داشتید که راهپیماییها را هدایت کند؟
غیاثی: از قبل که در مراسم سخنرانی آیت لله مشکینی و سعیدی که شرکت میکردیم آگاه میشدیم و آقایان خانمها را هدایت میکردند و میگفتند مواظب باشید که با کسی بحث نکنید و تا میتوانید افراد مخالف را با اخلاق خوب و زبان خوش به راه بیاورید تا مشکلی ایجاد نشود چرا که بودند افرادی که ما را تهدید میکردند.
حرف آخر
غیاثی: انقلابی بودن مهم نیست انقلابی ماندن مهم است؛ مردم هوشیار باشند تا فریب تبلیغات گستردهی دشمنان نظام را که مخصوصا در شبکههای مجازی دارند نخورند.
اکنون باید قدردان خون شهدا و پیرو ولایت فقیه باشیم که ولایت فقیه همان ولایت حضرت علی (ع) است؛ ما مسلمانیم؛ ما شیعهایم؛ ما امت پیامبر (ص) هستیم و اکنون باید پیرو رهبر فقیدمان، امام خامنهای باشیم که اصل زندگی ما ولایت است.
البته همان زمان هم کسانی بودند که با امام علی (ع) کنار نیامدند، عاقبتشان را در تاریخ بخوانند و عبرت بگیرند.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار