به گزارش خبرگزاري بسيج استان مركزي ؛در روزهای اخیر گروههای مختلف اصلاح طلب در قالب بیانیه ها و سخنانی راه حل های عبور از مشکلات اقتصادی را بیان کرده اند. محوریت این خط خبری با بازتاب سخنرانی سیدمحمد خاتمی در دیدار نمایندگان ادوار مجلس آغاز شد که به ظاهر راهکاری با ۱۵ محور برای خروج از وضعیت فعلی ارائه کرده بود. در حمایت از این سخنان بلافاصله جمعی از شخصیتهای شناخته شده اصلاحطلب همچون؛ بهزاد نبوی، محمد سلامتی، محسن آرمین، مصطفی تاجزاده، فیضالله عربسرخی، محمد کیانوشراد، عبدالله ناصری و… با صدور بیانیهای راهکارهایی را پیشنهاد دادند؛ راهکارهایی که رسانههای این جریان آنها را بازتاب گستردهای دادند. همچنین یادداشتهای متفاوتی نیز در روزنامههای منسوب به این جریان با همین مضمون و خط خبری انتشار یافت.
درک اوضاع کنونی و تلاش همه جریانهای سیاسی برای مشارکت در حل مشکلات کشور را هر چند باید به فال نیک گرفت و به استقبال آن رفت، اما توجه به چند نکته درباره ابعاد خط جدید رسانهای اصلاحطلبان حائز اهمیت است:
۱ـ آنچه از مطالب منتشر شده این روزهای اصلاحطلبان برمیآید آن است که این خط جدید، تنها یک «مانور رسانهای» است که جریان اصلاحات در پیش گرفته تا خود را «ناجی» مشکلات کشور معرفی کند! معمولاً اینگونه است که در وضعیت خطیر و به هم ریختگی اوضاع اقتصادی، جریانهای سیاسی با هدف کسب محبوبیت به میدان میآیند، نه آنکه واقعا حرف قابل ملاحظهای برای حل مشکلات داشته باشند. این تهی بودن ادعای اصلاحطلبان را میتوان در متن راهکارهای خاتمی مشاهده کرد که حتی یک توصیه اقتصادی برای مهار بازار در آن دیده نمیشود!
۲ـ مروری بر آنچه تحت عنوان راهکارهای اصلاحطلبان برای حل مشکلات کشور آمده، ما را به این حقیقت راهنمایی میکند که این اظهارات بیش از آنکه حلّال مشکلات کشور باشد، با هدف رفع چالشهای اردوگاه اصلاحطلبان طرحریزی شده است. پرداختن به موضوعاتی چون؛ رفع حصر سران فتنه، اعلام عفو عمومی، آزادی زندانیان سیاسی و… بیش از آنکه مسئله جامعه باشد، چالشهای اصلاحطلبانی است که سالهاست خود را به موضوعات دسته چندمی مشغول کردهاند! لذا طرح این مباحث در حالی که مسئله اکثر مردم نابسامانی در بازار ارز و سکه و کالا است، به خوبی نشان میدهد که اصلاحطلبان فرصتطلبانه اهداف خود را دنبال میکنند!
۳ـ ملاحظه جدی دیگر در باب رویکرد جدید اصلاحطلبان، طرح این سؤال است که مگر تاکنون اصلاحطلبان در حاشیه بودهاند که اینک برای حل مشکلات کشور به میدان آمده باشند؟! مگر آقای روحانی بدون حمایت اصلاحطلبان میتوانست پیروز انتخابات سالهای ۹۲ و ۹۶ باشد؟! وزرای مؤثر در کابینه دولت یازدهم و دوازدهم تا چه اندازه تفاوت فکری با اصلاحطلبان دارند؟ مگر سیاستهای اقتصادی دولت در اتاقها و مجموعههای فکری متفاوتی از اردوگاه اصلاحطلبان بسته شده است؟! مگر سیاست خارجی دولت اعتدال در حل پرونده هستهای از طریق امضای برجام، مورد تأیید و حمایت همهجانبه اصلاحطلبان نبوده است؟
مگر به تعبیر اصلاحطلبان «لیست امید» فاتح انتخابات مجلس نبوده و فراکسیون اکثریت مجلس را شکل نداده است؟ مگر اکثریت شورای شهرها و روستاها از جمله شورای شهر پایتخت در انتخابات اردیبهشت ماه سال گذشته در اختیار اصلاحطلبان قرار نگرفته است؟ کدام تدبیر و اندیشه اقتصادی و معیشتی اصلاحطلبان بوده که امکان پیگیری آن از طریق دولت وجود نداشته است؟
حال چطور است که به نحوی موضعگیری میشود که گویا این جریان در طول این سالها در حاشیه سیاست و اداره کشور بوده است؟ واقعیت آن است که اصلاحطلبان شریک همهجانبه دولت در شکل دادن به وضع موجودند و القای اینکه خلق وضعیت کنونی ارتباطی با اصلاحطلبان نداشته و اصلاحطلبان به مثابه یک ناجی به تازگی وارد میدان شدهاند تا رافع مشکلات و حلّال معضلات کشور باشند، نوعی فرافکنی و ژستی غیر واقعی و فریبکارانه بیش نیست که با هدف فرار از پاسخگویی طرحریزی شده است!
سخن آخر آنکه، اصلاحات مدت مدیدی است که حرفی برای گفتن ندارد و این مانورهای رسانهای تنها به این کار میآید که چند روزی صفحات اول روزنامهها و پایگاههای خبری اصلاحطلبان را تزیین کند، اما مشکلی از مشکلات مردم را حل نخواهد کرد! اصلاحطلبان برای تبدیل شدن به یک نیروی اثرگذار در توسعه کشور و محبوب نزد افکار عمومی نیازمند تحولات و دگرگونی بنیادین هستند!
از طرف دیگر شاهد انتقاد اصلاح طلبان از دولت نیز هستیم و وارد ادبیات انتقادی تند از دولت نیز شده اند؛آنچه اصلاحطلبان را به عبارات تند علیه دولت وادار کرده، ناممکن بودن ادامه حمایت از دولت است؛ چرا که تابه حال سردرگمی در نحوه حمایت از دولت به دلیل عدم موفقیت دولت بود، اما اکنون مانع دیگری ایجاد شده است که به سیاست و رویکرد دولت مرتبط است؛ رویکردی که از دیدگاه نظریهپردازان اصلاحات قابل دفاع نیست. از این رو، حجاریان در پاسخ به این پرسش که «اکنون دو راه اصلی پیشروی اصلاحطلبان است؛ نقادی هدفمند یا حاشيهنشيني. آیا راه بدیلی متصور است؟» میگوید: «من پیشتر گفتهام، باید به اقتضای شرایط قدم برداشت. اگر هر فردی بخواهد، بر کنش بیحاصلی اصرار بورزد، باید او را نقد کنیم تا اصلاحات از مسیر خارج نشود؛ زیرا اگر اصلاحات مردم را از دست بدهد، دیگر میدانی برای اصلاحگری نخواهد دید. آیا ما باید بنشینیم و افول اصلاحات را نظاره کنیم. اصلاحطلبان باید شفاف موضع بگیرند.»
بنابراین میتوان گفت تعبیر تعلیق در تعلیق حدیث نفس اصلاحطلبان است و شرایط این جریان را به شکل روشنتری تبیین میکند؛ زیرا اصلاحطلبان در اوضاع فعلی از دو جهت نظری و عملی در بنبست استراتژیک قرار دارند: یکی بنبست نظری و تئوریک که از زمان پاره شدن برجام و بینتیجه بودن مذاکرات شروع شد. اما اصلاحطلبان که سالها بر طبل تعامل با جهان کوفته و از کنار آمدن با کدخدا سخن گفته بودند، دچار بنبست تئوریک شدند. خاصه آنکه تلاش نظریهپردازان این جریان برای معرفی ترامپ به عنوان عامل همه مشکلات پیش آمده، نه مخاطبان نخبه آنها را قانع میکرد و نه مشکلی را از هواداران آنها حل کرد؛ چراکه نگاه به غرب و گذاشتن همه تخممرغهای این جریان در سبد مذاکره و برجام در حالی صورت میگرفت که تجربه مصدق و ملیگرایان فرا روی آنها قرار داشت و آنها آزموده را دوباره آزمودند و نتیجه نگرفتند.
دوم بنبست عملیاتی که به از دست دادن پایگاه اجتماعی آنها باز میگردد. این جریان با تحلیل اینکه دولت روحانی میتواند زمینه بازگشت آنها به قدرت را فراهم آورد، به حمایت از آن پرداخته، اما اینک که باید در شکست و عدم موفقیت دولت سهیم باشند، پایگاه اجتماعی خود را به شدت رو به کاهش مییابند؛ چراکه وضعیت اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم نه تنها بهتر نشده، بلکه به مراتب بدتر نیز شده است و علت اصلی آن در نگاه به بیرون این جریان قرار داشته است؛ نگاهی که مختص اصلاحطلبان بوده و در این رویکرد دولت نقش بسیاری داشته است.
منبع : بصيرت