به گزارش خبرگزاری بسیج، صادق فرامرزی در وطنامروز نوشت:
«مشکل ما این است کسانی که طرفدار تعامل با غرباند، تا کسانی که مخالف هستند و اسامی دیگری از جمله دلواپسان و... را بر خود میگذارند، یک باور غلط دارند و آن، این است که دنیا را در غرب میبینند. آنها غرب را مرکز جهان میبینند و به همین دلیل خود را در مقابل غرب میبینند اما تحول عمدهای که اتفاق افتاده و ما باید آن را بشناسیم، این است که دنیای امروز ما دنیای پساغربی است.
ما میآییم این صحبت اوباما را تیتر میکنیم که گفته است «اگر میتوانستم یک پیچ و مهره از تاسیسات هستهای ایران را باقی نمیگذاشتم» اما در جمله بعد چه گفته است؟ او گفته است «اما نمیتوانم.» چرا کیهان و صداوسیمای ما به جای اینکه جمله دوم را تیتر کنند و غرور ملی ما را افزایش دهند، جمله اول را تیتر میکنند؟ چون هنوز در جاهایی ضدیت با آمریکا بلندترین صدا را دارد و باورشان نشده که آمریکا را میتوان شکست داد.
دوران قدرقدرتی در جهان به پایان رسیده است ولی نمیخواهیم باور کنیم. آمریکاییها نمیتوانند خواسته خودشان را عملی کنند؛ به شرط اینکه ما همه نگاهمان را به آمریکا معطوف نکنیم و فکر نکنیم هر چه در کشور ما اتفاق میافتد یک سر آن مربوط به آمریکا میشود».
اینها گزیدهای از سخنان بیسابقه محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه در جریان چهارمین کنگره حزب اصلاحطلب ندای ایرانیان بود که با واکنشهای متفاوتی نیز روبهرو شد؛ چه آنجا که برخی اعتراف دیرهنگام ظریف به پایان یافتن کدخدایی آمریکا در جهان امروز را به فال نیک گرفتند و چه آنجا که گروهی با مانور روی سخنان دور از منطق ظریف پیرامون نحوه پوشش موضع اوباما مجددا بر طبل توخالی همنوایی منتقدان ظریف با آمریکا کوبیدند. اما با همه این اوصاف چه قضاوتی جدیدترین سخنان ظریف میتوان داشت؟
خوب: اقرار ظریف بهعنوان رئیس دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی به پا گذاشتن در دنیای پساغربی و نبود نسبت مطلق میان خواستن و توانستن آمریکا از یکسو و فاصله گرفتن از دیدگاههای قجری نسبت به غرب از سوی دیگر چیزی نیست که بتوان بهسادگی از آن گذشت. فارغ از هرگونه تفاوت مشی و مرام در پیگیری سیاست خارجه میان ظریف و مخالفان جا دارد از چرخش عجیب او و قرار گرفتن در میدان واقعبینی پیرامون نسبت ملتها و ایالاتمتحده استقبال کرد.
گذار از «کدخدا» دانستن آمریکا به اینکه «میتوان آمریکا را شکست داد» امری به ظاهر سهل است اما حداقل 5 سال برای رسیدن به آن، فضای مجادلهآمیزی در کشورمان حاکم بوده است.
نکته دیگری که میتوان از آن بهعنوان جنبهای مثبت در سخنان ظریف یاد کرد، آن است که حداقل در سراشیبی سالهای پایانی عمر دولت تدبیر و امید میتوان اندک امیدی به تغییر مسیر طی شده در این سالها داشت. واقعیت آن است که اگر آنچه بر زبان وزیر امور خارجه این دولت آمده نشأت گرفته از یک باور عمیق در وی و دولتمردان باشد، میتوان انتظار تغییر مسیری چشمگیر را چه در عرصه سیاست خارجه و چه مدیریت داخلی داشت. اگر دولتی حقیقتا از نیازمند دانستن حل مشکل آب خوردن به رفع تحریمها به این نتیجه رسیده باشد که «آمریکاییها نمیتوانند خواسته خودشان را عملی کنند»، طبیعی است که نحوه برخوردش با مشکلات موجود نیز تغییر کند.
پس مجموعا چه چیز بهتر از استقبال کردن از سخنان بیسابقه ظریف میتوان پیدا کرد؟ «تقریبا هیچ!»
بد: شاید ماهی را هر زمانی که از آب بگیریم تازه باشد اما صید حقیقت در عرصه حکمرانی همیشه ما را با ماهی تازهای روبهرو نمیکند. چه بخواهیم و چه نخواهیم بازه حیاتی سالهای 92 تا 97 تحت تاثیر استنتاج دیرهنگام دولتمردان در یک نسبتسنجی صحیح در مقابله با تحریمهای غرب، با کمترین دستاورد ممکن سپری شد.
هزینه شدن بخش عمدهای از تواناییهای بالقوه کشور برای تمرکز صرف روی پروژه برجام، چوب حراج زدن به بخش انبوهی از دستاوردهای ملی برای اثبات «حسنظن» و «اعتمادسازی»، درگیر کردن حداکثری فضای روانی جامعه به نتیجهگیری مذاکرات، شرطی شدن بازار ایران در قبال موضعگیری مقامات غربی، از اولویت خارج کردن اصلاحات ساختاری در بخش اقتصاد به امید گشایشهای خارجی، سوزاندن بخش عمدهای از راهکارهای دور زدن تحریمها، بدبین کردن عموم مردم به کارشناسانی که سالها زودتر از دولتمردان وضعیت فعلی را در خشت خام مشاهده کرده بودند، درگیر کردن ایران به تعهدات بلندمدت هستهای و توقف روند پیشرفت صنعتی کشور و... مواردی نیست که بهسادگی بتوان از آنها گذشت.
هر قدر بخواهیم مواضع جدید رئیسجمهور و وزیر امور خارجه را به فال نیک بگیریم- که خواهیم گرفت- اما نمیتوان منکر آن بود که این دیرفهمی و حتی کجفهمیها باعث شد یک فرصت طلایی 5 ساله را برای چرخاندن روند معادلات جهانی به نفع کشورمان از دست بدهیم. اگر ظریف گلایه غیرمنطقی از پوشش ندادن «اما نمیتوانیم» اوباما در صداوسیما را نشانهای از تحریف میداند، نمیتواند منکر آن شود جان کری در همان بازه زمانی که دولت مشغول فتحالفتوحسازی از برجام بود اعلام کرد این توافق درست در زمانی که تحریمها در حال فروپاشی بود به ایران تحمیل شد.
زشت: فارغ از خوب و بد دانستن سخنان ظریف آنچه این مواضع را زشت میکند پافشاری عجیب او برای شریک کردن منتقدانش در تجربه و اندیشهای است که خود وی جلودار آن بوده است. ظریف در حالی میگوید دلواپسان «دنیا را در غرب میبینند» و «باورشان نشده که آمریکا را میتوان شکست داد» که خود بهتر از همه نسبت به غلط بودن این گزارهها علم دارد اما نیاز مبرمش به «دوگانهسازی» مانع آن میشود تا حتی پس از اذعان به آنچه سالها خلافش را میگفته، منتقدان خود را در جایگاه مخاطبان دیدگاه محکومشده قرار ندهد!
ظریف که تا چندی پیش سعی میکرد منتقدان خود را در ردیف کسانی که «به علت آمریکاستیزی مانعی در برابر توافق و پیشرفت محسوب میشوند» توصیف کند، حالا آنها را کسانی میداند که به علت ضعف و زبونی در برابر آمریکا(!) مانع شکلگیری غرور ملی میشوند. یقینا این رویکرد وزیر امور خارجهمان زشت است اما زمانی زشتتر میشود که یادآوری کوتاهی از سخنان جنجالی وی در آذر 92 داشته باشیم که معتقد بود «آمریکاییها میتوانند با یک بمبشان تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیندازند».
آنچه واضح و مبرهن است نه صرف تغییر موضع دولت مستقر چه به علت تغییر نگرش و چه به نیت فرار به جلو، که نیاز مداوم دستگاه دیپلماسیمان برای امتداد دوگانهسازیهای سابق است. ظریف اما نمیتواند منکر آن شود که عنوان دلواپس در سال 93 با هشدارهایی شکل گرفت که امروز شخص ظریف از آنها بهعنوان نشانه یاد میکند. به فرض درستی ادعا ـ
که درست هم نبود ـ زشتی در عدم درج «اما نمیتوانیم» در ادامه «اگر میتوانستم یک پیچ و مهره از تاسیسات هستهای ایران را باقی نمیگذاشتم» اوباما نیست، چرا که در «اگر میتوانستیم» به خودی خود یک «اما نمیتوانیم» وجود دارد، آنچه زشت است تقلب از روی دست دلواپسان برای انشایی است که میخواهید علیه آنها به نگارش درآورید!