از فعالان بسیج جامعه زنان:
اینستاگرام دنبال مدیریت رفتار و نگرش زنان است
دکتر سمیرا خطیبزاده گفت: قبل از راهاندازی و در مرحله طراحی هر رسانهای و بهخصوص شبکههای اجتماعی مخاطبشناسی کاملی صورت میگیرد؛ اینکه هدف این رسانه چیست؟ چه ابزارهایی باید در این رسانه تعبیه شود تا روی آن مخاطب خاص اثر بگذاریم.
به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج،زن عمود خیمه خانواده است و اگر این ستون اصلی خم شود و آسیب ببیند تمام ساختار خانواده به هم میریزد. در خانواده ایرانی جایگاه زنان باز هم ویژهتر است. آنها مادر باشند یا خواهر، همسر باشند یا دختر اثرگذاری ویژهای روی سایر اعضای خانواده دارند و میتوانند تمام خانواده را مدیریت کنند. از سوی دیگر تربیت نسلهای آینده در دست زنان است و این به معنای آن است که با تغییر نگاه و ارزشهای زنان و دختران یک جامعه میتوان تا چند نسل آینده آن جامعه را تغییر داد و برایش برنامهریزی کرد. شاید به همین خاطر است که رسانهها و بهویژه رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی برنامه ویژهای برای زنان دارند و تحقیقات گسترده روانشناختی و جامعهشناختیای که در طراحی این شبکهها وجود دارد، به گونهای برنامهریزی شده تا گام به گام و به شکلی آرام و خزنده تغییر در نگاهها و ارزشهای بانوان جامعه ایرانی اتفاق بیفتد. اینگونه میشود که زنان عفیف و محجبه ایرانی به یکباره آنچنان تغییر میکنند که حاضرند عکس پروفایلهایشان را به آلبوم شخصیشان تبدیل کنند. چرایی و چگونگی این تغییرات و تئوریهای رسانهای به کار رفته برای اثرگذاری بر مخاطب موضوعاتی است که برای بررسی آنها پای گفتوگو با دکتر سمیرا خطیبزاده، دکترای مدیریت رسانه و از فعالان بسیج جامعه زنان نشستهایم. آنچه درپی میآید حاصل گفتوگوی ماست.
یکی از بحثهای داغ حوزه رسانه و بهخصوص رسانههای نوین بحث تأثیرگذاری این شبکهها بر زنان و خانوادههاست و اینکه این رسانهها گاه با آثار منفی جبرانناپذیری همراه بودهاند. آیا شما هم این نگرانی درباره تبعات منفی رسانهها بر خانواده را قبول دارید؟
یکی از بحثهای داغ حوزه رسانه و بهخصوص رسانههای نوین بحث تأثیرگذاری این شبکهها بر زنان و خانوادههاست و اینکه این رسانهها گاه با آثار منفی جبرانناپذیری همراه بودهاند. آیا شما هم این نگرانی درباره تبعات منفی رسانهها بر خانواده را قبول دارید؟
امروز عصر، عصر رسانه است و چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز رسانه به ابزار سلطه تبدیل شده و چتر خودش را بر تمام کشورها پهن کرده است. جالب اینجاست که بحث تأثیر فضای مجازی بر سبک زندگی زنان و خانواده تنها بحث ایران نیست و در تمام کشورهای جهان و حتی در دنیای غرب نیز این مسئله وجود دارد و معضلاتی ایجاد شده است.
ژانت کلن بلوم در نشریه امریکا تودی میگوید: وقتی نوجوانان ما در دستی تلفن همراه و در دست دیگر موس دارند دیگر دستی برایشان باقی نمیماند تا دست والدین را لمس کنند و این اوج درگیری با رسانههای نوین را نشان میدهد.
برای اثبات این اثرگذاری چه دادهها و استدلالهایی در دست داریم؟
بر اساس آمار مستند پدر و مادرها در حالت عادی در طول شبانهروز ۹۹۰ کلمه با کودکان خود صحبت میکنند، اما وقتی پای رسانهای همچون تلویزیون یا شبکههای اجتماعی در میان بیاید، این صحبتها به ۱۷۰ کلمه تقلیل پیدا میکند. این میزان تقلیل گفتوگو چه اثراتی میتواند داشته باشد. از سوی دیگر آمارها میگوید تعداد ساعاتی که اعضای خانواده در شبانهروز با شبکههای اجتماعی درگیرند ۵-۴ ساعت است و این ساعات در مقایسه با ۲۰ دقیقهای که آمار گفتوگو میان اعضای خانوادههاست بسیار قابل تأمل است.
تحقیقی دیگر نشان میدهد کاهش ساعت گفتوگو و محاوره بین والدین موجب میشود بسیاری از نوجوانان در فضای خانواده با پدر و مادر احساس راحتی نکنند که این مسئله ۵۹ درصد دختران ایرانی و ۴۰ درصد پسران را در برمیگیرد. مطابق تئوری جایگزینی زمان هر فعالیتی که زمانی را از انسان میگیرد، به ازای آن از انسجام خانوادهها کاسته میشود. بنابراین با کنار هم گذاشتن این تئوری با زمانی که رسانههای نوین از فرد میگیرند درواقع میتوانیم دریابیم رسانهها به نوعی جایگزین روابط خانوادگی شده است و این موجب ایجاد چالشهای جدی در خانواده میشود.
اشاره داشتید که ۵۹ درصد دختران و ۴۰ درصد از پسران بر اثر استفاده از شبکههای اجتماعی احساس جدایی از خانواده را دارند. آمار ۵۹ درصدی این احساس در دختران را ناشی از چه چیزی میدانید؟ به بیان دیگر چرا در این مسئله دختران حساسترند؟
من پژوهشهای زیادی در حوزه زنان داشتهام. آمارها نشان میدهد زنان و دختران بیش از آقایان و پسران مخاطب رسانهها هستند؛ چه ماهواره و چه تلویزیون و شبکههای اجتماعی. دلیل این ماجرا هم این است که خانمها بهخصوص خانمهای خانهدار به واسطه اوقات فراغت بیشتر مخاطبان پر و پا قرص رسانهها هستند. به همین خاطر هم به واسطه حضور بیشتر در رسانهها بیشتر از تبعات منفی و پیامدهای آن آسیب میپذیرند. از سوی دیگر آقایان به دلیل مشغله بیشتر فرصت کمتری برای حضور در شبکههای اجتماعی دارند. علاوه بر این رسانههای نوین جذابیتهای بصری و تصویری بیشتری دارند و رسانههای جدید از جمله شبکههای اجتماعی هم بر عناصر جذابیت بصری تأکید زیادی دارند. عناصری همچون رنگ، ریتم و سرعت تغییر تصاویر و حرکات، آهنگ زمینه، شعر و متنی که در پای تصاویر هست خانمها را بیشتر درگیر میکند و این به واسطه ویژگیهای فطری و ذاتی زنان است که بیشتر به سمت زیباییهای بصری میروند. در کنار این روحیه احساساتی خانمها موجب میشود تا وقتی مخاطب یک رسانه میشوند در زندگیشان اثر بیشتری باشد. البته نمیخواهیم در این باره یک حکم کلی بدهیم، اما شواهد و مطالعات نشان میدهد مخاطبان اصلی بسیاری از کانالها و صفحات در تلگرام و اینستاگرام بهخصوص کانالهایی که مصرف را تبلیغ میکنند خانمها هستند.
شاید یکی از دلایل این مسئله را بتوان در نقش خانمها برای مدیریت مصرف خانواده جستوجو کرد و از سوی دیگر خانمها هم روی آقایان تأثیر زیادی دارند و شاید صاحبان صنایع و کالاها به این نتیجه رسیدهاند که با جذب خانمها میتوانند اثرگذاری خود را روی تمام خانواده مدیریت کنند. شما موافق نیستید؟
دقیقاً همینطور است. چرا ما روی خانمها متمرکز میشویم؟ برای آنکه زنان محور عمودی خانواده هستند. این موضوعی است که تحلیلگران غربی هم به آن اذعان دارند و میگویند وقتی شما بتوانید زنان را تحت تأثیر قرار دهید در عمل یک یا دو نسل بعد آن جامعه را هم تحت تأثیر قرار دادهاید. زن در آینده نقش همسر و مادر را بازی خواهد کرد و تمام خانواده تحت تأثیر انتخابهای وی قرار خواهند گرفت. به همین دلیل هم هر سرمایهگذاری روی مخاطبی متمرکز میشود که سرمایهگذاریشان را تا چند دهه آینده تضمین کند. به خاطر همین هم زنان مرکز توجه و مخاطب اصلی رسانهها هستند و از سوی دیگر به واسطه تغییراتی که در ذهن و اندیشه زنان ایجاد میشود علاوه برخود فرد نسلهای آینده آنان نیز از این تغییرات تأثیر میپذیرند، چراکه زن به واسطه نقش مادری و همسری نسل آینده را تربیت میکند.
به نظر میرسد رسانهها بهخصوص رسانههای مبتنی بر تصویر همچون اینستاگرام تغییر رفتاری جدی را در مخاطبان خانم موجب شدهاند. به این معنا که بعضاً شاهد آن هستیم خانمهایی که در فضای واقعی حجاب نسبتاً مناسبی دارند وقتی بناست در اینستاگرام از خود تصویری را منتشر کنند یا برای پروفایلشان در تلگرام یا فیسبوک عکس بگذارند تصاویر بدحجاب یا بیحجاب خود را منتشر میکنند. به نظر شما چرا شاهد چنین پدیدهای هستیم؟ و چرا برخی کاربران متوجه این نکته نیستند که فضای مجازی فرقی با فضای حقیقی ندارد؟
ببینید فلسفه شکلگیری این شبکههای اجتماعی همین است. قبل از راهاندازی و در مرحله طراحی هر رسانهای و بهخصوص شبکههای اجتماعی مخاطبشناسی کاملی صورت میگیرد؛ اینکه هدف این رسانه چیست؟ چه ابزارهایی باید در این رسانه تعبیه شود تا روی آن مخاطب خاص اثر بگذاریم. اصلاً گفته میشود اینستاگرام رسانه و شبکه اجتماعی کاملاً زنانهای است و براساس ویژگیهای خاص و منحصربهفردی که در زنان و مخاطب زن وجود دارد این شبکه شکل گرفته است؛ این اعترافی است که خود طراحان شبکه اجتماعی اینستاگرام به آن اذعان دارند. به همین دلیل شما میبینید که عنصر تصویر و عکس بهشدت نقش پررنگی دارند و جنس کار جنسی است که خانمها از آن استقبال کنند. ظاهر امر ساده است؛ اشتراکگذاری فیلم و تصویر، اما با توجه به لایههای پنهان این ماجرا متوجه میشوید که خیلی از خطوط و مرزها با این مسئله در جامعه شکسته میشود. حد و مرز بین مسائل خصوصی و عمومی که باید در جامعه منتشر شود با این مسئله جابهجا میشود.
خانم دکتر خطیبزاده! شاید برخی خانمها معتقد باشند عکس پروفایل امری کاملاً شخصی است و آنها حق دارند هر عکسی که دوست داشته باشند را برای پروفایلشان انتخاب کنند. پاسخ شما به این نقد چیست؟
اینکه تصور کنیم عکسی را که برای پروفایلمان انتخاب میکنیم یک امر شخصی و خصوصی است کاملاً برداشت اشتباهی است. معنای اینکه دانش و سواد رسانهای نیاز امروز جامعه ماست همین است که ما باید در انتخاب عکس پروفایلها نیز محتوای آموزشی مناسب داشته باشیم. نباید تصور کرد عکس پروفایل آلبوم شخصی ماست و میتوانیم هر عکسی را با هر محتوایی منتشر کنیم. گاهی وقتها عکسی را که منتشر میکنیم حتی مشکل شرعی ندارد، اما وجهی از زندگی خصوصی ماست و دلیلی ندارد زندگی خصوصیمان را با همه به اشتراک بگذاریم و این میتواند برای خود شخص آسیبزا باشد.
همچنین حیطه زندگی شخصی فرد باید از حیطه زندگی شغلی او کاملاً متفاوت باشد. ما باید شماره تلفن و صفحهای را که برای ارتباط خانوادگی و فامیلی داریم از ارتباطات کاریمان جدا کنیم و باید این مرزها را بشناسیم و از هم تفکیک کنیم. خانمها باید این را از هم تفکیک قائل شوند. درواقع یکی از آسیبهای رسانههای نوین از بین رفتن همین مرزهاست. در گذشته مرز بین بیرون خانه و درون خانه از هم تفکیک شده بود، اما امروز فرزند یا همسر ما ظاهراً در خانه یا حتی در اتاق خودش است، اما در عمل در همه جاست! در جمع دوستان، همکلاسیها و ...
با این تفاسیر به تعبیر شما آیا باید به طور کلی شبکههای اجتماعی و فضای مجازی را تحریم کنیم یا میشود به گونهای مسالمتآمیز با آنها زندگی و آنها را مدیریت کرد؟
قطعاً ما نمیگوییم کلاً باید این موضوع حذف شود، اما باید بدانیم در منزل چه مدت زمان در چه ساعاتی از شبانهروز با چه ادبیاتی، چه تصویری و چه استیکری با همکارمان مراوده داشته باشیم و این نیازمند سواد خاصی است؛ و این مسئله یکی از آسیبهایی است که امروز موجب شده روابط خانوادگی افراد با چالشهایی مواجه شود؛ اینکه در فضای مجازی به واسطه فضای غیررسمی و فقدان ارتباط چهره به چهره روابط از مرزهای خود خارج میشود و این مسئله میتواند به فضای حقیقی هم تسری پیدا کند؛
مصادیق بیشتری از این موضوع را توضیح میدهید؟
ما باید بدانیم آیا میتوانیم تا ساعات ۱۲ شب هم با همکارمان در شبکههای اجتماعی گفتوگو داشته باشیم؟ در ارتباط با همکار آقا باید چه ادبیاتی را رعایت کنیم؟ قطعاً ادبیات من با خواهرم با ادبیاتی که برای ارتباط با همکار آقا دارم باید متفاوت باشد. در استیکری که میخواهم استفاده کنم هم باید این شرایط را در نظر بگیرم. اینها نکات ریز، حساس و مهمی است که بیتوجهی به آنها تبعات زیادی به همراه دارد. به ضرس قاطع میتوانیم بگوییم در اکثر پروندههایی که زن و شوهرها با هم اختلاف پیدا میکنند و حتی تا مرز طلاق پیش میروند پای یکی از شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین در میان است. حالا چه بحث رعایت نکردن حدود و ثغور روابط در این عرصه باشد و چه از نظر تأثیراتی که این رسانهها بر سبک و شیوه زندگی یکی از زوجین گذاشته و او را با همسرش دچار مشکل کرده است.
آیا شما معتقدید رسانهها و شبکههای اجتماعی میتوانند آنقدر بر زندگی و نگاه افراد تأثیر بگذارند که منجر به فروپاشی یک زندگی مشترک شود؟ چطور چنین کاری را انجام میدهند؟
شاید برایمان باورپذیر نباشد که رسانهها چه نقش مهمی در تغییر باورها و نگاهها میتوانند داشته باشند، اما به مرور زمان متوجه این تغییرات خواهیم شد.
رسانه از سه طریق کار میکند: یا باورها و ارزشهای فرد را تقویت میکند، یا آنها را تضعیف میکند و یا ارزشها و باورهای جدیدی را جایگزین باورهای قبلی میکند. به نظر میرسد روش سوم به شکلی جدیتر در رسانههای نوین مطرح است و این جایگزینی افکار و باورها کاملاً به صورت نرم اتفاق میافتد و به تعبیر حضرت آقا نفوذ و نفوذ رسانهای صورت میگیرد. درواقع نفوذ فقط شامل مسائل کلان سیاسی نمیشود، بلکه میتواند به شکلی بسیار نرم و آهسته در ارزشهای ما به عنوان مادر، فرزند یا پدر خانواده اتفاق بیفتد و باورهای جدیدی در درون ما ایجاد شود و شما نمود این مسئله را در سطح جامعه در شیوه و سبک زندگی افراد مشاهده میکنید که به شکل لباس، رفتار، سبک خوراک و... اتفاق میافتد و ما درمجموع شاهد آن هستیم که چقدر رسانهها در تغییر سبک زندگی در جامعه ما توانستهاند تأثیرگذار باشند.
شاید بتوان داغ شدن موضوعات مدلینگ در میان زنان و دختران جوان طرفدار شبکههای اجتماعی و به طور خاص شبکه اجتماعی اینستاگرام را یکی از تبعات نفوذ نرمی که اشاره داشتید دانست. زنان و دختران جوان ما بهسادگی به سمت دام مدلینگ کشیده میشوند و بستر این ماجرا هم شبکه اینستاگرام است؛ نظر شما در این باره چیست؟
یکی از ابزارهای نفوذ بر خانواده و زنان ایران مد و مدلینگ است و نباید نگاهی سطحی به این ماجرا داشت. ریشهیابی بحثهای مدلینگ نشان میدهد سرمنشأ بسیاری از مدهایی که از یک نقطهای از یک جای کشور شروع و بعد فراگیر میشود همه حلقههای یک زنجیره متحد است.
یکی از ابزارهای جنگ نرم همین مدلینگ است و رسانه ابزار پیادهسازی این روند است. اتاق فکرهایی آن سوی مرزهای ایران شکل میگیرد و روی مخاطب ایرانی هم بررسیهای کافی صورت میگیرد تا شناخت حاصل شود و با پژوهش و مخاطبشناسی وارد این عرصه میشوند. با پیدا کردن علاقهمندی خانمها و دختران ایرانی کمکم و مرحله به مرحله پیش میروند. شاید اگر ۱۰ سال پیش مانتوهای جلوباز را عرضه میکردند هیچ کس توجهی به آنها نمیکرد. بعد از طراحی، فراگیر کردن این مدلها در جامعه با استفاده از رسانه و سلبریتیها صورت میگیرد. بسیاری از کانالهای مد و لباس و مزونها عملاً اعلام میکنند مزون فلان بازیگر. طراح متوجه شده بهترین راه برای فراگیر شدن این مدها استفاده از این افراد مشهور است. خیلی از دنبالکنندگان این افراد به دنبال شباهت به آنها هستند و به همین روش است که با مد و لباس شاهد فراگیر شدن نفوذ و تغییرات در جامعه هستیم و رسانههای نوین ابزار بسیار مؤثری در این حوزه هستند.
ساز و کار رسانهها برای این نفوذ چیست؟
به گزارش روزنامه جوان، برای این کار ابتدا از جذابیتهای بصری رنگ، تصویر و امثال آن استفاده میکنند. گام بعدی این نفوذ اعتمادسازی است. ایجاد کردن اعتماد در مخاطب کاملاً براساس اصول روانشناسانه انجام میشود و به صورت تصادفی نیست. بحثهای روانشناسی بر ابزار رسانهای سوار میشود تا آن حس اعتماد را ایجاد کند و سوم تنوع و ایجاد انگیزه در مخاطب برای همراه ساختن اوست. اما برای پایداری این همراهی باید اقناع پایدار صورت بگیرد و این اقناع پایدار با ایجاد تنوع است. مثل تنوع شبکههای ماهوارهای یا برنامههای آنها در شبکههای اجتماعی، ما با همین طراحی و تنوع روبهرو هستیم که میتواند مخاطب ما را که اقناع شده است با خود همراه سازد و این شامل طیف گستردهای از مخاطبان با سلایق مختلف میشود. کنار هم گذاشتن این سه ترفند موجب میشود تا ما یک رسانه موافق داشته باشیم.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار